تقاطع دو خط در ریاضی، یک صفحه را ایجاد میکند. اگر خط دیگری بر این صفحه وارد شود و آن را در نقطهای قطع کند، یک حجم ایجاد میشود.
وقتی مضمونی با بهرهگیری از تشبیه یا استعاره به وجود میآید، یک تصویر تخت ایجاد میشود که مشابه یک صفحه در ریاضی است. همچنانکه فصل مشترکِ دو خط در یک صفحه، تنها یک نقطه است، فصلِ مشترکِ طرفین یک تشبیه یا استعاره نیز همان وجهشبه است. رابطۀ این طرفها کاملاً یکبهیک و نظیربهنظیر است و همین نوع رابطه است که تصویر را تخت و سطحی میکند (این سطحیبودن بهمعنیِ پیشپاافتادگی و ابتذال مضمون و محتوا نیست).
تصاویر تخت و سطحی، ساختاری شکننده دارند. طرفینِ این رابطۀ تشبیهی و استعاری را میتوان به شرطِ ثابتماندنِ وجهشبه بهراحتی تغییر داد و از این راه، تصویر را چون کالایی صنعتی تکثیر کرد.
در شعر «ساناز مصدق»، آسمانِ بیپرنده و چهرۀ بیلبخند، طرفینِ یک تشبیه را تشکیل میدهند. تشبیه، مضمون بکر و زیبایی را به وجود آورده است. وجهشبهِ این تشبیه، «فقدان» است و براساس همین وجهشبه میتوان مشبه و مشبهبههای دیگری را جانشینِ آسمان و چهره کرد و شعر را تکثیر کرد. حال اگر عنصر سوم یا چهارمی به این مضمون اضافه میگردید، تصویر از حالتِ تخت و سطحی خارج میشد و حجم میگرفت(این حجم با مفهومِ اسپاسمانتالیزم شعر «رؤیایی» متفاوت است). در آن صورت، ساختار شعر، مستحکمتر میشد و امکانِ بازی با محورِ جانشینیِ زبان در آن کمتر میشد؛ معضلی که در بسیاری از اشعار کوتاهِ این روزگار به چشم میآید.
* میوهدادنِ درهای چوبی/ ساناز مصدّق/ فصل پنجم/ 1393/ صفحۀ 45
نظر شما