به گزارش قدس آنلاین، در این مراسم که گرامیداشت فداکاری خانوادههای ارتش جمهوری اسلامی ایران بود، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «آخرین فرصت»؛ گذری بر زندگی شهید علی کسایی به روایت رفعت قافلان کوهی، همسر شهید و به قلم سمیرا اکبری در حرم مطهر حضرت احمد بن موسی الکاظم (شاهچراغ) علیهماالسلام شیراز منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «آخرین فرصت» به این شرح است:
بسمه تعالی
این شهید عزیز از سرآمدانِ شهدا است. زندگی پرهیزگارانه، رفتار فداکارانه، و سرانجام غبطهانگیز: شهادت دلاورانه و آگاهانه. گوارا باد این همه بر این بندهی مخلص... و درود خدا بر امام خمینی که انقلابش توانست چنین گوهرهای نفیسی را استخراج و تربیت کند. نگارش خوب نویسنده و اظهارات صریح و سادهی راویِ رنجکشیده، از امتیازات کتاب است.
* تاریخ شفاهی دفاع مقدس
کتاب «آخرین فرصت؛ روایت زندگی شهید علی کسایی» نوشته سمیرا اکبری است که انتشارات بهنشر (آستان قدس رضوی) آن را چاپ و روانه بازار نشر کرده است. شهید علی کسایی، مربی و مسئول عقیدتی سیاسی مرکز پیاده ارتش شیراز بود و نویسنده برای نگارش خاطرات زندگی این شهید به سراغ همسر وی رفته است. این کتاب حاصل ماهها گفتوگوی او با رفعت قافلانکوهی، همسر شهید علی کسایی است.
«آخرین فرصت» روایت زندگی سراسر عشق و ایمان «رفعت قافلان کوهی» و «شهید علی کسایی» است که با ماجرای مراسم خواستگاری و ازدواج این شهید خواندنیتر میشود و در خلال کتاب نیز اتفاقهای زندگی ساده و عاشقانه خانواده شهید کسایی در شهر شیراز روایت میشود.
شهید علی کسایی جوانمرد انقلابی و مربی آموزشهای سیاسی و مذهبی بود که مصادف با عید غدیر سال ۱۳۳۴ در شیراز به دنیا آمد. در سن ۲۵سالگی ازدواج کرد و خطبه عقدشان توسط امام خمینی(ره) جاری و مراسم ساده عروسیشان نیز در روز عید غدیر برگزار شد. علی کسایی که زندگیاش را وقف آموزش، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و آرمانهای انقلاب اسلامی کرده بود، در روز عروسیاش دعا کرد تا خداوند شهادتش را هم روز عید غدیر قرار دهد.
این کتاب را علاوه بر مرور خاطرات دوران زندگی و رزمندگی شهید علی کسایی، میتوان تاریخ شفاهی دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق نیز دانست که در قالب رمانی جذاب «صمیمیت و سادهزیستی»، «احترام به والدین»، «عشق به همسر و فرزند»، «صبر و ایثار»، «توجه به بیتالمال و حقالناس»، «عفت و حیا» و «فداکاری و شهادت» را زیبا و هنرمندانه به تصویر کشیده است.
سمیرا اکبری، نویسنده جوان سی و چهار سالهای که ۱۰سال است نوشتن را به صورت جدی پی میگیرد درباره تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب به خبرنگار ما میگوید: آرزویم این بود که این کتاب مورد عنایت رهبر معظم انقلاب قرار بگیرد ولی فکر نمیکردم به حقیقت بپیوندد. خانم قافلان کوهی، همسر شهید هم آرزوی تقریظ رهبر معظم انقلاب روی کتاب را داشت و خیلی دعا میکرد. ایشان با دستخط خودش نامه کوتاهی برای رهبر معظم انقلاب نوشت و نخستین نسخه از کتاب را به دفتر حضرت آقا ارسال کرد. به یاد دارم وقتی نخستین نسخه کتاب را خدمت همسر شهید بردم، خیلی خوشحال شد و گفت این کتاب را برای رهبر معظم انقلاب میفرستم، انشاءالله به دستشان برسد که چنین شد.
تقدیم کتاب به کتابی دیگر
نویسنده اثر که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگیاش میداند، در تقدیمیه کتاب نوشته است: این کتاب را به کتابی دیگر تقدیم میکنم به «نهجالبلاغه» به تکتک خطبهها، نامهها و حکمتهای آن.
اکبری در این باره توضیح میدهد: خوانندگان پس از خواندن کتاب، هدف از این تقدیم را درک خواهند کرد چون قهرمان این داستان، شهید علی کسایی مدرس، مفسر و حافظ موضوعی نهجالبلاغه است و تمام هم و غمش، تربیت و انسانسازی از طریق کلام امیرالمؤمنین(ع) بوده است.
به گفته او، این شهید کلاسهای درس تفسیر نهجالبلاغه را در مساجد شهر شیراز برگزار میکرد، در رادیو و تلویزیون سخنرانی داشت، در سفرهایش به شهرستانهای دیگر، زمانی که در زندانهای دوران رژیم طاغوت بود، در پادگان ارتش شیراز که محل کارش بود و در جبههها برای رزمندگان تفسیر نهجالبلاغه میکرد و بسیار شیفته و شیدای حضرت علی(ع) بود. حتی روز تولد، روز ازدواج و روز شهادت ایشان همزمان با عید غدیر بود که حکمتی در آن نهفته است.
سمیرا اکبری، فرصت آشنایی با خانواده شهید علی کسایی را مدیون مؤسسه نشر فرهنگ شهادت در شیراز است که از پس شنیدن مصاحبه شفاهی با همسر شهید علی کسایی، خاطرات خانم قافلان کوهی از همسر شهیدش چنان برای او اهمیت و جذابیت پیدا کرده که تصمیم به تکمیل خاطرات همسر شهید می گیرد تا آنها را در قالب یک کتاب خاطرات به رشته تحریر درآورد.
به امام رضا(ع) سپردیم
اکبری با بیان اینکه برای نگارش کتاب از استادان داستاننویسی شیراز همچون اکبر صحرایی کمک گرفته و حساسیت زیادی برای نگارش آن داشته است، یادآور میشود: خانم قافلانکوهی بسیار صبور و خوشبرخورد بود و برای یادآوری جزئیات ماجراها و خاطرات همکاری زیادی میکرد، گاهی برای یادآوری یک اتفاق، روزها فکر میکرد و پاسخم را میداد حتی رنگ خودرو و جزئیات خانهای که در آن زندگی میکردند را به یاد میآورد و تلاشش برای یادآوری جزئیات، ستودنی بود. البته ایشان پس از شهادت با خاطرات همسرشان زندگی میکرد و این خاطرات را در سالهای پس از شهادت همواره مرور و تعریف میکرد تا جزئیات از خاطرشان نرود.
زبان نگارشی کتاب ساده، روان و خوشخوان است و هدف نویسنده از نگارش کتاب، یک خاطرهنویسی خطی و بازآفرینی ساده نبوده است بلکه میخواسته با وفاداری به واقعیت و بدون دخالت تخیل، فضای دلنشینی را با زبان داستانی ترسیم کند. او می گوید: من در حد وسع خودم تلاش کردم با هنر ادبیات، بخشی از مفاهیم انسانساز فرهنگ شهادت را به مخاطبان منتقل کنم.
اکبری اضافه میکند: وقتی کتاب را برای انتشارات آستان قدس رضوی (بهنشر) فرستادم و کار برای چاپ پذیرفته شد من و همسر شهید بسیار خوشحال شدیم چون کتاب را به امام رضا(ع) سپرده بودیم و لطف ثامن الحجج(ع) نصیب ما شد.
شهید کسایی دانشجوی ادبیات عرب دانشگاه فردوسی مشهد بود و در آن دوران نامههایی را برای مادر و برادرش مینوشت؛ در یکی از این نامهها خطاب به مادرش نوشته بود: «دعا کن فرزندت زیر سایه امام هشتم(ع) آدم شود و بتواند آدم تربیت کند». نویسنده با یادآوری این بخش از خاطرات شهید می گوید: من پس از نگارش این کتاب و آشنایی با این شهید احساس کردم «آخرین فرصت» ادامه استجابت دعای شهید است. امیدوارم توشه این کتاب، اول برای خودم و بعد برای خوانندگان، آنچه شهید در دعا از مادرش میخواست، باشد.
نظر شما