۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۸
کد خبر: ۱۰۶۲۵۰۳

علوم اسلامی و بایستگی بازاندیشی برای بازگشت به میدان تمدن

محمد جواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی (دبیر و کارشناس برنامه دارالعلم)

بسیاری از پژوهش‌های دینی، به‌جای حل مسائل واقعی انسان امروز، به حاشیه‌نویسی بر آثار پیشینیان محدود شده‌اند. پژوهشگر دینی، به‌جای مواجهه با پرسش‌های جاری، در فضای انتزاعی متون محصور مانده است.

علوم اسلامی و بایستگی بازاندیشی برای بازگشت به میدان تمدن
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

جهان امروز با شتابی بی‌سابقه در علم، فناوری، رسانه و سبک زندگی دگرگون می‌شود. در این میان، پرسشی اساسی در جوامع اسلامی شکل گرفته است: آیا علوم اسلامی هنوز می‌توانند راهنمای فکری، اخلاقی و اجتماعی انسان معاصر باشند یا به دانشی حاشیه‌ای، محصور در متون کهن، فروکاسته‌اند؟ این پرسش نه‌تنها در محافل علمی، بلکه در ذهن نسل جوان، در کلاس‌های درس و در گفت‌وگوهای روزمره درباره هویت، معنا و زیست اخلاقی طنین‌انداز است.

بسیاری از جوانان، به‌ویژه دانشجویان، برای پاسخ به پرسش‌هایی درباره رضایت درونی، هدف زندگی یا اخلاق در جهانی پیچیده، به منابع غربی روی می‌آورند. چرا؟ چون پاسخ‌های موجود در علوم اسلامی را یا ناکافی می‌دانند یا بی‌ارتباط با واقعیت‌های زندگی مدرن. این شکاف، هشداری جدی برای نهادهای متولی تولید علم دینی، به‌ویژه حوزه‌های علمیه، است تا نقش خود را بازتعریف کنند.

علوم اسلامی زمانی ستون‌های تمدن اسلامی را برپا کردند. فقه، کلام، تفسیر و اصول نه‌فقط دانش‌های نظری، بلکه راهنمای عمل در زندگی، اجتماع و حتی سیاست بودند. اما امروز، چرا این علوم در گفت‌وگوی اجتماعی کم‌رنگ شده‌اند؟ چرا پیوندشان با نیازهای روز گسسته است؟ پاسخ را باید در چند چالش بنیادین جست.

نخست، گرایش بیش‌ازحد به بازخوانی متون گذشته است. بسیاری از پژوهش‌های دینی، به‌جای حل مسائل واقعی انسان امروز، به حاشیه‌نویسی بر آثار پیشینیان محدود شده‌اند. پژوهشگر دینی، به‌جای مواجهه با پرسش‌های جاری، در فضای انتزاعی متون محصور مانده است. هرچند این متون گنجینه‌ای گران‌قدرند، اما نباید هدف نهایی پژوهش باشند، بلکه ابزاری برای فهم و پاسخ به نیازهای زمانه هستند.

دوم، چالش روش‌شناسی است. علوم اسلامی در حوزه نظام روش‌شناختی منسجم و مسئله‌محور دچار مشکلاتی هستند. طلبه یا دانشجو به‌جای یادگیری منطق اندیشیدن و حل مسئله، مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها را حفظ می‌کند. این ضعف، پژوهش را به انباشت اطلاعات بدل کرده و اعتماد اجتماعی به علوم دینی را شکننده ساخته است. برای مثال، فقه که زمانی پاسخگوی پیچیدگی‌های اجتماعی بود و باید هم این گونه باشد، امروز در بسیاری موارد به مسائل فردی محدود شده و از چالش‌های کلان مانند عدالت اجتماعی، فناوری‌های نوین یا محیط‌زیست فاصله گرفته یا کم رنگ شده است.

سوم، کم‌توجهی به گفت‌وگوی جهانی است. در جهانی که اسلام و تشیع در معرض سوءبرداشت‌های رسانه‌ای و فکری‌اند، چرا صدای علمی ما شنیده نمی‌شود؟ چرا در برابر پرسش‌های غرب درباره اسلام، پاسخ‌های تحلیلی و عالمانه ارائه نمی‌کنیم؟ مطالعات تطبیقی و تعامل با گفتمان‌های رقیب، نه تهدید، بلکه فرصتی برای بازآفرینی هویت علمی ماست. برای نمونه، تولید محتوای علمی به زبان‌های جهانی می‌تواند تصویر دقیق‌تری از اسلام ارائه دهد.

برای احیای علوم اسلامی، باید با انسان معاصر وارد گفت‌وگو شد. این علوم پیش از آنکه درباره دین باشند، درباره انسان و نسبت او با دین‌اند. اگر ذهن، زبان، احساسات و نیازهای بشر متحول شده، علوم اسلامی نیز باید با حفظ مبانی خود، این تحولات را درک کنند. این گفت‌وگو، تداوم سنت اجتهادی است که در تاریخ اسلام با پرسش‌های نو مواجه شد، نظریه‌پردازی کرد و دانش را به زندگی پیوند داد.

بازسازی علوم اسلامی، ضرورتی تمدنی است. نهادهای دینی باید با خلاقیت، شجاعت و وفاداری به سنت اجتهادی، روش‌های نوین پژوهش را توسعه دهند، با گفتمان‌های جهانی تعامل کنند و به مسائل واقعی انسان امروز پاسخ دهند. اگر این بازاندیشی رخ ندهد، خطر حاشیه‌نشینی و بی‌اثری، علوم اسلامی را تهدید خواهد کرد. اما اگر این مسیر با جدیت پیموده شود، علوم اسلامی حضوری جدی در عرصه عمومی خواهند داشت و راهگشای انسان معاصر می‌شوند. آینده از آن دانشی است که ریشه در حقیقت دارد و با زمانه سخن می‌گوید.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha