امروز چهارشنبه، روز زیارت خورشید خراسان و دومین روز از دهه کرامت که آینه دار جلال و جبروت خورشید خراسان، حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) است، بر آنیم تا در پرتو کلامِ ناب آن امام همام، گوهرهایی از حکمتهای جاودان را بجوییم. حدیثی که این هفته بر تارک گفتارمان میدرخشد، دریچهای است به سوی «فقهِ زندگی»؛ فقهی که در مکتب رضوی، حلم و علم و سکوت را سه ستون استوار انسانیت میداند.
در دومین روز از دهۀ کرامت، میزبان حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا نوری کوهبنانی، محقق، و پژوهشگر و مدیر گروه مطالعات قرآن بنیاد پژوهشهای آستانقدس رضوی شدهایم تا در محفلی آکنده از عطر ولایت، این حدیث نورانی را واکاوی کنیم.
این گفتوگو، سفری است از کویر خشمهای امروزی تا چشمهسار حلم رضوی، از هیاهوی شبکههای مجازی تا سکوت معنادار عالمان ربانی. آنجا که سکوت زره نفوذناپذیر دانایان میشود...
حدیث: «إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفقیهِ: أَلْحلم وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الَمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَلیلٌ عَلی کُلِّ خَیْر». از نشانه های یک عالم دانا و دین فهم، حلم و علم است، و خاموشی دری از درهای حکمت است. خاموشی و سکوت، دوستی آور و راهنمای هر کار خیری است. عیون اخبارالرضا(ع) جلد اول صفحه ۲۵۸.
با توجه به حدیثی که نقل شد، با تفاوتهای مفهومی «حلم» و «کظم غیظ» چگونه میتوان مراتب حلم را در سیر تربیت نفس درک کرد؟
نخستین نشانه حلم و بردباری، درک دقیق معنای این مفهوم است. باید پرسید: «حلم در لغت و اصطلاح به چه معناست؟» در لغت حلم به معنای تأمل، درنگ و پرهیز از شتابزدگی در امور است. در اصطلاح اخلاقی حلیم به فردی گفته میشود که باوجود برخورداری از حق قانونی یا اخلاقی، در مجازات جاهلان و پاسخ به رفتارهای نادرست نادانان شتاب نمیکند و در برابر هیجانات ناشی از خشم و غضب، خویشتنداری پیشه میکند.
اما تفاوت حلم با کظم غیظ چیست؟حلم دارای مراتبی است که گاه با مفاهیمی چون «کظم غیظ» اشتباه گرفته میشود. کظم غیظ و فروخوردن خشم در اصطلاح عربی به آن «تَحلُّم» (از باب تفعُّل) اطلاق میشود؛ یعنی فردی که در مواجهه با رفتار ناپسند، خشمگین میشود اما با تلاش آگاهانه، خویش را کنترل میکند. این سطح، مرتبهای ابتدایی از حلم است که نیازمند تمرین و مبارزه با نفس است. حلم اصیل زمانی است که فرد به مرحلهای میرسد که نه تنها خشمش را فرو میخورد بلکه اساساً ذات و روحیهای آرام و دور از شتابزدگی دارد. در مورد نقش تلاش در رسیدن به حلم نیز میتوان گفت که رسیدن به مرتبه والای حلم، نیازمند تمرین و تَحَلُّم یعنی تلاش برای حلیم بودن است؛ همانگونه که در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است: «مَنْ تَحَلَّمَ فَقَدْ حَلُمَ»؛ یعنی هرکس تظاهر به حلم کند، به تدریج حلیم میشود. این حدیث نشان میدهد حلم پایدار، حاصل تکرار و تکلف یعنی تلاش آگاهانه در رفتار است؛ همچون آموختن مهارتی جدید که در آغاز دشوار مینماید، اما با پشتکار به بخشی از شخصیت تبدیل میشود. واژه هایی مانند «تَعَلُّم» (از ریشه علم) و «تَکثُّر» (تلاش برای افزودن) که در زبان عربی از باب «تفعُّل» ساخته میشوند، بر انجام عملی با مشقت و پشتکار دلالت دارند.
