۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۵
کد خبر: ۱۰۶۸۶۳۶

یادداشت اول

رابطه شریعت با ولایت

حجت‌الاسلام ابراهیم انصاری بحرینی، پژوهشگر و مفسر قرآن کریم

از عمیق‌ترین کلیدهای فهم دین، درک ارتباط تنگاتنگ بین احکام شرعی و نور ولایت است. قرآن کریم به‌صورت متون فقهی خشک نازل نشده است، بلکه به‌عنوان هدایت و نوری نازل شده که از طریق مقام معصوم؛ کسی که دنباله‌رو کتاب و مفسّر آن است تجلی می‌یابد.

رابطه شریعت با ولایت
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به‌واسطه او، آیات در ظاهر و باطن، در احکام و معانی‌شان فهمیده می‌شوند.

احکام صرفاً قوانین عقلی نیستند، بلکه تجلیات نوری‌اند که از سرچشمه نور صادر شده‌اند و آثار آن‌ها و اسرارشان جز با توجه به کسانی که از نور آفریده شده‌اند و نور در وجودشان جاری است، آشکار نمی‌گردد.

این معنا به‌طور واضح در شب قدر تجلّی می‌یابد؛ آن هنگام که «روح» به اذن پروردگار نازل می‌شود. این روح همان نور حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است؛ او مظهر قدر است و مقامش با تشریع گره خورده است، چنان‌که خداوند به خشنودی او خشنود می‌شود و به خشم او خشمناک. او نه‌فقط یک موجود نوری، بلکه واسطه فیض تشریعی الهی و کلمه‌ای است که آسمان‌ها و زمین با آن آفریده شده‌اند.

تشریع تنها از رهگذر کسانی فهمیده می‌شود که نور الهی بر ایشان افاضه شده و باب علم ربانی به رویشان گشوده شده است؛ همان محمد و آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) که مأمور به تمسک به آنان شده‌ایم. معصوم، دنباله‌رو حقیقی کتاب، مفسر الهی آیات است؛ نه تنها به بیان لفظی بلکه به کشف نوری. از این روست که در زیارت آل یاسین آمده: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه».

نمی‌توان احکامی چون حجاب، ازدواج، طلاق، خرید و فروش، یا حدود را بدون نور فهمید. ممکن است برخی گمان کنند احکام مستقل‌اند، ولی حقیقت آن است که با جریان نور علوی مرتبط هستند؛ نوری که به احکام هدایت و کمال می‌بخشد. ولایت علوی در عمق شریعت جاری است و آن لمسه‌ای است که به احکام زیبایی، انعطاف‌پذیری، و مقبولیت فطری می‌بخشد.

بنابراین، رابطه انسان با احکام شرعی باید از طریق نور ولایت باشد، نه صرفاً عقل مجرد. زیرا علمی که از نور ولایت بی‌بهره باشد، ممکن است به حجاب تبدیل شود، چنان‌که در حدیث آمده: «العلم حجاب اکبر». میثم تمار، فروشنده خرما، از عارفان بزرگ بود، چون ولایت را درک کرد و با آن زندگی کرد، در حالی که بسیاری از طالبان علم، از ولایت محروم‌اند.

ولایت، که بنیادش جذب الهی است، نه‌تنها مسئله‌ای سیاسی یا اجتماعی، بلکه لبّ دین است. مگر دین چیزی جز محبت است؟ ولایت، تبیین‌گر و توضیح‌دهنده شریعت است و به‌خاطر آن، تشریع صورت گرفته است. دین تنها از منظر علوی، از جایگاه نور، قابل درک است، نه از ظلمات جزئیات. این است معنای ارتباط احکام با خورشید (ولایت)، نه با سایه؛ زیرا خورشید همان نور است و آن‌چه جز آن است، تنها بازتابی از آن نور است.

پس، کسی که می‌خواهد عمق شریعت را درک کند، باید از ولایت آغاز کند؛ چرا که ولایت نه مکمل دین، بلکه اصل آن است. کسی که آنان (اهل بیت) را بشناسد، احکام را شناخته، و کسی که از آنان غافل باشد، گمراه خواهد شد، حتی اگر همه فتواها را حفظ کرده باشد.

بر این اساس، روشن می‌شود که هر حکم شرعی، هرچند ساده و شناخته‌شده، تنها از رهگذر نور ولایت قابل فهم است. حلال آن است که آنان حلال کرده‌اند، و حرام، آنچه آنان حرام دانسته‌اند. دین، دین آنان است، و شریعت، شریعت آنان. هر کس به آنان تمسک جوید، نجات می‌یابد، و کسی که از آنان روی گرداند، در میان فتواهایی بی‌نور و بی‌حیات گم می‌شود.

سوره نور:

در سوره نور مجموعه‌ای از احکام شرعی آمده، مانند احکام حجاب، نکاح، نگاه، و حدود روابط با محارم. همه این‌ها تکالیف شرعی‌اند؛ برخی واجب و برخی حرام. ولی این احکام تنها وقتی معنا و حقیقت کامل خود را می‌یابند که تحت اشراف نور و در چارچوب ولایت خداوند قرار گیرند. چنان‌که خداوند فرموده: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور: ۳۵). روایات بسیاری در تفسیر این آیه آمده است. تنها به حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) اکتفا می‌کنیم:

فضیل بن یسار می‌گوید: به امام صادق عرض کردم: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؟» فرمود: «آری، خداوند چنین است.» پرسیدم: «مَثَل نوره؟» فرمود: «محمد (صلی الله علیه وآله).» گفتم: «کمشکاة؟» فرمود: «سینه محمد (صلی الله علیه وآله).» گفتم: «فیه مصباح؟» فرمود: «در آن نور علم است، یعنی نبوت.» گفتم: «المصباح فی زجاجة؟» فرمود: «علم رسول خدا به قلب علی (علیه‌السلام) منتقل شد...» و ادامه روایت تا می‌فرماید: «نورٌ علی نور؛ یعنی امامی پس از امام دیگر.»

