حوزهٔ علمیهٔ قم، بزرگترین حوزهٔ علمیهٔ شیعیان است و در کنار حوزههای علمیه مشهد و نجف، از مهمترین مراکز علمی شیعه به شمار میرود و مکتب و حوزه حدیثیاش یکی از مکاتب اصلی حدیثی در تاریخ علمی جهان تشیع بوده است.
این حوزه که فراز و فرودهای فراوانی را در طول تاریخ به خود دیده، یک قرن پیشین توسط آیت الله عبدالکریم حائرییزدی تجدید حیات شد؛ بهگونهای که وی را مؤسس حوزهٔ علمیهٔ قم نامیدهاند. دهم بهمن ماه سالروز درگذشت این عالم احیاگر است.
در یمنی پیش منی
قدمت حوزه علمیه قم، مدیون مهاجرت خاندان اشعری از کوفه به قم و گسترش تشیع در این شهر است. خاندانی یمنیتبار که پیش از فتح مکه به افتخار مسلمانی نائل آمدند و سابقه درخشانی در یاری اهلبیت(ع) داشتهاند؛ از جمله در جنگ صفین و قیام مختار.
این طایفه درپی سختگیریهای حجاج به منطقه قم مهاجرت کردند، جایی که به دست جدشان مالک بن عامر فتح شده بود و علقهای با مردمش داشتند. مجموعه روستاهایی که به زودی یکپارچه شدند و قم شیعه را شکل دادند.
دانشمندان و محدثان زیادی از خاندان اشعری در قم سکونت اختیار کردند، تا جایی که نام ۹۱ تن از آنان ثبت شده و نیمی از این افراد با یک یا چند امام معصوم(ع) ارتباط و دیدار داشتهاند.
حضور خاندان اشعری در قم، مرکزیتی علمی در این شهر ایجاد کرد که به تدریج سایر دانشمندان و خاندانهای شیعی، نظیر خاندان برقی و ابنبابویه را نیز به خود جذب کرد.
حضور علویان در شهر قم
علاوه بر خاندانهای دانشپرور، حضور پرشمار علویان و سادات نیز بر رونق حوزه علمی این شهر افزود و مزار مقدس آنان به کانون علوم دینی تبدیل شد؛ آنچنان که امام صادق(ع) وعده داد بود: «به زودی کوفه از مؤمنان خالی و علم از آن برچیده شود و در شهری که آن را قم میگویند آشکار و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد».
در تاریخ از چندین عالم و فقیه علوی از نسل امام سجاد(ع)، صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام جواد(ع) و... یاد شده که مزار بسیاری از آنان در قم و اطراف آن وجود دارد. اما در این میان حضور حضرت معصومه(س) در قم به سال ۲۰۲قمری در پی ولایتعهدی امام رضا(ع) و درگذشت او در این شهر، بیش از دیگران توجه شیعیان را به خود جلب کرد و مزار او به نگین انگشتری حوزههای علمیه شیعه تبدیل شد.
حوزه علمیه قم در سدههای سوم و چهارم به مرکز فقه شیعی تبدیل شده بود؛ تا جایی که حسین بن روح نوبختی، نایب خاص امام زمان(عج)، کتابش را برای تأیید به نزد عالمان قم فرستاد.
از سلاجقه تا مغولان، در پی افول حوزه
با رونق حوزههای علمیه مشابه در ری و سپس بغداد و قدرت یافتن سلجوقیان و فشار بر شیعه، حوزه علمیه قم به تدریج شکوه پیشین خود را از دست داد.
با این حال برخی گزارشهای تاریخی نشان میدهد که در برخی فرازهای تاریخی، به ویژه در قرن ششم، چندین مدرسه فعال در قم وجود داشته و این حوزه به سالهای رونق پیشین خود نزدیک شده بود.
اما با حمله مغولان و کشتار و ویرانی گسترده در این شهر به سال ۶۲۱ق و پس از آن حمله تیموریان در قرن هشتم، حوزه قم نیز رو به زوال نهاد و مرکزیت علمی به حوزه های علمیه شهرهای عراق، نظیر حله منتقل شد.
افت و خیز برای ادامه حیات
با این وجود اهمیت مذهبی قم و اصالت حوزه علمیه و ریشهدار بودن علمای شیعه در این شهر مانع فروپاشی و زوال کامل این حوزه شد. در این دوره خبری از مدارس متعدد و پررونق قبلی نیست و فعالیت این حوزه با افتوخیز بسیار زیاد و محدود تداوم مییابد.
در دوران صفویه مدرسه فیضیه که با نام مدرسه آستانه شناخته میشد، دایر بود و برخی از علمای شیعه نیز هرچند به صورت موقت در قم اقامت و تدریس داشتهاند که شیخ بهائی، ملاصدرا و فیضکاشانی از آن جملهاند.
در قرن سیزدهم شماری از عالمان در قم به فعالیت علمی اشتغال داشتند. میرزای قمی در دوران اقامت خود در قم به تداوم تعلیم و تعلم دینی در این شهر رونق بخشید؛ هرچند بسیاری از شاگردانش این شهر را ترک کردند و به مراکز علمی فعالتر، و از همه مهمتر، نجف رفتند.
در این دوران تلاشهای زیادی جهت رفع مهجوریت حوزه علمیه قم انجام شد که البته موفق نبود. تا اینکه توجه عالمان شهر به یک نفر در حوزه علمیه اراک معطوف شد: عبدالکریم حائری یزدی.
گریزان از سیاست...
عبدالکریم در جوانی به عتبات رفت و پس از تحصیل در حوزههای علمیه سامرا و نجف و رسیدن به اجتهاد، به ایران بازگشت و در اراک، حوزه درس دایر کرد. اما هشت سال بیشتر دوام نیاورد و با شروع نهضت مشروطه و شلوغ شدن فضا، دوباره به نجف و حلقه درس آخوندخراسانی پیوست.
اما امواج مشروطه به عراق هم رسیده بود! بنابراین به منظور دور ماندن از نزاع میان موافقان و مخالفان مشروطه پس از چند ماه به کربلا رفت. او در حوزه کربلا تدریس میکرد و برای حفظ بیطرفی خود در صفآراییهای مشروطه، کتابهایی از فقهای دو طرف را درس میداد!
لقب حائری مربوط به همین دوره است و زندگی هشتساله در کربلا او را به «حائری» ملقب کرد. در این سالها دامنه تجاوزات استعمار انگلیس در عراق به شهر کربلا کشیده شده بود و از سوی دیگر درخواستهای زیادی برای بازگشت دوباره به اراک به دستش میرسید. سرانجام در ۱۲۹۳ش به اراک برگشت تا علاوه بر تدریس فقه و اصول به احیا و اداره حوزه علمیه آن شهر بپردازد. حوزهای که ثمرات زیادی داشت؛ مثل سیداحمد خوانساری، سید محمدرضا گلپایگانی، محمدعلی اراکی و سید روحالله خمینی.
احساس وظیفه برای «ایران»
شیخ عبدالکریم در پاسخ به نامه علمای عراق برای بازگشت به عتبات و عهدهگیری مرجعیت شیعه، اقامت در ایران را وظیفه خود میدانست و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهی و انحطاط فکری، اظهار نگرانی میکرد.
اما از سوی دیگر رونق نسبی حوزه علمیه کوچک اراک در نزدیکی قم، علمای قم را که در پی احیای حوزه علمیه اصیل این شهر بودند به تکاپوی دعوت از شیخ عبدالکریم وامیداشت که هربار بیثمر بود. تا اینکه آیتالله در مسیر سفر به مشهد چند روزی در قم ماند و از نزدیک با ظرفیتهای این حوزه آشنا شد.
استخاره پرثمر
او در این سفر تسلیم درخواستها نشد و به زیارت رفت، اما در مسیر بازگشت نیز دوباره گذرش به قم افتاد و این بار اصرار عالمان شهر او را ناچار به استخاره کرد؛ استخاره ای که به تأسیس و در واقع احیای حوزه علمیه بزرگ قم انجامید و حائری، «آیتالله مؤسس» لقب گرفت.