بنابراین، «تَحلُّم» نیز به معنای تلاش آگاهانه برای کسب خصلت حلم است و نشان میدهد این فضیلت اخلاقی، امری اکتسابی و نیازمند تربیت نفس است و این مرحله، وسیله ای برای رسیدن به حلم است. هنگامی که حلم به صورت ملکه و ویژگی درونی پایدار درآید، اجرای آن آسان میشود.
گاهی حلم به معنای سکوت در برابر فرد جاهل و بی توجهی به رفتار نادرست اوست. این بی توجهی، خود پاسخی حکیمانه محسوب میشود؛ چنانکه در توصیف «عبادالرحمن» در آیه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»، هنگامی که جاهلان با آنان سخن گویند، به ایشان سلام گویند. برای حلم در سیره امیرالمؤمنین(ع) میتوان به نمونهای اشاره کرد. روزی قنبر، غلام امام علی(ع) از سوی فردی نادان مورد اهانت قرار گرفت و خواست پاسخ دهد، اما امام(ع) فرمود «آهسته قنبر، دشنام دهنده خود را از روی بیاعتنائی رها کن تا پروردگار را خشنود و شیطان را غضبناک کنی، و دشمنت را عقوبت(زیرا عقوبتی برای او بهتر از بیاعتنائی نیست)». سپس امام(ع) سوگند یاد کرد: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، هیچ چیز مانند حلم خدا را خشنود نمیکند، هیچ چیز مانند سکوت شیطان را خشمگین نمیسازد و هیچ مجازاتی برای نادان سختتر از بی توجهی به او نیست».
با توجه به اهمیت و ضروت جامعه امروز ما به حلم و بردباری چگونه میتوانیم این صفت زیبای اخلاقی را در خود تقویت کنیم؟
علمای اخلاق برای ایجاد حلم عواملی ذکر نمودند. ابتدا اظهار شکیبایی است. برخی از صفات نفسانی، بر اثر تلقین و تمرین به وجود میآید. حلم و بردباری از صفاتی است که با اظهار شکیبایی میتوان به آن متّصف گردید. امام علی(ع) در اینباره میفرماید: «اگر بردبار نیستی، خود را به صورت بردبار درآور؛ زیرا کم میشود که کسی خود را به گروهی تشبیه کند مگر اینکه نزدیک است از ایشان شود». نکته مهم دیگر توجه به وقار و متانت است زیرا یکی از اصول اخلاقی، تأثیرپذیری باطن انسان از ظاهر او است. بر همین اساس، میتوان با ایجاد وقار و متانت در ظاهر خود، صفت حلم را در درون خویش به وجود آورد. به تعبیر امام علی(ع) «انسان بردبار نمیشود مگر اینکه با وقار و متانت باشد».
نکته مهم اثرگذار دیگر علم و آگاهی است. آگاهی به ماهیت دنیا و چگونگی روابط مناسب انسانی و روحیههای گوناگون انسانها، هرچند ضعیف باشد، انسان را به حلم در برابر برخوردهای نامطلوب دیگران وادار میکند؛ چنانکه امام علی(ع) حلم را میوه علم دانسته و فرموده است: «بر تو باد به بردباری؛ زیرا آن، نتیجه علم است». همه این عوامل هرکدام یا به تنهایی، زمینهی دارا شدن صفت حلم میشود.
در روایت داریم که علم و حلم به عنوان ریشه و زینت یکدیگر معرفی شدهاند. این پیوند ناگسستنی چگونه در مواجهه با جاهلانِ امروز، راهبردی تربیتی برای عالمان محسوب میشود؟
عالم و فقیهی که در مسیر تبلیغ و هدایت با رفتارهای ناپسند جاهلان روبه رو میشود، اگر بخواهد مقابله به مثل کند، تمام برنامههای تربیتی و اصلاحی اش نابود خواهد شد. بنابراین، دانشمندان باید بردبار باشند؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) در خطبهای درباره متقین میفرماید که آنان علم و حلم را در هم آمیختند. امام صادق(ع) نیز در تأکید بر این پیوند میفرماید: بر تو باد به حلم؛ چراکه رکن علم است. حلم و علم پیوندی ناگسستنی دارند. درخت علم بدون حلم به ثمر نمینشیند؛ ازاین رو در روایات و قرآن، این دو همواره در کنار هم آمده اند، مانند آیه 263 سوره بقره «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ»، خداوند دانا و بردبار است. سرّ این آمیختگی در این است که حلم برای تحقق اهداف مبتنی بر آگاهی و علم است و علم نیز بدون حلم، ارزشی ندارد. انسان باید ابتدا از روابط انسانی آگاه باشد تا بتواند حلم را بجا بکار بندد. تأکید امام علی(ع) مبنی بر اینکه علم ریشه حلم است نیز به همین دلیل است و علم به مثابه پایه و حلم به مثابه زینت آن است. در جهان امروز که افراد با کوچکترین تحریکی خشمگین میشوند؛ تنها با تلفیق این دو میتوان خشم را مهار کرد و به اهداف متعالی دست یافت.
پیوند علم و حلم برای یک انسان کامل، گسست ناپذیر است. دانشمند واقعی تنها زمانی میتواند ثمره شیرین علم را بچیند که آن را با حلم و بردباری همراه کند. علم بدون حلم ناکارآمد است و انسان برای تشخیص راه درست نیازمند آگاهی و شناخت است، اما این آگاهی باید با حلم و سکوتِ آگاهانه همراه شود. همانگونه که امام علی(ع) فرمودند: «الْعِلْمُ أَصْلُ الْحلم» علم، ریشه حلم است. این دو در کنار هم، انسان را از افتادن در ورطه خشم کور و سکوت گمراه کننده نجات میدهند.
با توجه به تأکید امام علی(ع) و امام رضا(ع) بر پیوند «سکوت آگاهانه» و «حلم اصیل»، چگونه میتوان مرز بین سکوت حکیمانه و سکوت ناشی از جهل را مشخص کرد؟
سکوت و حلم زمانی ارزشمند است که بر پایه آگاهی استوار باشد. بدون آگاهی، نه علم، زینتی دارد و نه سکوت، فضیلتی محسوب میشود. انسان باید ابتدا به شناخت دقیق دست یابد و سپس این آگاهی را با حلم و سکوت حکیمانه همراه کند. سکوت در لغت به معنای خاموشی است اما هر خاموشی فضیلت نیست. سکوتی ارزش دارد که از روی تفکر، مصلحت اندیشی و دانش باشد. امیرمؤمنان علی(ع) در این زمینه میفرمایند هر سکوتی که همراه با اندیشه نباشد، غفلت است و هر سکوتی که همراه با تدبیر نباشد، گنگی است.
تنها سکوتی ستوده است که مانع فتنه و سبب هدایت باشد. امام رضا(ع) در این باره میفرمایند: «السُّکُوتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَةِ» یعنی سکوت دری از درهای حکمت است. و در جای دیگر تأکید میکنند که سکوت، از نشانههای فقیه وارسته و عالم حقیقی است. به بیانی دیگر علم و حلم دو بال پرواز به سوی کمال اند. سکوت بی اندازه، اگر از سر جهل باشد، ننگ است اما اگر با آگاهی و تدبیر همراه شود، گوهری گرانبهاست. همانگونه که امام علی(ع) فرمودند: «الْعِلْمُ أَصْلُ الْحلم» علم، ریشه حلم است. این دو در کنار هم، انسان را از افتادن در ورطه خشم کور و سکوت گمراه کننده نجات میدهند. فقیه و عالم واقعی میداند کی باید سخن بگوید و کی باید سکوت کند؛ گاهی سکوت واجب است و گاهی سخن گفتن ضروری است. نمونه تاریخی این سخن، پاسخ شجاعانه ابن سکیت معلم سربدار است. ابن سکیت (از علما و دانشمندان صدر اسلام) به دلیل تقیه و شرایط سیاسی، معمولاً سکوت میکرد و کمتر اظهار نظر مینمود. اما زمانی که متوکل عباسی، خلیفه وقت از او پرسید: «فرزندان من برترند یا فرزندان علی بن ابیطالب(ع)؟» ابن سکیت باوجود خطر جانی، پاسخ داد: «به خدا! خاک پای قنبر (غلام امام علی(ع)) از تو و فرزندانت برتر است!» این شجاعت آگاهانه به شهادت او انجامید. سکوت زمانی ارزش دارد که از روی علم و آگاهی و تدبیر، حفظ مصالح مهم باشد.، انسان در قبال هر سخن و سکوتی مسئول است؛ چراکه زبان معیار سنجش شخصیت و بخشی از اعمال اوست. عالم وارسته کمتر سخن میگوید، اما اگر سخن بگوید، حرف حساب میزند. چرا که از پیامدهای سکوت آگاهانه اطلاع دارد و میداند که این سکوت ایجاد محبت در جامعه کرده و از فتنه و اختلاف جلوگیری کرده و در نهایت به درس عملی برای مردم تبدیل میشود.
در عصری که هر کلیک ما میتواند شایعهای را جهانی کند یا آتشی از کینه را شعله ور سازد، چگونه میتوانیم از آموزه امام رضا(ع) درباره سکوت به مثابه دری از حکمت برای حفظ کرامت انسانی و وحدت اجتماعی بهره ببریم؟ به ویژه در بحرانهایی مانند حادثه اخیر بندر شهید رجایی که شایعات بیپایه، غم بازماندگان را دوچندان کرد، چگونه سکوت آگاهانه میتواند راه نجات فرد و جامعه باشد؟
امام رضا(ع) با جمله جاودانه «السُّکُوتُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَةِ»، سکوت را نه نشانه ضعف، که ابزاری برای خِرَدورزی معرفی میکنند. ایشان به ما میآموزند که زبان اگرچه نعمتی الهی است اما بیمهاری آن میتواند به سلاحی برای شکستن دلها، گسترش دروغ و تفرقه تبدیل شود. در دنیای امروز که فضای مجازی بستری برای آزمون اخلاق گفتار است، این آموزه بیش از هر زمان دیگری کاربرد دارد. برای مثال عینی این سخن میتوان به حادثه انفجار دردناک بندر شهید رجایی اشاره کرد که علاوه بر کشتهها و ویرانیها، صحنه یک تراژدی انسانی دیگر هجوم شایعات سمی بود. از انتشار آمار غیرواقعی کشتهها تا نسبتهای سیاسی بیاساس، برخی کاربران با زبان بیقید، زخم خانوادههای داغدار را عمیقتر کردند. اینجاست که حدیث امام رضا(ع) به ما یادآوری میکند سکوت، دری از حکمت است؛ زیرا آسانترین راه نجات از گناهان زبان است. این حادثه به ما آموخت که در دنیای اَبَرسرعت اطلاعات، سکوت آگاهانه تنها یک فضیلت اخلاقی نیست، بلکه مسئولیتی اجتماعی است. همانگونه که امام رضا(ع) فرمودند، سکوت حکیمانه، فقیه راستین را از دیگران متمایز میکند. در بحرانها، گاهی بهترین کمک، خاموشی مسئولانه است؛ خاموشیای که به جای افزودن بر هیاهو، زمینه را برای التیام دردها و وحدت فراهم سازد. امروز بیش از هر زمان، نیاز داریم حدیث امام رضا(ع) را آویزه گوش کنیم که سکوت دری از حکمت است. این حکمت، یعنی در جهانی که هر حرف میتواند آتشی افروزد، سکوت ما فریادی برای حفظ کرامت انسانها باشد.
نظر شما