وقتی «خبر» اصل بود
مثلاً شبکه اجتماعیای مانند اینستاگرام و کامنتها یا همان بخش نظراتش را در نظر بگیرید. کاری به پستها و مطالبی که بلاگرها و اینفلوئنسرها برای لایک گرفتن و درآمدزایی و... میگذارند نداریم؛ بلکه منظور پستهایی هستند که بار خبری دارند و یا حادثه و اتفاقی را روایت میکنند. اغلب موارد وقتی مطلبی از این قبیل توسط یک کاربر پست میشود، با نظراتی که کاربران دیگر میگذارند اصل خبر و اتفاق به حاشیه میرود. «عصر ایران» در این باره مینویسد: «سالها پیش، خبر اصل ماجرا بود و حاشیهها گوشهای کوچک از صفحه روزنامه یا چند ثانیه کوتاه در پایان گزارش تلویزیونی را پر میکردند، اما امروز در شبکههای اجتماعی، بهخصوص اینستاگرام، ورق برگشته است؛ بسیاری از مردم بیش از آنکه به متن خبر یا پدیده اجتماعی توجه کنند، مستقیم به سراغ بخش نظرات یا همان «کامنتها» میروند». این جابهجایی کوچک اما معنادار، فقط یک عادت سرگرمکننده نیست؛ خیلی وقتها، کامنتها بازتاب صادقانه و بیپرده افکار عمومیاند. گاهی یک کاربر گمنام، با یک جمله کوتاه و نیشدار، هم لبخند میآورد، هم نقد تندی را وارد میکند و هم مسیری تازه برای فکر کردن باز میگذارد. همین ترکیب «طنز تلخ» با «نگاه انتقادی» قدرتی پیدا میکند که حتی رسانههای رسمی را تحت تأثیر قرار میدهد. مثالهای عینی کم نیستند؛ ماجرای درگیری پدر مبینا نعمتزاده با پیشکسوت تکواندو، زمانی که ویدئو منتشر شد، حجم و لحن نظرات کاربران چنان قاطع و یکصدا بود که بهسرعت به شکلگیری یک «باور عمومی» منجر شد و درنهایت، مسیر ماجرا را تا عذرخواهی تغییر داد. یا در برخی تصمیمهای سیاسی، موجی از کامنتها توانسته صدای اعتراض یا مطالبه را تا گوش مسئولان برساند و حتی تغییر مسیر ایجاد کند.
کافههای قرن 21
اما تأثیر کامنتها به نقد و اعتراض خلاصه نمیشود. گاهی میان انبوه واکنشها، کامنتهایی پیدا میشوند که با زبان خلاقانه، شوخطبعی ظریف یا همدلی انسانی، یک اتفاق تلخ را کمی قابلتحملتر میکنند. در حوادث ناگوار، جملاتی که پر از امید یا همدردیاند، میتوانند نقش «تسکین جمعی» را ایفا کنند. حتی بعضی از این جملات بهقدری گیرایی دارند که به شکل ضربالمثل یا نقلقول میان کاربران دستبهدست میشوند. برای روزنامهنگاران و پژوهشگران، این بخش از اینستاگرام معدن طلایی از دادههای زنده است. زیر هر پست، شما نهفقط با نظر فردی یک نفر؛ بلکه با نمونهای از زبان، فرهنگ، شوخطبعی، خشم، امید یا تحلیل نسلهای مختلف روبهرو میشوید. گاهی یک خط کوتاه در یک کامنت، سرنخ یک گزارش تحقیقی یا پرسش تازه برای یک مطالعه اجتماعی میشود. شاید راز محبوبیت این فضا در این باشد که برخلاف متن خبر که معمولاً رسمی، خشک یا کلیشهای است، کامنتها زنده، خودجوش و بیپردهاند. اینجا کسی واهمهای از گفتن حرف دلش ندارد؛ چه در قالب یک کنایه ظریف، چه با یک شوخی خلاقانه.
کامنتها در فضای مجازی، بهنوعی «کافه عمومی قرن بیستویکم» هستند؛ جایی که هر کس میتواند پشت یک میز خیالی بنشیند، حرفش را بزند، طعنه بزند، همدردی کند یا حتی فقط واکنش بامزهای بنویسد. این پدیده، با همه تلخی و شیرینیاش، بخشی از فرهنگ معاصر ما شده و بیتوجهی به آن یعنی نادیده گرفتن یکی از دقیقترین و فوریترین آینههای افکار عمومی.کاربری در پایان بحثی که زیر یک پست خبری شکل گرفته بود، نوشته بود: «اگه یه روز تاریخنگارا بخوان بفهمن مردم تو این دوره چطوری فکر میکردن، باید اول برن بخش نظرات رو بخونن، بعد برن سراغ خود خبر!».
نظر شما