استاد احمدی بیرجندی معتقد است سنایی این قصیده را با الهام از قصیده ی معروف محمدبن حبیب ضبی متوفای سال 400هجری قمری، مداح اهل بیت رسالت(ص) که در وصف و نعت حضرت رضا(ع) می باشد، سروده است. قصیده این گونه شروع می شود:
قبر بطوس به اقام امام
حتم الیه زیاره و لمام (1)
سنایی در بیت نخست اشاره دارد که در خراسان برای دین، حرم و بارگاهی وجود دارد که اگر توجه کنی آنچه را که در روز قیامت برای همه ی مردم مشکل است، برای تو ساده می شود. هدف شاعر عنایت حضرت رضا(ع) به مؤمنان و شفاعت آن بزرگوار است و یا هدایت انسان ها که در دنیا سعادتمند می شوند و چون گناهی انجام نمی دهند، در روز قیامت مشکلی ندارند.
در بیت سوم و چهارمم، شاعر به حرم و بارگاه امام رضا(ع) اشاره می کند که محل رفت و آمد مردم است، مردمی که برای توسل جستن و کمک گرفتن به بارگاه حضرت رضا(ع) روی خواهند آورد و حرم امام (ع) مانند کعبه است که محل رفت و آمد فرشتگان است. شاعر در واقع تلمیح دارد به حدیثی که شیخ طوسی در باب زیادات تهذیب الاحکام آورده است. حضرت رضاا(ع) فرمودند: در زمین خراسان بقعه ای بوجود می آید که بر آن بقعه یک زمان محل رفت و آمد ملائکه می شود و همیشه اوقات یک فوج بر آن بقعه نازل می شوند و یک فوج بالا می روند. (2)
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته رهش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان [به معنی مخفف هر زمان]
شاعر در بیت سیزدهم قصیده به حدیث سلسله الذهب اشاره می کند:
از جمله شرط های توحید
از حاصل اصل های ایمان
زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان(3)
در بیت بیست و نهم هم شاعر یکی از معجزه های امام رضا(ع) را یاد می کند. در ابیات سی و سی و یک چنین توضیح می دهد:
از بهر تو شکل شیر مشند
درنده شد به چنگ و دندان
آن را که ز پیش تخت مامون
برهان تو خوانده بود بهتان
با درد جحود منکرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان
جریان از این قرار بود حمید بن مهران در پیش --- به امام(ع) توهین و جسارت کرد و گفت از تو حکایت ها نقل می کنند... مثلاً می گویند به دعای تو باران آمده... و اگر راست می گویی و معجزه می کنی، دو عکس شیر را که در پشتی خلیفه دیده می شوند، به صورت شیر واقعی درآور تا من را تکه تکه و بخورند. حضرت به امر خداوند این کار را کرد و شیران حمید را خوردند.(4)
یادداشت ها:
1- مدایح رضوی در شعر فارسی، احمد احمدی بیرجندی و نقوی زاده، ص 259
2- فردوس التواریخ، فاضل بسطامی، ص16
3- صد داستان از خورشید شرق، عباس بهروزیان، ص173
4- همان جا، ص157
سید هادی میرآقایی
نظر شما