در واقعهی کربلا، هر شهید نشانهای از نشانههای الهی بود، اما ابوالفضل العباس علیهالسلام، نماد کامل وفاداری و فداکاری بود.
او به میدان نرفت برای پیروزی نظامی یا بر اثر احساسات لحظهای، بلکه با تصمیمی عمیق و عقیدتی، خود را بهعنوان پلی قرار داد تا امام حسین علیهالسلام تنها و آشکار در برابر جهان باقی بماند و هیچ کس جز او دیده نشود.
اول: شهادت ائمه علیهمالسلام دربارهی عباس
امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود: «خداوند به عمویم عباس رحمت کند. او جان خود را فدای برادرش کرد تا دستانش قطع شد، و سپس خداوند از آنها دو بال به او عطا کرد تا همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند، همانند جعفر بن ابیطالب. برای عباس نزد خداوند جایگاهی است که همهی شهدا در روز قیامت به آن غبطه خواهند خورد.»
امام صادق علیهالسلام نیز فرمود: «عمویم عباس نافذ البصیرت و استوار در ایمان بود، با برادرش حسین علیهالسلام جهاد کرد، امتحانی نیکو گذراند و با عزت شهید شد.»
این دو روایت، شخصیت عباس را روشن میسازند:
• آثر: امام را بر خود مقدم داشت.
• أبلی: بزرگترین امتحان را با موفقیت گذراند.
• فدی: جان خود را فدا کرد تا امام باقی بماند.
• نافذ البصیرت: با آگاهی عقیدتی عمل کرد، نه از سر احساسات کور.
• صلب الإیمان: در برابر شمشیرها قلبش نلرزید.
دوم: امتحان نیکو و معنای فداکاری
ائمه علیهالسلام فداکاری عباس را «بلاء حسن» نامیدند. بلاء، مصیبت تنها نیست، بلکه امتحانی بزرگ و سخت است.
عباس دشوارترین امتحان را گذراند، وقتی تصمیم گرفت خود را فانی کند تا امام آشکار بماند. شهادت او، سبب برجسته شدن مقام حسین علیهالسلام شد و او نزد همه شهدا جایگاهی والاتر یافت، زیرا نه تنها یک مسئله عمومی را فدا کرد، بلکه خود امام را فدا نمود.
سوم: عباس و برجستهسازی شخصیت حسین(ع)
عمق شهادت عباس در این بود که نمیخواست با حسین(ع) در مرکز توجه باشد، بلکه خود را پلی قرار داد تا نگاهها تنها بر امام متمرکز شود. اگر عباس(ع) همزمان با امام حسین(ع) شهید میشد، نگاه مردم میان آنها تقسیم میشد: از امام؟ یا از نصیر؟ اما حکمت الهی چنین بود که عباس نخست شهید شود تا حسین تنها در برابر جهان باقی بماند و نور همه بر امام حق تابیده شود، بدون شریک و بدون ابهام.
چهارم: ارتباط قرآنی – معنای «داعی الله»
خداوند میفرماید: ﴿یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ﴾ [طه:108] در این آیه، داعی تنها یک نفر است و کوهها فرو ریخته میشوند تا هرگونه مانع و حجابی از میان برود، و تنها او دنبال شود. در کربلا نیز خون یاران و عباس همه موانع را از میان برداشت تا حسین(ع) تنها داعی الله باقی بماند، آشکار و بدون حجاب، بدون شریک.
به این ترتیب، عباس(ع) با خون خود مانند فرو ریختن کوهها عمل کرد، تا دلها جز حسین(ع) نبینند و تنها او را دنبال کنند.
پنجم: تابش الگو در اعصار بعدی
این معنا در تاریخ امت تکرار شده است: رهبر الهی تنها پس از ریخته شدن خونها آشکار میشود.
همچنان که در عصر ما با امام خمینی قدس سره رخ داد، مقام او در وجدان امت تنها زمانی تجلی یافت که شهدا خون خود را نثار کردند و خون آنها گواه عملی بر وجود امام حق شد.
عباس(ع) نیز چنین کرد: خون خود را فدا کرد تا امام آشکار شود و حسین تنها قبلهی نگاهها گردد.
در نهایت میتوان گفت:
بازتاب این معنا را در واقعیت معاصر نیز میتوان دید. شهید بزرگوار سید حسن نصرالله، چگونه همواره برای ولی فقیه دعا میکرد، اما مردم ابتدا او را مستقل از فقیه میدیدند، گویی شخصیت کامل رهبر هنوز آشکار نبود. اما سید، همانند عباس علیهالسلام، ترجیح داد پشت ولی فقیه پنهان شود تا رهبر واقعی آشکار گردد. و هنگام شهادت، همه نگاهها به امام دام ظله جلب شد، همانگونه که در کربلا همه نگاهها به امام حسین علیهالسلام بود.
مدرسهی کربلا همچنان الگو میدهد و عباس علیهالسلام نه تنها شهیدی بزرگ بود، بلکه روش ذوب شدن در امام حق را نشان داد تا امام تنها «داعی الله» باشد که امت او را دنبال میکند.
نظر شما