از افغانستان در ایران به عنوان کشور دوست و برادر یاد میشود. این دو کشور ریشههای فرهنگی مشترکی دارند و از مهمترین آنها هم زبان شیرین فارسی است.
افغانستان را همواره با جنگ و خونریزی و در سالهای اخیر هم با طالبان شناختهایم. در ایران همواره دو کتاب درمورد این کشور مطرح بودهاند؛ «جانستان کابلستان» و «بادبادکباز» اما هیچ کدام از آنها به قلم و روایت یک افغانستانی نبوده است. اولی به قلم یک نویسنده ایرانی و دومی هم یک کتاب ترجمه شده است. اگر دلتان یک کتاب درمورد افغانستان با زبان شیرین فارسی دری را میخواهد که بدون واسطه باشد، کتاب «آوازهای روسی» انتخاب مناسبتری از دو مورد دیگر است.
وقتی بحث کتاب و کتابخوانی به میان میآید، همه ما هزارجور بهانه میآوریم که فرصت نداریم تا کتابنخواندنمان را توجیه کنیم. حالا عیدنوروز ، با تعطیلاتی که در اختیار ما میگذارد، فرصت مناسبی است تا این بهانه را کنار بگذاریم و کتاب بخوانیم و سال نو را با چنین اقدام فرهنگی رقم بزنیم و جلو ببریم.
افغانستان بعد از جدایی از ایران، در طول تاریخ تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است و عموما وقتی از تحولاتش حرف میزنیم بیشتر بازه دو دهه اخیر را مدنظر قرار میدهیم.
جنگهای متعددی که در این کشور اتفاق افتاده است، خلق بسیاری از کتابها را رقم زده است که گاه خالقانش افغانستانی و گاه ایرانی و یا حتی کشورهای دیگر بودهاند. اما خواندن کتابی درمورد افغانستان وقتی نگارندهاش افغانستانی باشد، اثر دیگری دارد.
نویسندگان افغان بسیاری هستند که برای مهاجرت به ایران آمدهاند و به واسطه یکی بودن زبان به مسیر نویسندگی خود ادامه دادند.
احمدمدقق اما نویسنده افغانستانی است که در ایران متولد شد و اکنون دست به قلم است. او در «آوازهای روسی» برهه تاریخی در کشورش را دستمایه قصهگویی قرار داد.
«آوازهای روسی» در زمان حمله شوروری به افغانستان، داستان یعقوب پسری خانزاده و دانشجویی است که عشقی نافرجام داشت. او به کابل میآید و در آن جا با گروههای مبارز چپ آشنا میشود و با آنها همراه میشود اما در ادامه در درون خود دچار شک و تردیدهایی نسبت به مسیری که انتخاب کرده است میشود. او نیز مانند تاریخ کشورش سرگردان است.
مدقق برای نگارش این کتاب از زبان بومی افغانستان استفاده کرده است اما آنقدری که برای مخاطب ایرانی قابل فهم باشد. مخاطب این بار بدون واسطه با جغرافیا، فرهنگ و زبان افغانستان آشنا میشود.
نظر شما