پس از بمباران شیمیایی حلبچه علی شخصا و به صورت داوطلبانه به حلبچه میرود تا این جنایت را ثبت کند. ساعاتی قبل از آغاز بمباران شیمیایی، «شاهو» و «چیمن» زوج کُردی که بشدت به یکدیگر علاقه دارند، از یکدیگر خداحافظی کردهاند. شاهو به جبهه رفته و چیمن در شهر مانده است. بمباران بین آنها فاصله میاندازد. طی ماجراهایی علی با چیمن آشنا شده و سپس با او ازدواج میکند اما مدتی بعد از پایان جنگ مشخص میشود شاهو زنده بوده و همین مسأله باعث میشود چیمن از علی جدا شود و به سراغ او برود. البته آنها هیچگاه با یکدیگر ازدواج نمیکنند و در پایان پس از گذشت حدود 20 سال، علی به وصال چیمن میرسد.
چرا این قصه ساخته شده است؟
در عنوانبندی فیلم نام «محمود اربابی» در کنار «احمد رمضانزاده» کارگردان اثر به عنوان نویسندگان فیلمنامه دیده میشود. فیلم با حمایت مالی بنیاد سینمایی فارابی و نهادهایی همچون «هلال احمر» ساخته شده و جزو آثار نسبتاً گرانقیمت سینمای ایران است. در ظاهر فیلم با این نیت ساخته شده که قصهای عاطفی در حاشیه جنگی خشن را روایت کند. تا نیمه فیلم این موضوع مصداق دارد اما از میانه، ناگهان فیلم تبدیل به ملودرامی عاشقانه میشود که میتواند ربطی هم به جنگ نداشته باشد و حتی شاید لازم نباشد برای شروع آن، صحنه حمله تدارک دید و از تیراندازی و هلیکوپتر استفاده کرد.
کارگردان صحنهای پُرهیجان را در ابتدای فیلم قرار داده اما این شکل از تیراندازی و حمله، هرچند خوب و پُر و پیمان ثبت شده اما به استاندارد امروز سینمای ایران نزدیک نیست و بشدت یادآور صحنههای کم جان فیلمهای جنگی دهه شصت است.
در ثبت و به تصویر کشیدن صحنههای شهر حلبچه پس از بمباران، بیشترین تلاش صورت گرفته تا همه چیز شبیه عکسها و فیلمهای مستند باشد اما در این بخش فیلم باید مختصاتی از شهر ارائه دهد و همه چیز در حد یک خیابان و چند کوچه خلاصه نشود.
امتیازهای فیلم چیست؟
«طراحی صحنه و لباس» امتیاز خوبی در فیلم دارد. اغلب صحنهها چه در جنگ و چه در شهر ملموس است. از عناصر تصویری آن دوره نیز خوب استفاده شده و فضاهایی همچون: «دفتر سردبیر مجله» از معدود طراحیهای واقعی و نزدیک به حقیقت در فیلمهای ایرانی است. فضای کلی فیلم در بخشهای شهری خلوت است. علی جز خانواده سردبیر، دوست و آشنای دیگری ندارد اما این شکل از فضاسازی هم چندان توی ذوق نمیزند.
حتی میتوان از نقش آفرینی خوب «بهمن زرین پور»، «شیلان رحمانی» و «قطبالدین صادقی» به عنوان نقطه قوت فیلم یاد کرد.
چه چیزی نفس فیلم را میگیرد؟
به پوستر فیلم دقت کنید: «تصویری از بهرام رادان خندان و دوربین به گردن با شیلان رحمانیِ تار به دست»! این ژست تصویری با تار، شباهت فراوانی به جلد کتابهای شعری دارد که در محدوده «ناصر خسرو» طبع و منتشر میشود. فیلم با این تصویر میخواهد بگوید اثری عاشقانه است. تا یک جایی هم خوب عمل میکند اما برای ادامه ماجرا وصله ناجوری به نام «بهرام رادان» به فیلم الصاق شده که در ظاهر قرار است تضمین کننده فروش فیلم باشد، اما از یک جایی به بعد میشود پاشنه آشیل فیلم! در صحنههای ابتدایی با ضرب و زور گریم، چهره او شبیه رزمندهها شده است. صحنه پردازیها نیز آن قدر شلوغ است که تماشاگر توجهی به ممیک و دیگر بخشهای بازی رادان نداشته باشد اما وقتی داستان وارد محیط شهر و روابط عاطفی میان این زن و شوهر میشود، نقش آفرینی رادان تماشاگر را به فیلمهای دهه 80 این بازیگر میبرد که تازه به عنوان یکی از چهرههای
«تین ایجر»ی و جوان پسند سینما «رو» آمده بود و با زلف بور و چشمهای رنگیاش، در فیلمها از شخصیتهای مقابلش دل میبرد و آنها را یک دل نه صد دل عاشق خودش میکرد و در زمانی که بساط عشق و عاشقی برچیده میشد، با بغض خودش اشک دخترهای دبیرستانی تماشاگر فیلم را درمیآورد!
به صحنههایی دقت کنید که در آن رادان با چیمن برای آخرین بار عازم اردوگاه است، نگاههای او به چیمن به جای آنکه حس عشق را تداعی کند، یادآور بچه مدرسهایهایی است که همکلاسیهایشان، خوراکی آنها را گرفتهاند و حالا او باید تا پایان زنگ صبر کند تا چغلی او را به آقای ناظم کند! این عکسالعملها به هیچ وجه مناسب مردی که از کوره حوادث جنگ بیرون آمده نیست. در پایان فیلم هم مشخص نمیشود چطور او در این 20 سال که دنیا دچار «انفجار اطلاعات» شده، از سرنوشت همسر سابقش بیخبر بوده و باید نام و نشان هنرمندی شناخته شده را از شاهو پرسوجو کند؟!
ساخت فیلم درباره استفاده عراق از تجهیزات شیمیایی دو نمونه خوب و قابل اعتنا با نام «عروس حلبچه» و «هراس» در سینمای ایران دارد. حکایت عاشقی مسأله تازهتری از آن دو اثر سینمایی مطرح نمیکند. مثلث عشقی فیلم آنقدر که باید «جاندار» نیست و پایان
هندی وار اثر نیز نمیتوانند بیننده امروز سینما را راضی نگه دارد. سینماگرانی که وارد چنین موضوعهایی میشوند، باید تکلیف خود را بدانند که آیا قرار است داستانی عاشقانه روایت کنند یا فیلمیتجاری؟
نظر شما