فعالیت علمی امام در بغداد، به شکلگیری حوزه شیعی این شهر انجامید که بخش بزرگی از تکاپوی بزرگ کلامی و فقهی حوزههای شیعه را در سالهای بعد به خود اختصاص داد و متکلمان و فقیهان برجستهای در آن پرورش یافتند.
گرچه این حوزه علمی عظیم با تصرف بغداد به دست سلجوقیان متلاشی شد و با شیعهکشی و سوزاندن کتابخانههای بزرگ آن که یکی از آنها ۸۰ هزار جلد کتاب نفیس منحصر بهفرد را در خود جای داده بود، آثار چندانی از خود برجا نگذاشت.
علم امام؛ راه حل معضل بلوغ
امامت پیشوای نهم و مقام علمی او نهتنها از طرف مخالفان مورد تردید جدی واقع شد، بلکه شیعیان عادی و حتی برخی علما و بزرگان شیعه نیز ابتدا در این مسئله تردید داشتند.
علمای شیعه پس از شهادت هر یک از ائمه(ع) به افرادی که در معرض جانشینی امام بودند مراجعه میکردند و آنان را در مقابل انواع پرسشها قرار میدادند تا با پرسشهایی از علم امامت اطمینان حاصل کنند، چراکه امامان تنها مرجع پاسخ به پرسشهای شیعیان بودند.
اما حالا با فرزند امام رضا(ع) مواجه بودند که تنها ۶ یا ۷ سال داشت و بعضی اصحاب در تکامل علمی او تردید داشتند و در حیرت بودند که تا بزرگ شدن امام نابالغ چه باید کرد. امامت داشت به یک معضل اعتقادی برای شیعه تبدیل میشد؛ معضلی که فقط به دست خود خود آن کودک، یعنی امام جواد(ع) قابل حل بود.
در این میان اصحابی هم بودند که میگفتند امامت از جانب خداست و علم الهی محدود به سن و سال نیست. این بود که ۸۰ نفر از فقها و علمای بغداد و شهرهای دیگر رهسپار شدند تا پرسشهایشان از جانشین امام را مطرح کنند و بر تردیدشان فائق آیند.
علمای شیعه ابتدا عبدالله بنموسی، عموی حضرت را که خود را پیش انداخته بود با سؤالاتی آزمودند که با پاسخهای نادرستی مواجه شدند؛ اما با ورود جوادالائمه(ع) و پاسخهای کامل و قانعکننده ایشان، به مقام علمی و امامتش اطمینان پیدا کرده و آرامش یافتند. این مسئله در طول سالهای ابتدایی امامت جوادالائمه(ع) بارها تکرار شد تا بهتدریج به ثبات رسید.
علی بن اسباط، از یاران حضرت میگوید: به محضر آن حضرت رسیدم در حالی که در امامت ایشان که خردسال بود شک و تردید داشتم. امام در برابر من نشست و فرمود: خداوند درباره امامت حجت آورده، همانطور که درباره نبوت حجت آورده است. قرآن درباره حضرت یحیی(ع) میفرماید: «و آتیناه الحکم صبیّا»؛ ما نبوت را به یحیی در کودکی دادیم.
اینگونه بود که چنین گرهی با علم امام جواد(ع) باز شد و پس از آن، در امامت امام هادی(ع) که او نیز در کودکی به امامت رسید، تردیدی ایجاد نشد؛ چراکه حالا روشن شده بود خردسالی منافاتی با علم الهی ندارد و مانع منصب امامت نمیشود.
آغاز عصر شدت
عصر امام جواد(ع) گرچه در ظاهر با ارادتمندی مأمون عجین بود، اما این جایگاه پوششی بود برای محدودیت و کنترل بیشتر. این دوره بهتدریج با فشارهای سیاسی دستگاه خلافت و کنترل شدید فعالیت شیعیان مقارن شد که تا دوران امام حسنعسکری و آغاز غیبت نیز ادامه یافت.
از اینرو بستر فعالیت مستقیم ائمه(ع) در این دوره زمانی به محدودیت بسیار گرایید. تعداد راویان و پرورشیافتگان مستقیم مکتب اهلبیت(ع) و حتی تعداد روایات نقلشده از ایشان در این عصر کاهش چشمگیری را نشان میدهد که قابل مقایسه با دوره امام صادق(ع) نیست.
تعداد راویان و اصحاب امام جواد(ع) تنها حدود ۱۱۰ نفر بودهاند و روایاتی که از آن حضرت به دست ما رسیده به زحمت بر ۲۵۰ حدیث بالغ میشود. آن حضرت از یکسو بهشدت تحت مراقبت سیاسی بود و از طرف دیگر در عنفوان جوانی به شهادت رسید و عمر مبارکش بیش از ۲۵ سال نبود.
در عین حال در میان همین معدود اصحاب و راویان آن حضرت، شخصیتهای برجستهای مانند عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار، احمدبن محمدبن ابینصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بزیع، حسین بن سعید اهوازی و احمد بن محمد بن خالد برقی درخشیدند که هر کدام وزنهای علمی و فقهی بودند و تألیفات متعددی داشتند.
۲۶ نفر از آنها در مجموع ۷۸ اثر نوشتهاند که تنها علی بنمهزیار ۳۵ اثر تألیف کرده است. علاوه بر اصحاب حضرت، برخی محدثان و دانشمندان بزرگ اهلسنت نیز روایاتی را از آن حضرت نقل کردهاند.
روایات رسیده از امام جواد(ع) در موضوعات مختلفی ایراد شده است؛ توحید و شبهات مطرحشده درباره آن، تفسیر قرآن و تأویل و بیان بطون آیات، روایات فقهی در باب نماز، زکات، حج و... و بیان فلسفه و علل احکام.
هفت ساله در برابر هفتاد ساله
دستگاه خلافت به منظور در هم شکستن چهره علمی امامان(ع) و زیرسؤال بردن دانش و در نتیجه امامت آنان، جلسات مناظره و گفتوگوی علمی با حضور دانشمندان تشکیل میداد. هرچند در این راه نهتنها به مقصود خود نمیرسید، بلکه حقیقت بیشتر آشکار میشد.
از آنجا که امام جواد(ع) نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، از این منظر در مدت کوتاه عمر شریفش بیشتر در معرض گفتوگو و مناظره بوده است؛ چه برای آزمایش و اطمینان و چه با هدف شکست در میدان رقابت علمی.
یحیی بن اکثم، عالم بزرگ دربار مأمون و قاضیالقضات او که در مناظرات با امام رضا(ع) همواره شکست میخورد، حالا خود را در برابر کودکی میدید که ادعای امامت دارد و فرصتی یافته بود تا با خدشهدار کردن حیثیت علمی او، تفکر شیعی و اصل امامت را خدشهدار کند.
قاضیالقضات در نخستین نشست علمی در حضور مأمون و جمعی از دانشمندان به باور خود سؤال سادهای را مطرح کرد تا همین ابتدای امر، جایگاه امام(ع) را پایین بیاورد: «کسی که در حال احرام، حیوانی را کشته حکمش چیست؟».
پاسخ امام جواد(ع) غیرمنتظره بود؛ سؤال را با فروعات و جزئیاتی آنقدر پیچیده کرد که حتی به ذهن یحیی بناکثم هم خطور نمیکرد: صید را در حرم شکار کرده یا بیرون از حرم؟ جاهل به حکم بوده یا عالم؟ عمداً کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه کشته یا در موقع بازگشت؟ پرنده بوده یا غیرپرنده؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ در شب بوده یا روز؟ در حال عمره بوده یا حج؟ و...
امام هفتساله سؤالی ساده را به ۶۴ سؤال فرعی تقسیم و پاسخ همه فروض را بیان کرد، تا جاییکه حیرت و درماندگی قاضیالقضات هفتاد ساله در چهرهاش هویدا شد.
مناظره درباره فضائل خلفا!
برخی مناظرات علمای اهلسنت با امام جواد(ع) درباره مسائل بینمذهبی و از جمله روایتهای نقلشده در مصادر اهلتسنن درباره فضائل خلفا بوده است.
با اینکه چنین موضوعاتی طبیعتاً ممکن است به تندی و شدت گرفتن اختلافات مذهبی گرایش پیدا کند، اما نوع سخن گفتن امام(ع) و آدابی که در مناظره داشت، درسآموز است.
چنانکه در نقلهای تاریخی آمده، حضرت ابتدا از خلفا با احترام یاد میکرد و بعضاً ویژگیهای مثبتشان را برمیشمرد. سپس در صحت روایت ابراز تردید کرده و در ادامه نیز چنین روایتهایی را بهصورت محترمانه و البته با استدلال به روشهای موردقبول مخاطب نقد و رد میکرد.
در واقع حضرت ابتدا با مخاطب همراه میشد و بدون موضعگیری تند و بیاحترامی و ورود به منازعات مذهبی، خطوط فکری و اعتقادی را نیز بهصورت علمی ترسیم میکرد.
از نهضت ترجمه تا فرقههای انحرافی
با آغاز نهضت ترجمه، فضاهای جدید معرفتی در عرصههای علمی مسلمین به وجود آمد که مردم را با پرسشهایی مواجه میکرد. اما عالمان مسلمان در برابر این پرسشها پاسخی نداشتند و بدین ترتیب سؤالکنندگان کمکم به حضور ائمه(ع) میرسیدند و با پاسخی که میگرفتند، به قدرت علمی ائمه(ع) واقف میشدند.
اینگونه بود که حتی شأن علمی ائمه(ع) بر سایر شئون آنها مانند ولایت و امامت هم پیشی میگرفت و نزد عموم مسلمین به عنوان علمای آلمحمد(ع) شناخته میشدند.
علاوه بر اینها ظهور مکاتب و فرقههایی مثل معتزله، اهلحدیث، واقفیه و زیدیه از جمله انحرافات عقیدتی بود که تردیدهایی را در میان مردم مؤمن میافکند و پرسشهای دشوار و پیچیدهای را مطرح میکردند.
جوادالائمه(ع) در هر موقعیتی با این انحرافات برخورد میکرد و با بیان نظر حق، مردم را از باورهای ناصحیح بازمیداشت. امام برای مقابله عملی با فرقههای انحرافی، شیعیان را از نماز پشت سر این افراد و پرداخت زکات به آنها بازمیداشت.
نظر شما