کتاب هارداسان، حاصل سه سال زندگی شهید رئیسی در مسیر خدمت به مردم است. این کتاب شامل روایتهای دسته اول و مرور خاطرات است. هارداسان گشودن یک سری پردههایی از اخلاقیات شهید رئیسی است.
رحیمی در دولت سیزدهم، مدیرکل روابط عمومی دفتر رئیس جمهور بوده و مشاهدات خود را در این کتاب به رشته تحریر درآورده است. خاطره زیر برگرفته از این کتاب است.
قرار بود ۹ خرداد به دعوت رسمی مشترک نخستوزیر و رئیس جمهور عراق به این کشور بروند؛ سفری سهروزه با چندین برنامه رسمی و مردمی و مذهبی و امضای چندین سند تجاری و سیاسی و علمی. روز قبل از سقوط بالگرد هم ساعتها برای بهتر انجام گرفتن سفر، جلسه برگزار کرده بودیم. شنیده بودم برای این سفر اشتیاقی متفاوت از سفرهای دیگر داشتند چون قرار بود به فراق حدوداً چهارساله از کربلا و نجف پایان دهند. یک بار وقتی برای سفر اربعین عازم عتبات بودم با سردار موسوی برای طلب حلالیت تماس گرفتم خیلی دلش شکست. گفتم: «سیدجان فرصت هست که شما هم عازم شوید و اربعین در کربلا باشید.» پاسخ داد: «دل حاجآقا هم خیلی برای کربلا تنگ شده تا وقتی این مرد نتواند برود زیارت من هم نمیروم.»
تقدیر الهی اینگونه رقم خورد که ۳۰ اردیبهشت، ده روز زودتر از موعد ظاهری سفر به عراق، در سفر ناتمام به آذربایجان شرقی، مهمان دائمی امام حسین (ع) شوند.
نظر شما