از این تفسیر نوری برمی‌آید که احکام مطرح‌شده در آیات «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...» یا «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ... وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ...» تنها زمانی به حقیقت خود به‌عنوان عبادت می‌رسند که با نور ولایت همراه باشند، نه بر اساس عادت یا فشار اجتماعی.

همچنین ازدواج در آیه «وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ...» نیز تنها زمانی نکاحی شرعی و کامل است که تحت ولایت باشد. نکاحی که خارج از نظارت ولایت صورت گیرد، ممکن است به سفاح (زنا) نزدیک شود، حتی اگر تمام شرایط ظاهری را داشته باشد.

و اینجا خطر واقعی نهفته است...

خطر واقعی در آن است که احکام شرعی به اعمالی صرفاً ظاهری و بی‌روح تبدیل شوند، اگر از ریشه‌های نوری‌شان – یعنی ولایت – جدا گردند. زیرا ولایت، سرچشمه تشریع، روح آن و هدف نهایی آن است.

این، در واقع، همان راهبرد اصلی ابلیس در زمانه ماست و در این زمینه به موفقیتی خطرناک دست یافته است. او توانسته در برخی جوامع، شریعت را از ولایت جدا سازد و دین را به مجموعه‌ای از آداب و رسوم خشک بدل کند که تنها به ظاهر اجرا می‌شوند، بی‌آنکه اثری در باطن انسان بگذارند.

می‌بینی که مردم نماز می‌خوانند – و چه نمازی! – اما وقتی به اثر این نماز در زندگی‌شان نگاه می‌کنی، هیچ انعکاس روحانی نمی‌بینی. با اینکه به ظاهر بر نماز محافظت دارند، اما در برابر ظلم بی‌تفاوت‌اند، و از ستمگران – که کودکان را می‌کشند و حریم‌ها را می‌شکنند – انتقادی نمی‌کنند.

شعائر اجرا می‌شود، اما بدون درک حقیقت آن‌ها. بلکه عجیب‌تر آنکه بسیاری حتی نمی‌خواهند حقیقت این اعمال را بدانند. اگر بخواهی باب تأمل و فهم را برایشان بگشایی، با بی‌اعتنایی یا تمسخر روبرویت می‌شوند. آن‌ها می‌پندارند که همین ظاهر کار کافی‌ست و گویی هدف نهایی تنها در اجرای شکل بیرونی عبادات خلاصه شده است.

این‌گونه است که رابطه انسان با احکام، به رابطه‌ای ماشینی و بی‌روح بدل می‌شود، همچون کارگری در کارخانه‌ای چینی که وظیفه‌اش تولید قطعه‌ای خاص است: کارش را انجام می‌دهد، مزدش را می‌گیرد و می‌رود، بی‌آنکه بداند چرا این کار را می‌کند و چه اثری دارد.

و در این‌جاست که خطر بزرگ نهفته است: زمانی که احکام، روح خود را از دست بدهند، و اثر تربیتی، اجتماعی و روانی‌شان نادیده گرفته شود، و به حرکاتی خشک و بی‌نور فروکاسته شوند.

این همان چیزی است که در وضعیت کنونی بسیاری از مسلمانان می‌بینیم. حتی حج – که مدرسه توحید و میثاق ولایت است – به آیین‌هایی روتین بدل شده: می‌روی، طواف می‌کنی، در عرفات می‌ایستی، رمی جمرات می‌کنی، و برمی‌گردی... و تمام!

اما کجاست خشوع قلبی؟ کجاست دیدار با خدا؟ کجاست رهایی از شرک خفی؟

اما اگر به این احکام از منظر ولایت بنگریم، تصویر کاملاً متفاوت خواهد شد. در این صورت، احکام معنای حقیقی و نور باطنی خود را می‌یابند و به اعمالی با عمق روحی و اخلاقی بدل می‌شوند که در جان تأثیر می‌گذارند، رفتار را اصلاح می‌کنند، و انسان را از درون دگرگون می‌سازند و درهای غیب را به روی او می‌گشایند.

در این‌جا است که آیه آغاز سوره بقره تحقق می‌یابد:

«الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ».

نماز واقعی، نمازی است که ثمره‌اش ایمان به غیب باشد و بخششی که نه‌تنها مالی، بلکه اخلاقی و رفتاری نیز باشد.

و آن‌گاه اثر واقعی نماز آشکار می‌شود، آن‌گونه که خدا خواسته است: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ»؛

نماز بدل به تربیت و اخلاق می‌شود، نه صرفاً رکوع و سجود، و به پیوندی حقیقی با خدا تبدیل می‌شود که مؤمن در هر لحظه، نه فقط هنگام نماز، آن را زندگی می‌کند.

رابطه شریعت با ولایت

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha