۱۹ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۴
کد خبر: ۱۰۵۹۷۳۸

تجربه مکتب نئولیبرالیسم و اقتصاد سرمایه داری سالهاست که به سمت قهقرا سیر می کند. یکی از اسوه های برتر نئولیبرالیسم و اقتصاد سرمایه سالار ایالات متحده آمریکاست، که مقام معظم رهبری پیش بینی فرمودند که آمریکا مانند کشتی تایتانیک غرق خواهد شد.

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

سقوط کارگاه مرکزی امپراطوری اقتصاد نئولیبرالیستی سرمایه داری

«الم. غُلِبَتِ الرُّومُ». رومیان مغلوب شدند. اما این مغلوبیت دیگر سیغلبون نخواهد بود. غلبه بعدی در کار نخواهد بود. زیرا روم باستان نماد دولتی در سرزمینی موحّد بود. اما امروز پایگاه دولت سکولار با نماد های جاهلی مدرن است. یکی از اسوه های برتر نئولیبرالیسم و اقتصاد سرمایه سالار ایالات متحده آمریکاست، که حضرت امام خامنه ای پیش بینی فرمودند که آمریکا مانند کشتی تایتانیک غرق خواهد شد.

در بین دانش آموختگان فرنگ رفته علم اقتصاد، آمریکا نماد "آزمایشگاه مرکزی" و" کارگاه بزرگ" به منصه ظهور رسیدن اقتصاد بازار آزاد بود. بیش از سه دهه از تغییر رویکرد بسیاری از اندیشمندان غربی، بویژه اقتصاددانان، از بافته های آرمانی پادرهوای اقتصاد سرمایه داری که در کتابهای خود به فرنگ رفتگان ما تلقین کردند، می گذرد.

پس از معرفی «مکتب اقتصاد اسلامی» توسط متفکرین نوپردازی مانند شهید آیت الله محمد باقر صدر (ره) و سپس تولید علم اقتصاد اسلامی بسیاری از متفکرین منصف غربی را نیز به واکنش مشابه ای تشویق کرد. آنها نیز رویکرد جدیدی مانند توجه به تناظر و سازگاری رشد و عدالت، اقتصاد خیریه( Alturism)، اقتصاد اخلاقی، اقتصاد مسیحی و اقتصاد یهودی اقتباس نموده اند.

اما قضیه کاسه داغتر از آش را همه شنیده اند. متاسفانه بسیاری از دانش آموختگان فرنگ رفته ما هنوز از مراجع مدفون در خروارها خاک، همان بافته ها و مجعولیات منسوخ اقتصاد سرمایه داری را تقلید و حاضر به شکستن قسم نامه یک قرن پیش خود را ندارند. و با این جعلیات، ۴۶ سال است قطار رشد و توسعه اقتصادی کشورما را کُند و یا فلج کرده اند. هنوز تا زیر زانو جلوی سازمانهای جعلی صهیونی اقتصاد سرمایه داری چون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان بهداشت جهانی و امثالم تعظیم و سجده می کنند. گماشته ها ونفوذی هایی خودی بی جیره و مواجب که برخی از آنها برای کودتای در نظام جمهوری اسلامی و "درون پاشی نَرم" تربیت شده بودند و شده اند. که عجالتاً محل بحث در این مختصر نوشته نیست.

پس از وقوع بحران بزرگ اقتصاد سرمایه داری در زمستان ۲۰۰۷ میلادی، طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۰۸ مبنی بر اینکه «از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۷ بیش از ۱۲۴ بحران بزرگ در کشورهای سرمایه‌داری شکل گرفته است که همه آنها نیز پشت سر گذاشته شده‌اند.»[1]

جوزف استیگلیتز (برنده جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱) در کتاب چرا اقتصاد فرو می‌ریزد؟، به تحلیل علل مهم بحران‌های مالی دو دهه اخیر در جهان ‌پرداخته است. وی می نویسد: «جهان از رکودهای عمیقِ مقطعی به ستوه آمده است. بحرانی که در سال ۲۰۰۸ در ایالات متحده شروع شد، آخرین، عمیق‌ترین و طولانی‌ترین رکود طی ۷۵ سال اخیر بوده است. این بحران علی‌رغم شناختِ گویا "بهترِ" ما از نحوۀ کارِ نظام اقتصادی و باور بسیاری مبنی بر آنکه نوسانات اقتصادی را پشت سر نهاده‌ بودیم پیش آمد.

رهبران اقتصادی‌مان دستاورد تعدیل بزرگ را با صدای بلند جار می‌زدند. چنان‌که معلوم شد ایمان به آن الگوها به راستی در بروز این بحران نقش داشت. این فرض که بازارها کارا و خود تنظیم‌ شونده‌ هستند و کنشگرانِ اقتصادی از توانایی و انگیزۀ مدیریت ریسک‌های خود برخوردارند به این باور انجامیده بود که خود تنظیمی تمام آن چیزی است که برای تضمین آنکه نظام مالی به خوبی کار ‌کند لازم است و هیچ نیازی به نگرانی از بابت حباب وجود ندارد. این فکر که اقتصاد می‌تواند از طریق تنوع‌بخشی به نحو موثری ریسک را حذف کند در این بی‌خیالی سهیم بود - حتی پس از آنکه معلوم شد حباب وجود داشته است...کسانی که در تلاش برای دفاع از الگوهای اقتصادیِ شکست‌خورده و سیاست‌های برآمده از این الگوها بودند اظهار می‌کردند که هیچ الگویی نمی‌تواند (یا قرار نیست) «طوفانی که هر صد سال یک بار روی می‌دهد» را به خوبی پیش‌بینی کند. اما این اتفاق فقط طوفانی که پس از یکصد سال روی داده باشد نبود، بحران‌ها به امری معمول بدل شده‌اند.

۲۳رکود اخیر فقط مساله‌ای که برای اقتصاد اتفاق افتاده باشد نبود. این بحران ساختۀ دست انسان بود، یعنی آفریدۀ نظام اقتصادی (-سرمایه داری نئولیبرالیستی) بود. آشکار است که یک جای کار این الگوها می‌لنگد...معتقدم که همان الگوهای نامناسبی که در پیش‌بینی این بحران ناتوان بودند در ارائۀ عکس‌العمل‌های درخور به آن نیز ناکام ماندند (هرچند کسانی در دولت ایالات متحده به خود می‌بالند که از رکود بزرگِ دیگری جلوگیری کرده‌اند، به باور من کسادیِ اخیر یقیناً بسیار طولانی‌تر و احتمالاً بسیار عمیق‌تر از آن بود که می‌بایست می‌بود). همچنین معتقدم که فهم پویایی‌های بحران‌ها می‌تواند بینشی نسبت به رفتار نظام اقتصادی‌مان در اوقات عادی‌تر فراهم آورد.»

همچنین ژوزف استیگلیتز(۲۰۱۰)، از بحران بزرگ در کتاب خود به نام «آمریکا، بازارهای آزاد و فروافتادن اقتصاد جهانی»، بنیادگرایی بازار آزاد را که به نظر وی عامل بروز بحران ۲۰۰۸ است، به شدت نقد می کند. [۲]

در کتاب یکی دیگر از منتقدین غربی اقتصاد سرمایه داری، یعنی؛ "بیماری خودِ سیستم است (The Sickness Is The System)" که توسط اقتصاددان آمریکایی ریچارد وُلف به رشته تحریر در آمده، دلایل ناکارآمدی ذاتی نظام اقتصادی سرمایه داری اینگونه عنوان شده است: اولاً، در این نظام شرکت ها، کارخانه ها، دفاتر و فروشگاه ها به صورت غیر دموکراتیک سازمان دهی می شوند.

یک اقلیت در بالای هرم شامل: مالکان، سهامداران اقلیت و مدیران اصلی تصمیمات کلیدی را برای کارمندان (اکثریت شرکت) اتخاذ می کنند در حالی که، به آنها (کارمندان) پاسخگو نیستند. ثانیا، سرمایه داری بی ثبات است. چرخه تجاری در آن به طور میانگین هر ۴ تا ۷ سال یکبار تکرار شده که موجب بروز مشکل و آسیب به شرکت ها، مشاغل، خانواده ها، آموزش، سیاست و ... می شود. و نهایتاً، سرمایه داری عامل و تشدید کننده نابرابری ثروت و درآمد است. این نظام فاقد دموکراسی اقتصادی است لذا، عدم ثبات و برابری که نواقص پایه ای این ساختار هستند در اساس آن نهفته اند. وقص علی هذا...

برخی فکر می کنند که سیاستها، اتفاقات و اقدامات جدید در آمریکا نتیجه روی کار آمدن شخصی بنام "ترامپ" است. هرچند که نامبرده تعادل روحی و روانی ندارد ولی این تحولات را باید به حساب فوران خاکستر رسوب یافته قبلی در آرامستان نظام سرمایه داری و غلیان لجن ته نشین شده در کف مرداب اقتصاد سرمایه داری گذاشت.

در اوایل قرن بیست ویکم، پس از سالها لاپوشانی عیوب نظام اقتصاد بازار آزاد اولین بار پس از بحران زمستان ۲۰۰۷ میلادی و اوج آن در سال ۲۰۰۸، در اجلاس زمستان سال ۲۰۰۹ میلادی در دهکده داووس سوئیس اقتصاددانان اعتراف نمودند که "نظریه رها سازی اقتصاد به دست کنش گران خصوصی(بویژه بنگاه داران چند ملیتی) یک تجربه شکست خورده و غلط بود. اما عبرت نگرفتند ودر این دو دهه گذشته مجدداً چرخه قدیم با تزریق منابع پولی و مالی جدید با همان نهادهای سلطه تکرار شد. اما هرگز تا به حال نتوانستند از رکود ناشی از بحران ۲۰۰۷-۲۰۰۸ بیرون بیایند.

رکود حاد دوره ۳ ساله کرونا بوی تعفن نظام اقتصاد سرمایه داری را برجسته تر کرد ولی همانند لویی شانزدهم پادشاه فرانسه با واردات عطر از کُلن به جای استحمام بوی تعفن بدن خود را با عطر پاشی ماست مالی می کرد. اینان نیز چنین کردند. لذا این نظام به بن بست رسیده نیاز به یک مجنون به سیم آخر زده ای چون ترامپ داشت تا پرچم سفید تسلیم را رسماً بالا ببرد.

سالها غرب زدگان کشورما عَلَمِ عضویت در سازمان تجارت جهانی( WTO) را بلند کردند. سازمانی که در راستای آرمان تجارت آزاد بدون تعرفه و رقابت در دهکده جهانی توسط آمریکا و اروپایی ها تاسیس شد. اما در این چند سال جز تخلف از توافقنامه های ادعایی بخصوص توسط غربی ها چیزی مشاهده نشد. بطور مثال دعوای تعرفه هایی چون محصولات کشاورزی هرگز بین آنها برطرف نشد.!

مهمترین توافقنامه ها در راستای تحقق تجارت آزاد در بازار آزاد رقابتی؛ حذف محدودیت های مقداری، کاهش و حذف تعرفه ها بود. با اعلام رسمی وضع تعرفه سنگین بر وارداتِ بسیاری از رفقا و رقبای تجاری آمریکا توسط ترامپ برخی فقط به ظاهر آن یعنی قوه ناسیونالیستی و حمایت از صنایع داخلی آمریکا توجه دارند. ولی واقعیت این است که این اقدامات علامت بزرگی از آشکار شدن شکست کارگاه و آزمایشگاه بزرک اقتصاد سرمایه داری یعنی آمریکا است که پس از دهه ها پنهان کاری سربرآورده است.

اقتصادی که ادعای بازار کاملاً آزاد، رقابت پذیری، آزاد سازی، سازوکار قیمت و دست نامرئی بازار، عدم دخالت دولت، عدم حمایت، تجارت آزاد و حذف موانع غیر قیمتی و موانع تعرفه ای و غیر تعرفه ای، ورود و خروج آزاد سرمایه، بازارهای پولی و مالی آزاد در هم تنیده و... داشت.

اکنون به بن بست رسیده و باید با گیرو بند های "مقداری"، "تعرفه ای"، " تحریم"، "جعل قیمت"، "تبعیض در تجارت کالا و خدمات و ورود وخروج سرمایه" مُهار شود و تداوم وضعیت سقوط و سراشیبی بدون این مُهار دیگر امکان پذیر نیست. برخی فکر می کنند که خروج از این بن بست مشروط به کنش هایی مانند نرخ بهره، مشوقه های سرمایه گذاری و امثالهم است.

هرچند بسیاری از واکنش های متقابل رفقا و رقبای بازار آمریکا غافلند و متوجه نیستند که این دعوا با واکنش های متقابل مانند ریختن بنزین بر آتش مستمراً گُر خواهد گرفت و از هم اکنون سقوط بازارهای مالی با زیانی معادل ۶ تریلیون دلار و یا افزایش انفجاری انتظارات قیمتی که قطعاً افزایش شدید قیمت ها را به دنبال خواهد داشت، خود را نشان داده است. ولی مهمتر از آن "شکست عمود خیمه خودشیفتگی و بنیادگرایی نظام سرمایه داری و هیمنه و تابوی اعتماد در نظام بازار آزاد" است که به یک جاده یک طرفه بی بازگشت تبدیل شده است که باعث غرق شدن کشتی تایتانیک آمریکا و اذنابش خواهد شد. وسیعلم الذین کفروا ای منقلب ینقلبون.


Luc Laeven and Fabian Valencis,(۲۰۰۸), - Freefall: America, Free Markets, and the Sinking of the World Economy -[1]

[۲]- Freefall: America, Free Markets, and the Sinking of the World Economy

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha