«خاک کارخانه» روایتی مستند از کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت چند کارگر آن‌جاست. شیوا خادمی در پژوهشی پنج‌ساله پای صحبت‌های آخرین کارگران این کارخانه نشست و قصه‌ها، خاطرات و تجربیات آن‌ها را ثبت کرد.

کتاب «خاک کارخانه»؛ روایتی از صحبت‌های آخرین کارگران کارخانه چیت‌سازی بهشهر
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

«خاک کارخانه» روایت مستند و تاریخ شفاهی کارخانۀ چیت‌سازی بهشهر است. شیوا خادمی با حال‌وهوایی عاطفی و در جست‌وجوی ریشه‌هایش، عکاسی و گفت‌وگو با همکاران سالخوردۀ مادربزرگش، که در دهه‌ی ۱۳۲۰ کارگر این کارخانه بوده، را آغاز می‌کند. اما خیلی زود می‌فهمد این گفت‌وگوهای به‌ظاهر ساده چیزی بیشتر از خاطره‌گویی مردمانی است که هنوز سرسختانه به محیط کار قدیمی‌شان عشق می‌ورزند. به‌مرور، از دل این خاطرات کاری، کلیت و فضایی شکل می‌گیرد و مضمون‌هایی سر بر می‌آورند که نه‌تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب‌وکار در ایران به کار می‌آیند، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار، هویت شهر و مناسبات اجتماعی مردم پیش چشم‌مان می‌گذارند.

کتاب خاک کارخانه روایت دنیای کار است، اما این بار از زبان کسانی که همیشه در حاشیه‌ بوده‌اند و قصه‌هایشان کمتر به حساب آمده است. تلاشی است برای ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگی‌شان با صدای سوت کارخانۀ چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‌شد. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشته‌اند. این اثر حاصل پژوهش پنج‌سالۀ شیوا خادمی است که با عکس‌هایش به غنای این مستندنگاریِ اجتماعی افزوده است.

روایتی از خاطرات علیرضا مزینانی، متصدی کنترل آمار، و حسن روحانی، تکنسین آزمایشگاه کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر را بخوانیم:

«خدا شاهده من به چشم خودم می‌دیدم کارگرای قدیمی تا آفتاب طلوع می‌کرد، چراغ رو خاموش می‌کردن. کارخونه انگار خونه‌ی خودشون بود. انگار پول برق را اونا می‌دادن.چند بار به چشمم دیدم پارچه‌ای رو که روی زمین افتاده بود، برمی‌داشتن و می‌بوسیدن. بعد می‌فرستادن قسمت ضایعات که بره برای فروش. پارچه‌ای که تولید می‌کردند مثل یه تکه نون براشون محترم بود.کارخونه رو مال خودشون می‌دونستن، دلسوزی می‌کردن.»

«ما بیشتر از این که توی خونه باشیم، توی کارخونه بودیم. به کارخونه خیلی علاقه داشتیم. یه جور رقابت سالم بین ما کارگرا بود. مثلاً اگه ما می‌فهمیدیم دخترا در شیفت روز این قدر کار کردن، سعی می‌کردیم ما پسرها توی شیفت شب بیشتر کار کنیم. این جور کارمون رو دوست داشتیم.»

این کتاب برنده‌ی جوایز ادبی جلال و امین‌الضرب و نامزد جایزه‌ی کتاب سال شده است.
«خاک کارخانه» در 312 صفحه توسط نشر اطراف منتشر شده است.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha