جمعی از خادمان که به دعوت میزبان به مراسم آمده‌اند، سینی یا همان مجمع‌های گل را برمی‌دارند و میان میهمانان می‌چرخانند. هرکسی مشتی گل یا دانه‌ای گل برمی‌دارد و گلاب‌گیری با این مداحی آغاز می‌شود که آمدم ‌ای شاه پناهم بده...

مهدی شکوری معامله‌ای خوش عطر و بو با امام رضا(ع) کرده است؛ نذر گل و  گلاب
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

می‌دانم شما هم هر وقت خواسته‌اید دست به کاری بزنید و یک پشتوانه نیاز داشته‌اید، روبه‌روی گنبد آقا امام رضا(ع) ایستاده و گفته‌اید: «آقا همه چیز را می‌سپارم به خودت؛ هوایم را داشته باش». این کاری است که همه ما مشهدی‌ها بی برو برگرد انجام می‌دهیم، چون اعتقاد داریم این شهر آقایی دارد که باید زندگی‌ات را به او بسپاری. در این میان گاهی هم با آقا معامله می‌کنیم؛ در حد توان خودمان «آقا اگر کارم درست شد، سالی یک گوسفند قربانی می‌کنم یا اگر کارم درست شد درآمد ماه اول، نذر زائران شما» و خیلی نذرها و حرف‌های دیگر که خودتان بهتر از من آن‌ها را می‌دانید. امروز از یکی از این نذرها که حسابی عطر و بویی خوش دارد برایتان نوشته‌ایم.

***

شاید اسم روستای گل محمدی مشهد به گوشتان خورده باشد. روستایی در ۸ کیلومتری مشهد از سمت جاده کلات. روستایی با زمین‌های گسترده گل محمدی و دم و دستگاه گلاب‌گیری در فصل بهار که قمصر خراسان هم نامیده می‌شود. مردی از اهالی این روستا سال‌هاست که یک روز از روزهای گلاب‌گیری‌اش را نذر آقا امام رضا(ع) کرده و هرچه در این روز از دیگ‌های گلاب بدست بیاید، تقدیم بارگاه منور رضوی می‌کند.

***

در انتهای کوچه‌ای از کوچه‌های روستا درِ خانه‌ای باز است و پرده‌ای بالای در خانه زده‌اند که روی آن نوشته «مراسم گلاب‌گیری امام رضا(ع)». داخل حیاط پر از صندلی است و چند ظرف بزرگ شربت که روی هرکدام چیزی نوشته شده: شربت گلاب، شربت بهارنارنج و... همه محصول و تولید همین خانه هستند. صاحبان مجلس هم با چند دیس شیرینی و شربت در میان جمعیت می‌چرخند و تعارف می‌کنند. همه چیز ساده و صمیمی است. دقیقاً یک میزبانی روستایی. هیچ کس به دیگری ارجحیت ندارد و هرکه از راه می‌رسد روی هر صندلی که خالی باشد، می‌نشیند.

ساعت هنوز به ۱۰ صبح نرسیده که کم‌کم مراسم شروع می‌شود. با سلامی به آقا علی بن موسی‌الرضا(ع) و بعد هم مداحی و توسلی که آن‌قدر به دل می‌نشیند که از میان جمعیت صدای گریه و ناله به گوش می‌رسد. سینی‌های بزرگ یا به قول خود اهالی روستا مجمع‌ها گوشه‌ای از حیاط چیده شده است. قرار است این گل‌ها گلاب حرم مطهر شوند. جالب است که بعضی‌ها می‌آیند و مشتی گل به آن می‌افزایند و بعضی‌ها هم خم می‌شوند و دانه‌ای گل برمی‌دارند. حاج خانم کریمی، مادربزرگ خانواده که در کنار مجمع‌ها نشسته، وقتی میهمانی گلی برمی‌دارد و معذرت‌خواهی می‌کند، با لبخند می‌گوید: مال ما که نیست مال امام رضا(ع) است.

همان موقع مردی از اهالی روستا با کیسه‌ای پلاستیکی می‌آید که چند مشتی گل محمدی در آن است. اجازه می‌گیرد و گل‌ها را توی مجمع می‌ریزد. به حاج خانم می‌گویم ماجرای این گل‌ها چیست؟ می‌گوید: این آقا از همسایه‌هاست. هر سال گل‌های باغچه خانه‌اش را جمع می‌کند و می‌آورد.

مهدی شکوری معامله‌ای خوش عطر و بو با امام رضا(ع) کرده است؛نذر گل و  گلاب

خانم معلمی که دعایش مستجاب شد

امسال پنجمین سالی است که مراسم گلاب‌گیری به نام حضرت رضا(ع) در این خانه انجام می‌شود. همه اعضای خانواده هم در کار سهیم هستند. از مادربزرگ خانه بگیرید تا دختر عموها و پسرخاله‌ها. افسانه شکوری، همسر بانی مجلس، مهدی شکوری می‌گوید: همه عروس‌های خانواده و برادرها در این کار سهیم هستند. برادر و پسرعموهایم هم برای کمک می‌آیند. الان مرتضی و موسی‌الرضا شکوری هستند که دم در ایستاده‌اند. آن خانم دیگری هم که چادرش را به گردنش بسته، کبری خانم لطفی است که جاری‌ام است و با هم در این خانه زندگی می‌کنیم. کلاً هرکاری باشد همه با هم انجام می‌دهیم و هرکدام یک گوشه از کار را می‌گیریم. همسایه‌ها هم کمک می‌کنند. خیلی‌ها هم نذر می‌کنند و از سمت شهر برای کمک می‌آیند. همین امسال یکی شکر برای شربت و یکی شیرینی مجلس را آورد و بعضی‌ها هم گل و گلاب شربت را آوردند. این را هم بگویم که پای دیگ گلاب امام رضا(ع) خیلی‌ها توسل کرده و حاجت هم گرفته‌اند. همین چند دقیقه پیش، خانم معلمی نزد من آمد و گفت پارسال پای دیگ نیت کردم و حاجت گرفتم.

از این خانم معلم‌ها زیاد هستند که حاجت‌روا شده‌اند. یکی از آن‌ها مرشد اعظم خراسانی، پهلوان رستم است که خیلی‌ها به گود زورخانه او رفته و آن را دیده‌اند. او هم از میهمانان ویژه مراسم است. روی سکو نشسته و ضرب گرفته است؛ می‌گوید: می‌دانید چرا اینجا هستم، چون این مراسم را بی‌ریا دیدم. چهار سال است که همین بی‌ریایی، من را اینجا می‌کشد. اعتقاد دارم امام رضا(ع) به لطف اخلاص این برنامه، به من عنایت خواهند کرد و این حضور، برکت زندگی‌ام خواهد بود.

مهدی شکوری معامله‌ای خوش عطر و بو با امام رضا(ع) کرده است؛نذر گل و  گلاب

خادمی که حاجت‌روا شد

جمعی از خادمان که به دعوت میزبان به مراسم آمده‌اند، سینی یا همان مجمع‌های گل را برمی‌دارند و میان میهمانان می‌چرخانند. هرکسی مشتی گل یا دانه‌ای گل برمی‌دارد و گلاب‌گیری با این مداحی آغاز می‌شود که آمدم ‌ای شاه پناهم بده ...

هادی دوزنده که از خادمان حاضر در مراسم است، کسی است که از این مراسم حاجت هم گرفته است. می‌گوید: ما با آقای شکوری قوم و خویش هستیم و هر سال در مراسم با خانواده شرکت می‌کنیم. این چند سالی هم که خادم شده‌ام با لباس می‌آیم. سینی گل را که میان مردم می‌چرخانم خیلی دعایم می‌کنند و التماس دعا می‌گویند. امیدوارم لیاقت این محبت مردم را داشته باشم. ما پارسال یک سفر کربلا از همین جا گرفتیم و البته یک مشکل دیگر هم داشتیم که شکر خدا حل شد.

مهدی شکوری معامله‌ای خوش عطر و بو با امام رضا(ع) کرده است؛نذر گل و  گلاب

شربتی گوارا برای زائران

مردم مشغول ریختن گل‌ها در دیگ بزرگی می‌شوند که مخصوص گلاب‌گیری است. توسل می‌کنند، اشک می‌ریزند و دعا می‌خوانند. بعضی‌ها بچه‌هایشان را سردست بالا می‌آورند تا آن‌ها گل‌ها را داخل دیگ بریزند. پیرزنی کمرخمیده به زحمت کمرش را راست می‌کند و دستش را بالا می‌کشد تا مشتی گل توی دیگ بریزد. همه به هم التماس دعا می‌گویند. صدای صلوات بلند است. گل‌ها را که توی دیگ می‌ریزند، در آن را می‌بندد تا گلاب‌گیری آغاز شود. امسال قرار است بخشی از این گلاب به چایخانه حضرت تقدیم شود تا شربتی گوارا و خنک برای زائران باشد.

گفتم شما پشتوانه من باش

مهدی شکوری، برکت خانه‌اش را از همین ارادت‌هایی می‌داند که به ائمه(ع) دارد؛ از لطفی که حضرت رضا(ع) به خانه و خانواده‌اش داشته است. بانی، جوانی چهل‌ساله است. او سال‌هاست که در کار گل و گلاب است. گلابی که از گل‌های محمدی زمین‌ها و باغ‌های اطراف روستا تهیه می‌شود. او که تجربه خادمی حرم مطهر رضوی را هم داشته است، می‌گوید: وقتی می‌خواستم کار گل و گلاب را شروع کنم از نظر مالی صفر بودم. آن زمان گل زیاد بود ولی مردم خیلی از آن استفاده نمی‌کردند و به قیمت پایین می‌فروختند. تصمیم گرفتم وارد کار گل و گلاب شوم و گل‌های محمدی مردم روستا را به قیمتی خوب و نقد بخرم، ولی می‌ترسیدم کار نگیرد و زمین بخورم. پیش از شروع کار نیت کردم و به حرم آقا امام رضا(ع) رفتم. رو به گنبد ایستادم و گفتم آقاجان من می‌خواهم این کار را شروع کنم. اگر زمین بخورم باید کل زندگی‌ام را بگذارم. شما پشتوانه من باش، من هم ۴۰ گلاب دو آتشه نذر حرم شما می‌کنم. این شد که مراسم گلاب‌گیری ما از سال ۹۹ راه افتاد و هر سال با حضور خدام حضرت رضا(ع) که از دوستان زمان خدمت من هستند و مردم روستا که با نذر و نیاز پای کار می‌آیند، شکل گرفت. گل‌های محمدی فقط از طرف من یک نفر نیستند؛ مردم روستا و همسایه‌ها هم کمک می‌کنند و با نیت و نذر، پای کار می‌آیند.

او امسال ۹۰ کیلو گل محمدی برای تهیه گلاب خریده که قرار است ۱۸۰ لیتر گلاب از آن استخراج کند. می‌گوید: هرسال سحر روزی که می‌خواهیم گلاب‌گیری برای حضرت را داشته باشیم به حرم مطهر می‌روم و به آقا متوسل می‌شوم و از او تشکر می‌کنم که حاجتم را روا کرد. البته من از آقا حاجت زیاد گرفته‌ام. یک‌بار که خیلی گرفتار بودم در خواب دیدم برای حل مشکلم می‌خواستم سمت خیابان کارگر بروم ولی جوانی به من گفت اشتباه می‌روی، باید بروی سمت باب‌الجواد(ع). محبت آقا به من زیاد بوده است. سال ۸۹ هم جواز خدمت گرفتم و خادم افتخاری شدم و تا سال ۹۸ در حوزه انتظامات خدمت می‌کردم ولی پس از آن تصمیم گرفتم به شکل دیگری خادم آقا باشم. هرچند که پیش از آن هم خانه‌ام پیشکش زائران آقا بود ولی پس از آن در همه ایام سال اگر در حرم مطهر یا پارکینگ‌ها خانواده‌ای نیازمند ببینیم به خانه خودم می‌برم و خرجشان هم با خودم است. البته که خرج میهمان را خود آقا می‌رسانند و من وسیله هستم. این هم جالب است؛ یک بار ۸۰ زائری که با مینی‌بوس از آبادان به مشهد آمده و جایی نداشتند را به خانه بردم. پس از آن هم سمت موکب‌های اربعین رفتم. نیت کردم برای موکب‌های زائران اربعین هم گلاب ببرم. الان چند سالی می‌شود که توفیق انجام این کار را داشته‌ و توانسته‌ام در مراسم اربعین شرکت کنم و گلابی که خودم تولید کرده‌ام را برای شربت و گلاب‌پاشی به موکب‌ها برسانم. هدیه دادن گلاب برنامه ثابت زندگی من است. برای مسجدها، مراسم، حسینیه‌ها و امامزاده‌ها هر سال این کار را انجام می‌دهم. یکی از امامزاده‌ها سیدمحمد حاتم در روستای رضوان در جاده کلات است. هرجا بروم گلابم را با خودم می‌برم، از حرم امام رضا(ع) تا حرم امام حسین(ع) و البته خانه خدا.

او اسم پسرش را هم محمدرضا گذاشته است. محمدرضا سه روز پیش از شهادت امام رضا(ع) به دنیا آمده است. می‌گوید: قبل از تولد بچه پای منبر شنیده بودم هر کس اسم پسرش را محمد بگذارد ملائک برای او ثواب می‌نویسند و این اسم به خانه برکت می‌دهد، برای همین اسم پسرم را محمدرضا گذاشتم. سه روز پیش از شهادت امام رضا(ع) به دنیا آمد. این اسم را گذاشتم تا ارادتی به نام مبارک پیامبر(ص) و حضرت رضا(ع) باشد و برکت خانه‌ام شود.

***

آقای شکوری سال ۹۹ عازم مکه شده و برای خانه خدا هم گلاب هدیه برده است. او هرسال به ازای هدیه‌ای که به بارگاه منور رضوی می‌دهد دو ژتون غذا هدیه می‌گیرد. این ژتون‌ها را هرسال هدیه می‌کند و برای خودش نگه نمی‌دارد. یک بار ژتون‌ها را بین بچه‌های مدرسه روستا که برای بازدید از کارگاه گلاب‌گیری او آمده بودند قرعه‌کشی کرده، سال گذشته هم ژتون‌های غذا را به دو زائر عراقی داده که میهمان خانه‌اش بوده‌اند. فقط سال اول ژتون‌های غذا را برای خودش و خانواده‌اش برداشته است. گلابی که امروز از گل‌های محمدی گرفته شود فردا عازم حرم مطهر رضوی می‌شود. به گفته آقای شکوری حدود ۱۸۰ لیتر گلاب استخراج می‌شود که او نیت کرده نیمی از آن را به دفتر نذورات و نیمی دیگر را به چایخانه حضرت برای تهیه شربت اهدا می‌کند.

خبرنگار: لیلا لاریچه

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha