به گزارش قدس آنلاین، تنهاترین ژنرال دنیا در شب شئامت و نحوست تیم ملی، خیره به پشتک واروی «پدرو میگل»، «اکرم عفیف» و «معز علی» هرگز به تیر و ترکشهایی که میتوانست تاریخ شادی و اندوه عنابیها را در جاسم بن حمد عوض کند و منتج به اعاده حیثیت گردد، دست نیازید. اینگونه شد که صدرنشینی یوزهای مضطرب به خطر افتاد و قلعه و سربازانش، مقهور گربه سیاه، راز توالی پیروزیهای خود را از یاد بردند و به رؤیاهای خود طعنه زدند!
آنجا در شرجی دوحه فاصله نیمکت پرطمطراق تیم ملی تا کنار خط به قدری زیاد بود که پسر نازیآباد در هنگامه جزر و مد و به وقت 10 نفره شدن قشون یوزها، هیچ سیگنال اثرگذاری از دستیاران مورد اعتماد خود دریافت نکرد. اَسیستانهایی که مغروق دریای دلشوره و دلواپسی، حرف تازهای برای گفتن و رساندن به کنار خط نداشتند، تا معلوم شود تیم ملی از رفت و آمد در محدوده مربیان طرفی نخواهد بست و رحمان، آندو و دیگران قادر به گشودن گرههای کور و رایزنی و همآوایی با رهبر ارکستر سفیدها نیستند.
اگر آن سوتر خولن لوپتگی پنجاهوهشت ساله با مشاورههای ملموس دستیاران و آنالیزورهایش ترجیعبند تصنیف رستگاری را با صدای رسا و شیوا خواند، این سوتر «قلعه» شصتویک ساله بدون میدان دادن به سربازان برنا و با همان ترکیبِ به تقریب گذشته، زورش به فرمانده اسبق ماتادورها نرسید تا هم صدر در هالهای از غبار قرار گیرد و هم موقعیت تیم ملی در سیدبندی متزلزل شود.
بیلاف و گزاف باید نوشت نیمکت تیم ملی برای اهتزاز درفش کامروایی، نیاز مبرم به دستیاران خبرهای دارد که در نبردهای صعبناک با اندیشهها و مشاورههای اثرگذار، امیر را از کارزار غولهای کوچک و بزرگ با صحت و سلامت گذر دهند و بساط روزمرگی را برچینند. مربیانی در تراز تیم ملی که نقش دکور را در هیچ روزِ هیچ ماهِ هیچ سالِ ملتهب و منقلبی ایفا نکنند و کمی تا قسمتی عصای دست سکانداری باشند که وعده خلق شگفتی در جام جهانی را بارها داده و از تکاپو برای برهم زدن معادلات سخن به میان آورده است.
نظر شما