در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، دیگر نمیتوان مهارت ارتباط مؤثر را امری جانبی و حاشیهای دانست. برعکس، این مهارت یکی از سرمایههای اصلی برای پیشرفت در تمام عرصههای زندگی بوده و از محیط خانه گرفته تا روابط اجتماعی، از تعاملات روزمره تا ارتباطات آنلاین را شامل خواهد شد. روابط عمومی در چنین شرایطی، مثل یک چسب نادیدنی عمل میکند که افراد، افکار و منافع مختلف را به هم پیوند میدهد.
اگرچه معمولاً روابط عمومی را بیشتر در سازمانها و نهادها میشناسیم، اما بخش اعظم آن و حتی ریشههای آن را در زندگی شخصی و خانوادگی باید جست و جو کرد. خانه، نخستین مدرسهای است که در آن مهارتهایی مثل گوش دادن، احترام گذاشتن، پاسخگویی مسئولانه و اعتمادسازی آموخته میشود؛ همان مهارتهایی که بعدها ما را به والدینی آگاه، شهروندی مسئول یا انسانی تأثیرگذار در جامعه تبدیل میکند.
روابط عمومی در فضای خانواده، نقش مهمی در پرورش همدلی، ایجاد حس اعتماد و شکلگیری یک همزیستی سالم دارد. والدینی که با فرزندان خود شفاف، صادق و شنوا رفتار میکنند، نهتنها روابطی عاطفی و پایدار میسازند، بلکه الگویی مثبت از ارتباط سالم را برای نسل آینده به یادگار میگذارند و همین الگوها، وقتی به تعاملات اجتماعی میرسیم، چه در محله، مدرسه یا فضای عمومی، نقش کلیدی ایفا میکنند چراکه مهارتهایی مثل درک متقابل، مدیریت پیام و حفظ احترام، عناصر بنیادین روابط عمومی در جامعه هستند.
در واقع، روابط عمومی چیزی فراتر از یک ابزار تبلیغاتی یا حرفهای است؛ بلکه یک «مهارت زندگی» محسوب میشود. مهارتی که میتواند مرز میان سوءتفاهم و تفاهم، جدایی و پیوند، یا شکست و موفقیت را تعیین کند. به زبان سادهتر، قدرت روابط عمومی همان قدرت «درک کردن و درک شدن» است، قدرتی که در خانه، مدرسه، اداره، و حتی در جمعهای دوستانه و مجازی نقش دارد.
این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که در سطح جامعه نیز، افرادی که با اصول روابط عمومی آشنا هستند، معمولاً موفقتر در ایجاد ارتباط، حل تعارض و تأثیرگذاری مثبت بر دیگران عمل کرده و به جای تحمیل نظر یا سکوت، فضا را برای گفتوگوی سالم فراهم میکنند. آنها از قضاوت میپرهیزند و سعی میکنند به یک زبان مشترک برسند.
واقعیت این است که بسیاری از آسیبهای اجتماعی مثل خشونت کلامی، طرد شدنها، گسست نسلی یا بحرانهای ارتباطی، ریشه در کمبود یا ضعف مهارتهای روابط عمومی دارند. به همین دلیل، تقویت این مهارتها نه تنها یک راهکار فردی، بلکه یک نیاز اجتماعی و فرهنگی برای حفظ انسجام خانواده و جامعه خواهد بود.
اما یکی از موانع جدی در این مسیر را باید الگوهای نادرست ارتباطی دانست که در محیطهای پرتنش یا فرهنگهای اقتدارگرا رشد میکنند. در این فضاها، ابراز احساسات نشانه ضعف دانسته میشود، گفتوگو جای خود را به دستور و سکوت میدهد و افراد، بهجای حل مسئله، از مواجهه با اختلاف پرهیز میکنند. نتیجه آن، روابطی سرد و گاه فرساینده است که به جای رشد، به انزوا و دلخوری میانجامند.
این الگوهای نادرست باعث میشوند که افراد نتوانند نیازها و احساسات خود را بهصورت صادقانه و باز بیان کنند، که در نهایت منجر به سوءتفاهمهای مکرر و فاصله گرفتن از یکدیگر و درنهایت مراجعه مکرر به مباحث حقوقی برای رفع اختلافات میشوند. در چنین شرایطی، فضای خانواده و اجتماع به جای تبدیل شدن به محیطی امن و حمایتگر، به مکانی تبدیل میشود که افراد در آن از بیان واقعی خود میترسند و ترجیح میدهند منفعل و فراری از دیگران و با نگاهی غیرمنعطف باقی بمانند.
همچنین این فرهنگها معمولاً ارزش گفتوگو، شنیدن فعال و همدلی را نادیده میگیرند و بیشتر بر کنترل و فرمان تمرکز دارند. این امر نهتنها رشد فردی را محدود بلکه سلامت روانی و کیفیت روابط انسانی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. از سوی دیگر، تأثیر فضای مجازی و پیامرسانیهای سریع نیز باعث شده ارتباطات انسانی به سطحیترین شکل خود کاهش یابد. گفتگوهای چهرهبهچهره کمتر شده و جای خود را به پیامهای کوتاه، واکنشهای آنی و سوءبرداشتهای بیپاسخ داده است. در چنین شرایطی، مهارتهایی مانند همدلی، صبر و انتقال معنا بهشکل روشن، به حاشیه رانده میشوند.
با در نظر گرفتن این چالشها، روشن است که تقویت فرهنگ روابط عمومی دیگر فقط وظیفهی متخصصان یا مدیران نیست. خانوادهها، معلمان، مشاوران، رسانهها و تکتک افراد، نقش کلیدی در این مسیر خواهند داشت زیرا نهادینهکردن فرهنگ گفتوگو و احترام، نیازمند تلاشی جمعی است.
بر اساس مجموع آنچه آمد، فهم این روایت از امام محمدباقر(علیهالسلام) که میفرمایند «همنشینان خود را بزرگ شمارید و به آنان احترام کنید و به یکدیگر روی ترش نکنید و به همدیگر زیان نرسانید و نسبت به هم حسد نورزید، از بخل بپرهیزید و بندگان با اخلاص خدا باشید» واضحتر خواهد شد.
این توصیهی ارزشمند در حقیقت ترسیمی از روابط عمومی اخلاقمدار با اطرافیان است؛ ارتباطی که بر احترام متقابل، پرهیز از قضاوت و آزار، و تقویت روحیهی همدلی و خلوص بنا شده است. آنچه در این کلام موج میزند، همان اصول بنیادینی است که روابط خانوادگی، دوستانه و اجتماعی را به هم پیوند زده و از فروپاشیهای عاطفی و گسستهای ارتباطی جلوگیری میکند.
بیشک وقتی افراد، بهویژه در محیطهای صمیمی چون خانه یا جمعهای همدلانه، به یکدیگر احترام میگذارند، از رویگردانی و رنجاندن پرهیز و بهجای حسادت و بخل، کرامت و صداقت را برمیگزینند، بستری برای گفتوگویی انسانی و سازنده خواهند ساخت.
گاهی میتوان با یک گفتوگوی بهتر، یک شنیدن عمیقتر، یا یک پیام گرمتر، روابطی را ترمیم کرد که در آستانه فرسایش است.
نظر شما