به گزارش گروه فرهنگی قدس، پدرام پورامیری پس از دو تجربه موفق در فیلمسازی بلند که به صورت مشترک با حسین دوماری به دست آورده بود، در نخستین فیلم مستقل خود سراغ ژانر محبوب این روزها یعنی سینمای کمدی رفته است که به نسبت دیگر ژانرها دست فیلمسازان در پرداخت سوژه بازتر است و خطوط قرمزی که سایر فیلمها ملزم به رعایت آنها هستند برای این ژانر کم اهمیتتر تلقی میشود.
«صددام» هم به سبک و سیاق کمدیهای این سالهای اخیر با اندکی تفاوت، همان مسیر را طی میکند، اما در چند مؤلفه نسبت به سایر همتایانش دست بالا را دارد. این فیلم کمدی روی یک سوژه جدید و جذاب دست گذاشته و به یکی از دیکتاتورهای تاریخ معاصر پرداخته؛ اتفاقی که تاکنون در سینمای ایران سابقه نداشته و حتی زمانی شوخی با رزمندگان هم چندان رایج نبود. در واقع اواسط دهه هفتاد و با فاصله گرفتن از سالهای جنگ بود که چرخشی در فیلمهای دفاع مقدسی پیدا شد. آن زمان اساساً شوخی با جنگ در مخیله کسی هم نمیگنجید و پرداختن به هشت سال دفاع مقدس با نگاهی حماسی و بازنمایی رشادتهای رزمندگان و قهرمانان جنگ قابل قبول بود، تا اینکه کمال تبریزی با ساخت «لیلی با من است» این سد را شکست و با نگاهی طنازانه از زوایه دیگری به دوران جنگ پرداخت. بعدها این اتفاق در آثاری همچون سه گانه «اخراجیها»، «ضد گلوله» و ... نمود بیشتری پیدا کرد اما هیچگاه نیروهای بعثی و فرماندهانشان سوژه کمدیها نشدند. نمونه خیلی مختصر آن را میتوان در قسمتهایی از سریال «زیرخاکی» و دورانی که فریبرز باغ بیشه در اسارت بود پیدا کرد و در یک سکانس فریبرز به طور تصادفی با صدام حسین روبرو میشود و عکسی با او میاندازد.
با این حال «صددام» نخستین فیلمی است که مستقیماً سراغ منفورترین چهره هشت سال جنگ تحمیلی رفته و آن را دستمایه یک اثر کمدی کرده است. اما سوال اینجاست حالا که «صددام» آغازگر مسیری تازه در پرداختن به دیکتاتورها شده، چقدر توانسته مرز میان کمدی و وقایع تلخ آن دوران را حفظ و از به سخره گرفتن واقعیتها پرهیز کند و حتی دست به نقد سیاسی بزند!
در سینمای جهان آثاری اندک وجود دارند که به هجو شخصیتهای سیاسی پرداختند. نمونه برجسته آن فیلم فانتزی تخیلی «دیکتاتور بزرگ» به کارگردانی چارلی چاپلین است که با محوریت دو شخصیت آدنوید هینکل دیکتاتور بزرگ که تداعی کننده هیتلر است و در مقابل یک آرایشگر یهودی که قصد کشتن هینکل را دارد داستانش را روایت میکند و بدون اینکه ذرهای از زهر واقعیت کم کند به هجوی سنگین و طعنه دار از این دیکتاتور دست میزند. «مرگ استالین» به کارگردانی آرماندو یانوچی، «دیکتاتور» به کارگردانی لری چارلز و ... نمونههای دیگری از این نوع هستند.
داستان فیلم «صددام» هم درباره مردی به نام صلاح است که به دلیل شباهتش به صدام حسین تبدیل به یکی از بدلهای او میشود و برای انجام ماموریتی ویژه در برج آزادی به همراه حمیده که یک مامور بعثی است راهی تهران میشود. با آمدن صلاح به تهران و روبرو شدن با نامزد قدیمیاش ثریا اتفاقات دیگری هم رخ می دهد و او سعی میکند از این فرصت برای ازدواج با نامزدش استفاده کند. ماجراهایی که میان صلاح، ثریا و حمیده و باقی افراد هتل میافتد بخش عمدهای از کمدی «صددام» را شکل میدهد. در این میان جعل هویت صددام و انجام ماموریت او در تهران و شباهت تصادفی او به ابراهیم تاتلیس هم موقعیتهای طنزی خلق میکند که در نیمه ابتدایی فیلم مانور بیشتری روی آن داده میشود. با این حال ساختن فیلم با محوریت سیاستمداری دیکتاتور که در تاریخ معاصر ایران نقش عمدهای داشته نباید مانند دکمهای باشد که برایش کت بدوزیم! اما واقعیت این است که ساخته پدرام پورامیری نتوانسته آنطور که باید از چنین فرصتی بهره ببرد و همه چیز در سطح یک کمدی معمولی باقی مانده است.
رضا عطاران؛ برگ برنده «صددام»
اینکه فکر کنیم رضا عطاران همیشه میتواند تضمینکننده گیشه و برگ برنده یک فیلم باشد اشتباه است، حداقل چندین فیلم وجود دارند که با وجود عطاران باز هم در گیشه شکست خوردند، نمونه بارز آن همچون «خانم یایا» و «قیف» بود که نه اکران موفقی را تجربه کردند و نه توانستند نظر مخاطبان را جلب کنند. اما «صددام» به مدد نقشی متفاوت و ظرفیتهای کافی برای هنرنمایی عطاران یک موقعیت ویژه در اختیار او قرار میدهد تا بار دیگر شاهد یک بازی قابل قبول از او باشیم تا جایی که یک تنه بار فیلم را به دوش میکشد و از طرفی فیلمساز آنقدر روی عطاران تمرکز کرده که شوخیها اساساً بدون حضور او بیمعنا میشوند و اگر عطاران را از فیلم حذف کنید شاید به قول پورامیری فیلم اصلاً ساخته نمیشد. با این حال این بازیگر کارش را درست انجام داده و گیشه را تضمین میکند. البته نباید از هوشمندی کارگردان در انتخاب عطاران برای این نقش و گریم بسیار خوب او غافل شد که بهترین گزینه برای ایفای بدل صدام حسین بوده است.
پریناز ایزدیار هم اولین حضور خود در یک فیلم کمدی را با کست خوبی تجربه کرده است، گرچه بازیگران زن در نقشآفرینی کمدی با محدودیتهایی مواجه هستند و کارشان بسیار سختتر از بازیگران مرد است اما همه اینها باز هم باعث نشده تا ایزدیار دست به این تجربه متفاوت نزند. آزاده صمدی نیز که حالا کارنامه پر و پیمانی از بازی در فیلمهای کمدی دارد بار دیگر با یک کاراکتری تقریباً مشابه روحیات سایر نقشهای کمدیاش بازگشته و نقش زنی خشن را برعهده دارد و چیزی فراتر از سایر بازیهای او نمیبینیم.
طراحی صحنه و لباس نیز در کنار موسیقی خوب سروش انتظامی از دیگر نکات مهم و امتیازات ویژه «صددام» است.
یک ویترین قابل قبول برای مخاطب
برای آن دسته از مخاطبانی که به سینمای کمدی علاقه دارند و فیلمهای کمدی را دنبال میکنند طبیعتاً «صددام» گزینههای لازم در ایجاد انگیزه برای تماشا را به خوبی در خود جای داده است؛ از یک لیست بلندبالا از بازیگران چهره که در رأس آنها رضا عطاران قرار دارد تا یک سوژه متفاوت که به اندازه کافی میتواند کنجکاوی مخاطبان را برای تماشای این اثر تحریک کند.
اما واقعیت این است که «صددام» چه چیزی بیشتر از سایر آثار مشابه به مخاطبش میدهد. این فیلم اگرچه با ایده جدیدی آمده و تا نیمه فیلم هم به خوبی می تواند مخاطب را با خود همراه کند اما در نیمه دوم آن با کشدار شدن زیاد و به حاشیه رفتن آن، کسالت بار و خسته کننده میشود. حتی گاهی به قدری درگیر دعواها و حواشی میان حمیده و ثریا و کشمشهای صلاح بین این دو نفر میشود که اصل موضوع به حاشیه رفته و انسجام و پیوستگی داستان از بین میرود.
یک فروش موفق در گیشه
«صددام» در دو هفته اکران بالغ بر ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته و نزدیک به ۵۰۰ هزار مخاطب به تماشای آن نشستند و همانطور که پیشبینی میشد توانسته نظر مخاطبان را جلب کند و انتظار میرود در هفتههای آتی نیز به فروش صعودی خود ادامه دهد.
پورامیری در عرصه سینمای اجتماعی کارنامه قابل قبول و تجربیات موفقی در نویسندگی و کارگردانی دارد، از «جان دار» و «یادگار جنوب» گرفته تا نگارش فیلمنامه «شنای پروانه» که ویژگی مشترک این آثار فضای جسورانه و متفاوت آنهاست. او در تجربه نخست خود در سینمای کمدی هم سراغ سوژه خلاقانهای رفته و فارغ از شباهتش به مولفههای رایج کمدیهای این سالها و استفاده از برخی فرمولهای تکراری برای خنده گرفتن، اما مخاطبان را راضی از سالن خارج میکند.
نظر شما