بدینگونه آیتالله حائری در سال ۱۳۰۱ش در قم مستقر شد و حوزه علمیه جدید قم را بنا نهاد. به همراه آیتالله، بسیاری از شاگردانش نیز به قم مهاجرت کردند و پایههای اولیه این مرکز علمی را نهادند.
خانه امن حوزه
با آوازه یافتن درس و بحث قم و حسن شهرت و مدیریت مدیر آن، توجه شماری از عالمان و مدرسان و محصلان به این شهر جلب شد و شمار دانشوران آن فزونی یافت.
مقارن با این ایام، جنگ جهانی اول و ناامنی عتبات در اشغال انگلستان، بسیاری از علما و طلاب را متوجه قم کرد که جای امنی برای فعالیت علمی بود. برخی از علما نیز توسط استعمار انگلیس از عراق تبعید شدند و حضور موقت علمایی چون سیدابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی، وزانت این حوزه نوپا را تثبیت کرد.
مسئولیت اول
آیتالله حائری در قم مهمترین مسئولیتش را مدیریت حوزه و تثبیت و پیشرفت آن میدانست و در این راه حتی از پذیرش مرجعیت هم کنارهگیری میکرد.
او آشنایی با حوزههای بزرگ شیعی در سامرا، نجف و کربلا را با تجاربش در حوزه اراک درهم آمیخت و به برنامهریزی برای پیشرفت حوزه قم پرداخت. تحول در روشهای آموزشی، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان و بهطور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود و در تدبیر امر معیشت طلاب نیز تلاش جدی داشت.
حائری مهمترین درس خارج حوزه علمیه را ارائه میکرد، به طوری که استادان دیگر حوزه هم در آن شرکت میکردند. در مدت اقامت حدود پانزده ساله در قم که در اوج باروری علمی او نیز بود، با مدیریت قوی خود حوزه علمیه نیرومندی را به وجود آورد که شمار طلاب آن به هزار تن می رسید.
پایه گذاری حوزه سیاسی
شهر قم و حوزه علمیهاش همیشه با مسائل اجتماعی و سیاسی پیوند داشته است، چرا که از ابتدای تأسیس شهری یکپارچه شیعهنشین بود و بسیاری از والیان و قاضیان شهر، حتی در دوره خلفای عباسی از شیعیان بودند.
اما آیتالله حائری همواره از سیاست پرهیز میکرد و البته دلیل این امر را وضعیت جامعه و رشد فرهنگی سیاسی مردم میدانست. هرچند در اواخر عمر به خاطر موقعیت اجتماعیاش و در مسئله کشف حجاب ناچار به کنش سیاسی شد.
او در کنار فعالیت علمی از خدمات اجتماعی برای مردم و طلاب نیز غافل نبود؛ اولین بیمارستانها و دارالاطعام قم را تأسیس کرد، به تعمیر و بازسازی مدارس پرداخت، سیلبند و سد بر رودخانه قم ساخت و به احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان شهر قم کمک کرد.
زعیم حوزه علمیه قم با هوشیاری نقشههای دولت برای محدود کردن حوزویان را به برنامهای برای ساماندهی طلاب به نفع حوزه تبدیل و خود بر آن نظارت کرد.
این منش سیاسی به حفظ حوزه نوپای آن روز کمک زیادی کرد و در عین حال، رشد حوزه علمیه، اهمیت سیاسی آن را نیز ارتقا داد؛ تا جایی که احمدشاه قاجار و رضاخان (در ابتدا) به مراوده با قم به عنوان مرکزیت جهان تشیع میپرداختند.
در نهایت روش مدیریتی و علمی آیتالله حائری و شاگردانی که پرورش داد، پایهگذار حوزه علمیهای شد که کمتر از چهار دهه بعد، علاوه بر تبدیل به بزرگترین کانون علمی شیعه در جهان اسلام، بزرگترین تحولات سیاسی قرن را رقم زد.
محمد ولیانپور
نظر شما