به گزارش قدس خراسان، اگر در خیابانهای شلوغ مرکز مشهد قدم بزنید، دیر یا زود چشمتان به تابلویی با عنوان «کافه کتاب» خواهد افتاد. این کافهها که اغلب در دل خانههای قدیمی و حیاطدار جا خوش کردهاند، هم مخاطبان زیادی دارند و هم به دلیل فراگیری بسیاری که در چند سال اخیر داشتهاند، به موضوعی قابل تأمل تبدیل شدهاند؛ چرا که با دیدن شکل و شمایل آنها نخستین پرسشی که به ذهن آدم میآید، این است که آیا این کافهها با انگیزه افزایش فرهنگ کتاب و کتابخوانی شکل گرفتهاند یا فقط محلی برای گذران اوقات فراغت و فرار از شلوغیهای شهر هستند؟ اگر هدف از ایجاد آن شکلگیری مکانی برای تبادلات فکری و فرهنگی است، چقدر تأثیرگذار بوده و آیا ظرفیت این را دارند که انگیزهای تازه برای کتابخوانی و تعامل فکری ایجاد کنند؟ در این گزارش سعی کردیم تا حدودی این موضوع را روشن کنیم.
اصلاً از کجا آمد؟
پیش از آنکه به تأثیر کافهکتابها در مشهد بپردازیم، بهتر است بدانیم این مدل کافهها از کجا آمدهاند. بر خلاف تصورتان که فکر میکنید این کافهها پدیدهای جدید است، باید بگویم تاریخچه آنها به قرن هفدهم میلادی در اروپا بازمیگردد. نخستین نمونههای کافهکتابها، فقط کتابفروشیهایی بودند که نوشیدنی هم سرو میکردند؛ اما کمکم تبدیل به محلی برای تعامل فرهنگی و اجتماعی شدند. مردم در این فضاها گرد هم میآمدند، کتابی از قفسهها برمیداشتند، گاهی همانجا مطالعه میکردند و در نهایت شاید کتاب را با خود به خانه میبردند.
در مشهد شاید رشد کافهکتابها بیش از هر چیز تحت تأثیر تصمیمهای مدیریت شهری بود. زمانی که شهرداری به جمعآوری فضای بیرونی کافهها پرداخت، بسیاری از صاحبان کسب و کار به فکر ایجاد فضاهای بسته و آرام افتادند و همین روند موجب شد تعداد کافهکتابها در شهر بیشتر شود. با توجه به این موضوع، این پرسش همچنان وجود دارد که آیا این فضاها واقعاً نقش فرهنگی دارند یا فقط دارای ظاهری کتابدوست هستند؟
آیا واقعاً برای کتاب خواندن میآیید؟
برای بررسی این پرسش به چندین کافهکتاب در سطح شهر رفتم و از مشتریان پرسیدم «آیا واقعاً برای کتاب خواندن میآیید؟» پاسخها متفاوت بود. اغلب مشتریان فقط به خاطر دنج بودن فضا و اینکه حس و حال راحتی خانه را میدهد، به آنجا آمده بودند. یکی از آنها بیشتر در مورد زیبایی و چینش قفسهها و فضای ساده و صمیمی آن برایمان گفت و شخص دیگری هم کافهکتاب را مکان خوبی برای برگزاری جلسات کاری فرهنگی و... میدانست.
چند نفری هم برای انجام تکالیفشان به کافهکتاب آمده بودند. البته در این میان کسانی هم بودند که واقعاً به قصد خواندن کتاب میآمدند؛ اما هم تعدادشان خیلی کم بود و هم اغلب با خودشان کتاب میآوردند و خیلی کم پیش میآمد که از کتابهای آنجا استفاده کنند. دلیلش هم این بود که چون این کافهها از کتاب بیشتر برای طراحی فضا استفاده میکنند، تعداد و موضوعات محدودی دارند و معمولاً همان کتابهایی است که خواهان بیشتری داشته و دست عموم مردم دیده میشود.
معامله دو سر سود
پس از صحبت با مشتریان، به سراغ صاحبان این مکانها رفتم تا بدانم چه دغدغهای از ایجاد این فضاها داشتهاند. مدیر یک کافهکتاب گفت: اگر بگویم تنها هدفمان از ایجاد این مکان، ترویج و گسترش فرهنگ کتابخوانی است، دروغ گفتهام؛ اما این طور هم نیست که اصلاً به این موضوع فکر نکرده باشم. خب طبیعی است که این فضاها چون از آن حالت لوکس و خشک کافهها خارج است، احساس صمیمیت بیشتری ایجاد میکند و مردم بیشتر خوششان میآید و استقبال میکنند. ما هم سعی میکنیم علاوه بر انگیزه اقتصادی، آن بخش از انگیزه درونیمان را هم اجرا کنیم و تا جایی که در توانمان است، این فرصت را برای مشتریان فراهم بیاوریم تا گذری به سمت کتاب، مجله و... داشته باشند؛ اما طبیعی است نتوانیم کتابهای فراوانی را تهیه کنیم؛ چون هم استقبال زیادی ندارد و هم خیلی کم پیدا میشود که کسی بخواهد سراغ کتاب خاصی را بگیرد.
او ادامه داد: برای همین عمده توجه ما به همان موضوعاتی است که به گوش بیشتر مردم آشناست. افزون بر آن، کافهکتابها مکان خوبی برای برگزاری جلسات فرهنگی و رویدادهای ادبی، شب شعر و جلسات کتابخوانی هستند و بیشتر این برنامهها در بستر کافهکتاب برگزار میشوند. ما از این موضوعات استقبال کرده و حتی خودمان سعی میکنیم این مدل جلسات را در کافهمان برگزار کنیم تا هم جنبه اقتصادی ما را بپوشاند و هم انگیزه معنویمان محقق شود. پس این طوری نیست که ما اصلاً دغدغه نداشته باشیم؛ اما ۱۰۰درصد انگیزهمان، انجام کار فرهنگی نبود.
صحبتهای نفر نخست کمی دلگرمکننده بود؛ اما نفر دوم نگاه متفاوتی داشت؛ «ببینید خانم محترم، مردم دنبال جایی هستند که در آن فارغ از شلوغیهای شهر، ساعتی استراحت کنند. طبیعی است که کافهکتاب به خاطر آن حالت سنتی و صمیمیت، فضای راحتتری برای مشتریان ایجاد میکند. ما فقط قصد و هدفمان ایجاد یک مکان زیبا و ساکت است که حس راحتی را به خوبی منتقل کند. حالا اگر کسی خواست جلسه و برنامهای هم برگزار کند، ما استقبال میکنیم؛ اما اینکه هدف خاصی داشته باشیم، خیر. به این موضوع فکر نکرده بودیم». این نظر صرفاً اقتصادی؛ نگاه یک مدیر کافهکتاب در مشهد بود!
چالشهای مجوز فعالیت کافهکتابها
برای روشن شدن بیشتر ماجرا، سری هم به اتحادیه صنف فروشندگان آبمیوه، فالوده، بستنی و کافیشاپهای مشهد زدیم تا بیشتر در مورد این نوع از کافهها بدانیم. امیر ملکوتی که رئیس این اتحادیه است، حرفهای جالبتری را بیان کرد: «ما در مشهد حدود ۹۰ کافهکتاب داریم که تنها سه مورد آنها برای گرفتن مجوز در اتحادیه ما پرونده دارند؛ یکی از مشکلات جدی کافهکتابها همین مجوز فعالیت آنهاست. بسیاری از این مکانها در واحدهای مسکونی راهاندازی شدهاند، چرا که هزینه اجاره تجاری در سطح شهر بسیار بالاست؛ اما این کار چالشهایی را به همراه داشته؛ چون واحدهای مسکونی مجوز تجاری ندارند و صاحبان آنها نمیتوانند جواز رسمی کافیشاپ را دریافت کنند».
او به مخالفت اماکن با مجوز دادن به واحدهای مسکونی تأکید کرد و گفت: برخی از این کافهها برای ادامه فعالیت، اقدام به دریافت مجوز از اتحادیه نوشتافزار کردهاند. طبق قوانین صنفی اگر یک کسب و کار مرتبط باشد، میتواند مجوز دوم را نیز دریافت کند. به همین دلیل تعدادی از این کافهها افزون بر مجوز نوشتافزار، مجوز کافیشاپ را هم گرفتهاند و فعالیت خود را قانونی کردهاند که البته تعدادشان خیلی کم است؛ چون بخش بزرگی از این مکانها بدون مجوز فعالیت میکنند. اتحادیه مربوط تنها میتواند بر کیفیت محصولات و قیمتها نظارت داشته باشد؛ ولی نمیتواند عملکرد کلی آنها را کنترل کند. از طرفی به دلیل ماهیت فرهنگی این فضاها، برخی از آنها از پرداخت مالیات معاف هستند که همین موضوع نیز سبب شده تعدادی از افراد به دلایل اقتصادی وارد این حوزه شوند، نه فقط برای ترویج فرهنگ کتابخوانی. پس اگرچه ایده اولیه کافهکتابها بر اساس علاقه به کتاب و مطالعه شکل گرفته بود؛ اما با گذشت زمان، ابعاد اقتصادی و کسب و کار این فضاها بیشتر از جنبه فرهنگیشان اهمیت پیدا کرده است.
رئیس اتحادیه صنف فروشندگان آبمیوه، فالوده، بستنی و کافیشاپهای مشهد با بیان اینکه بسیاری از صاحبان این کافهها به دلیل دغدغه مالی مجبور به تغییر ماهیت کسب و کار خود شدهاند، تأکید کرد: در عین حال مشتریان نیز به جای تمرکز بر مطالعه، این مکانها را به عنوان فضایی برای تفریح و دورهمی انتخاب میکنند. اگرچه برخی از آنها همچنان در تلاش هستند تا هدف اصلی خود؛ یعنی ترویج مطالعه را حفظ کنند؛ اما شرایط اقتصادی، هزینههای بالا و نیاز به جذب مشتری سبب شده بسیاری از این فضاها بیشتر به کافیشاپهای معمولی شباهت پیدا کنند.
پاتوقهای فرهنگی یا صرفاً فرار از شلوغی شهر؟
کافهکتابها فارغ از اینکه بهعنوان پاتوقی برای مطالعه یا محلی برای گذران اوقات فراغت شناخته شوند، اکنون بخشی از فضای فرهنگی و اجتماعی شهر شدهاند. هرچند برخی از این مکانها تلاش میکنند انگیزه اولیه خود؛ یعنی ترویج کتابخوانی را حفظ کنند؛ اما بیشتر آنها ناگزیر به سازگاری با واقعیتهای اقتصادی شدهاند.
از یک سو، این فضاها فرصتی را برای تعاملات فکری و جلسات فرهنگی فراهم میکنند و از سوی دیگر، به محلی تبدیل شدهاند که افراد برای فرار از شلوغی شهر به آنجا پناه میبرند. شاید این روند اجتنابناپذیر باشد؛ اما همچنان این پرسش باقی میماند که «آیا در نهایت کافهکتابها میتوانند نقشی فراتر از یک کافیشاپ معمولی را داشته باشند؟»
حفظ هویت فرهنگی این فضاها نیازمند تلاش بیشتر از سوی صاحبان، مشتریان و سیاستگذاران شهری است. تنها در این صورت است که کافهکتابها میتوانند فراتر از محلی برای استراحت و نوشیدن قهوه باشند؛ مکانی که بتواند واقعاً افراد را به سمت مطالعه و تعاملات فکری سوق دهد.
نظر شما