«بخشعلی قنبری» درباره نگاه قرآن به ولایت امام علی (ع) و نوع پرداخت آن به مساله ولایت اظهار کرد: اینکه بگوییم در قرآن آیهای آمده است که خداوند به صراحت بیان کرده باشد که حضرت علی (ع) جانشین پیامبر (ص) است آیهای به این صورت نداریم اما مفسران به خصوص شیعه و البته برخی مفسران اهل سنت، پاره ای از آیات قرآن را ناظر بر ولایت دانستهاند و اتفاقا در این زمینه سوره «مائده» دو آیه بسیار مهم دارد؛ نخست این آیه که خداوند فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا... »؛ مفسران شیعه درباره این آیه بسیار بحث کردند و بر آن تاکید دارند؛ برخی مفسران معتقدند که سوره مائده آخرین سوره قرآن است و به همین دلیل این آیه را در مورد مساله ولایت مدنظر قرار داده اند.
این نهجالبلاغهپژوه ادامه داد: آیه سوم سوره «مائده» آیه نسبتا بلندی است و همه مباحث آن نیز درباره ولایت نیست؛ این بخش از آیه که پیشتر اشاره کردم دقیقا وسط مباحث فقهی آمده و در واقع بعد از بیان این احکام ناگهان می فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»؛ به اعتقاد مفسران شیعه این بخش از آیه اشاره به روز غدیر داشته و ناظر بر ولایت امام علی (ع) است؛ همچنین مصداق دیگر مربوط به آیه ۵۵ سوره مائده است که خداوند میفرماید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند)؛ این آیه نیز بسیار مورد استناد مفسران نسبت به مساله ولایت امیرالمومنین علی (ع) قرار گرفته چراکه سوال این است که آیه به چه کسانی اشاره دارد که در حین اقامه نماز، زکات هم میدهند؟ این پرسش مطرح میشود که این آیه کجا نازل شده است؟ به این معنا که باید اتفاقی بیفتد که آیهای نازل شود.
وی گفت: البته مساله دیگر و اختلافی که پیش میآید آن است که کلمه ولیّ چیست؟ مفسران اهل سنت میگویند ولیّ یعنی دوست؛ یعنی «علی» دوست خداست اما مفسران شیعه میگویند دوست وصف کم و محدودی است؛ یعنی آیهای نازل شده تا فقط بگوید که علی دوست خداست؟ مفسران شیعه میگویند این معنا آنقدر وزن ندارد که وسط آیه آن هم در حالتی که چنین وصفهایی مبتنی بر اینکه کسانی که نماز میخوانند و حین نماز زکات میدهند بیاید؛ چراکه در بخشهای دیگری از قرآن نیز برای مثال مومنان دوست خدا وصل شدند پس صرف اینکه علی دوست خداست نمیتواند مفهوم این آیه باشد البته مفسران شیعه این موضوع را رد نمیکنند اما میگویند «ولیّ» که در این آیه آمده به معنای سرپرست و جانشین و کسی است که متولی امور مسلمین است؛ این دو آیه مساله ولایت امیرالمومنین علی (ع) را در قرآن را بیان کردهاند.
دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی در بخش دیگری از مباحث خود درباره مساله عدالت به عنوان یکی از برجستهترین خصلتهایی که امام علی (ع) در طول تاریخ به آن شناخته شده است اشاره و در مورد سبک و سیاق اجرای این عدالت در مواجهه با اقشار مختلف جامعه اظهار کرد: برای تبیین بهتر این مساله به چند موضوع میپردازم؛ نخست اینکه اگر سیره علی(ع) و کتاب نهجالبلاغه را صحیفه عدالت بدانیم فرض درستی است به این دلیل که به نظر میرسد امام علی (ع) هیچچیزی را در مواجهه با مردم و طبیعت مهمتر از عدالت نمیداند؛ باید توجه داشته باشیم که عدالت معانی مختلفی دارد؛ برخی گفتهاند که ۲۰ معنا دارد؛ من ادعا نمیکنم که در نهجالبلاغه ۲۰ معنا برای عدالت ارایه شده باشد اما با توجه به مطالعاتی که داشتم به نظر میرسد که ۹ معنا برای عدالت در این کتاب به کار رفته باشد که البته یک معنا نیز من با مطالعات و پژوهشهایی که داشتم به آن اضافه کردم؛ نکته جالب اینکه برای عقل نیز در نهجالبلاغه ۹ معنا به کار رفته است.
عدالت به معنای انصاف
قنبری افزود: اولین معنایی که برای عدالت از نهجالبلاغه استخراج کردم به معنای انصاف است. حضرت عدالت را به معنای انصاف به کار میبرد یعنی آنچه برای خود میخواهی برای دیگری نیز بخواه و آنچه برای خود نمیخواهی برای دیگری هم نخواه؛ امام علی(ع) میفرماید: عدالت بورزید به معنای انصاف؛ در حکمت ۲۳۱ نهجالبلاغه فرموده است: «"إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ": الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ» («خدا به دادگری و نیکوکاری فرمان می دهد» فرمود: عدل، انصاف دادن است و انصاف، نیکی کردن است و بخشش داشتن)؛ همچنین در نامهای به یکی از کارگزاران فرمود: «انصفوا الناس من أنفسکم یوثق بکم» (از جانب خود با مردمان انصاف بورزید تا به شما اعتماد کنند).
عدالت به معنای دادن حق به مستحق
این نهجالبلاغهپژوه تصریح کرد: دومین معنای عدالت، دادن حق به مستحق است، امام علی(ع) در خطبه ۳۷ نهجالبلاغه می فرماید: «لذَّلِیلُ عِنْدِی عَزِیزٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِیُّ عِنْدِی ضَعِیفٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ» (ضعیف در نزدم عزیز است تا حقّش را از ظالم بگیرم و قوی نزدم ناتوان است تا حق مظلوم را از وی بستانم)؛ همچنین در خطبه ۱۶۶ نهجالبلاغه میفرماید: «لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ» (کسی را که ادای حقش به تأخیر افتد، سرزنش نباید کرد، کسی را سرزنش باید کرد، که چیزی را که حق او نیست، بستاند)؛ به همین دلیل است که حضرت میفرماید: هیچ حقی سودمندتر از بازگرداندن حقوق دیون آدمها به یکدیگر نیست.
عدالت به معنای قرار دادن هرچیز در جای شایسته خودش
وی ادامه داد: اما معنای سوم عدالت قراردادن هرچیز در جای شایسته خودش است. اینجاست که امام علی (ع) گروه خاصی را مد نظر قرار نمیدهد؛ بر این اساس اگر هرچیزی در جای خودش قرار بگیرد میگوییم این رفتار عادلانه است، مثلا باید به کارگر به اندازه کارگر و به معلم به اندازه معلم اهمیت دهیم؛ به این رویکرد می گویند قرار دادن هرچیزی در جای شایسته خودش؛ برخی وقتها میبینیم که یک نفر آدم که اصلا تخصصاش نیست و تجربه ندارد در جایی قرار گرفته که هیچ ارتباطی به حوزه کاری او ندارد؛ مثلا فلان شخص در تصدی امور ورزشی قرار گرفته است در حالی که هیچ سررشتهای در این گستره ندارد اما چون ارتباطات حرف را زده است در نتیجه او را در آن جایگاه قرار دادند؛ این خلاف نظر حضرت امیر(ع) است.
عدالت به معنای پرهیز از هر نوع ستم در روابط چهارگانه؛ عدالت به معنای مساوات
این نهجالبلاغهپژوه تصریح کرد: معنای دیگر عدالت عبارت است از پرهیز از هر نوع ستم در روابط چهارگانه یعنی (رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با خلق، رابطه با طبیعت)؛ امام علی (ع) فرمود: «اِسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَاحْذَرِ الْعَسْفَ وَالْحَیْفَ فَاِنَّ الْعَسْفَ یَعودُ بِالْجَلاءِوَالْحَیْفَ یَدْعوا اِلَی السَّیْفِ» (عدالت را اجرا کن و از زورگویی و ستمگری بپرهیز زیرا زورگویی مردم را به ترک ازوطن وامی دارد، و ستم آنان را به قیام مسلّحانه میکشاند)؛ این عین جمله امام علی(ع) است؛ اما پنجمین معنای عدالت مساوات است؛ حضرت به قاضیان میفرماید: «مَنِ ابْتُلِی بِالْقَضَاءِ فَلْیوَاسِ بَینَهُمْ فِی الْإِشَارَةِ وَ فِی النَّظَرِ وَ فِی الْمَجْلِسِ» (کسی که عهده دار قضاوت در میان مردم شد، باید در میان آنها در اشاره و در نگاه و در مجلس، مساوات برقرار سازد [و در هیچ چیز یکی را بر دیگری برتری ندهد])؛ همچنین آن حضرت در بخشی از نامه ۲۶ نهج البلاغه به محمد بن ابیبکر(فرماندار مصر) درباره برخورد عدالت آمیز با مردم می فرماید: (مساوات را در میان آنها حتی در نگاه ها و مشاهده با گوشه چشم رعایت کن تا بزرگان و زورمندانِ کشور در نقض عدالت به نفع آنها طمع نورزند و ضعفا از عدالت تو مأیوس نشوند).
قنبری تصریح کرد: سیره امام علی (ع) از ابن ابی الحدید نقل شده که روزی شخصی از امام علی(ع) به خلیفه دوم شکایت کرد و بعد عُمر هر دو را به دادگاه فرخواند تا داوری کند؛ عمر دید که علی (ع) بسیار ناراحت است لذا گفت: هنوز حکمی صادر نکردم که ناراحتی؛ حضرت پاسخ داد: چرا نباید ناراحت باشم؟ عمر گفت: من که هنوز چیزی نگفتم، عمر گفت: تو وقتی که مرا صدا کردی که بیایم اینجا مرا با اسم کنیه صدا کردی اما طرف مقابل من را با اسم کوچک اش صدا کردی، آیا این به نظر تو عادلانه است؟ آمده است خلیفه دوم بهخاطر ناراحتی حضرت، سر ایشان را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت «پدرم و مادرم فدای شما باد. بهوسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی به نور اسلام مشرف ساخت»؛ این یعنی قاضی باید عدالت را رعایت کند.
عدالت به معنای اصل توجه به نابرابری؛ عدالت به معنای پرهیز از استبداد و تکبر
وی گفت: ششمین معنای عدالت اصل نابرابری است، عدالت همیشه برابری نیست، رعایت نابرابری در نهج البلاغه رعایت شده است؛ حضرت می فرماید: «لا یَکُونَنَّ المُحسنُ و المُسیءُ عندَکَ بمنزلةٍ سَواءٍ، فإنّ ذلکَ تَزهیدٌ لأهلِ الإحسانِ فی الإحسانِ، و تَدریبٌ لأهلِ الإساءةِ علَی الإساءةِ، فألزِمْ کُلاًّ منهُمْ ما ألزمَ نفسَهُ، أدَبا منکَ» (نباید نیکوکار و بدکردار در چشم تو یکسان باشند، که این امر رغبت نیکوکار را در نیکی کم می کند و بدکردار را به بدی وا می دارد، بنا بر این با هر یک چنان باش که شایسته آن است)؛ اگر مساوی شدند این ظلم است؛ همچنین هفتمین معنای عدالت؛ پرهیز از استبداد و تکبر است که این امر مربوط به مدیران میشود؛ یعنی حاکم اسلامی در تصمیمگیریهای خود نباید استبداد رای به خرج دهد واگرنه از عدالت ساقط میشود؛ در نامه ۵۳ به مالک اشتر آمده است: «به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان می دهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینی دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمت هاست».
عدالت به معنای توجه به سنتهای پسندیده اجتماعی؛ عدالت به معنای حضور مدیران میان مردم
این نهجالبلاغهپژوه افزود: هشتمین معنای عدالت «توجه به سنتهای پسندیده اجتماعی» است، یک مدیر عادل این سنتها را مورد غفلت قرار نمیدهد؛ چنانکه امام علی (ع) به مالک فرمود: «آنچه بر تو لازم است آن که حکومت های دادگستر پیشین، سنّت های با ارزش گذشتگان، روش های پسندیده رفتگان، و آثار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و واجباتی که در کتاب خداست، را همواره به یاد آوری، و به آنچه ما عمل کرده ایم پیروی کنی؛ نهمین معنای عدالت با توجه به آنچه که از نهجالبلاغه استنباط شده حضور مدیران میان مردم است تا از تنگناهای مردم خبر داشته باشد و بداند که مردم چگونه زندگی میکنند؛ دهمین معنای عدالت نیز به مثابه یک مقام عرفانی است؛ در نهج البلاغه مقامات عرفانی فراوانی داریم که یکی از آنها عدالت به مثابه مقام عرفانی است؛ استنباط من این است که اگر عارف موقعیت مدیریت یافت اگر عدالت را اجرا نکند عرفاناش کامل نشده است. اما چه طور این عدالت را اجرا کنیم؟ بسیاری از بزرگان مقالات مختلفی در رابطه با عدالت نوشتهاند که همه آنها درست است اما من روی سه مولفه تاکید دارم؛ نکته اول حاکمیت عدالت ساختارگرایانه است یعنی ساختار را عادلانه کنیم که اصل در اجرای عدالت همین است؛ دومین مولفه توجه به کارگزاران عادل است به این معنا که بر سر ساختارها فرد ناعادل را به کار نگمارید؛ سومین مولفه نیز تلفیق این دو به معنای تربیت کارگزاران با تاکید بر ساختار است؛ اگر این سه مولفه را در نظر بگیریم سایر مواردی که پیش تر اشاره شد نیز حاصل می شود چراکه تابعی از این سه مولفه هستند. امام علی (ع) هم و غم خود را برای تحقق عدالت گذاشت تا ساختار را اصلاح کند.
قنبری در بخش دیگری از مباحث خود در مورد نگاه امام علی (ع) برای رسیدن به سعادت دنیوی که توامان سعادت اخروی را نیز به همراه دارد، اظهار کرد: سعادت زندگی دنیوی به چند عامل بستگی دارد که در خطبه ۲۱۵ نهج البلاغه اشاره شده است؛ حضرت می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُصْبِحْ بِی مَیِّتاً وَ لَا سَقِیماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی بِسُوءٍ وَ لَا مَأْخُوذاً بِأَسْوَإِ عَمَلِی وَ لَا مَقْطُوعاً دَابِرِی وَ لَا مُرْتَدّاً عَنْ دِینِی وَ لَا مُنْکِراً لِرَبِّی وَ لَا مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی وَ لَا مُلْتَبِساً عَقْلِی وَ لَا مُعَذَّباً بِعَذَابِ الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِی.
أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً ظَالِماً لِنَفْسِی لَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ وَ لَا حُجَّةَ لِی وَ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ آخُذَ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی وَ لَا أَتَّقِیَ إِلَّا مَا وَقَیْتَنِی.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی
اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دِینِکَ أَوْ تَتَابَعَ [تَتَتَابَعَ] بِنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَی الَّذِی جَاءَ مِنْ عِنْدِکَ».
(سپاس و ستایش خدای را که شب مرا به صبح آورد در حالی که نه مرده ام، نه بیمارم، نه تنم کوفت رفته و یا رگ به رگ شده ام، نه مورد بازخواست زشت ترین کارم قرار گرفته ام، نه یی نسل مانده ام، نه از دینم روی برتافته ام، نه منکر پروردگارم شده ام، نه از ایمانم دلتنگ و نگرانم، نه عقلم را از دست داده ام، و نه به عذاب امتهای پیش از خود گرفتار آمده ام.
شب را به صبح آوردم در حالی که بنده ای هستم بی اختیار و بر نفس خویش ستمکار، تو را بر من حجت است و مرا هیچ بهانه ای به درگاهت نیست. قدرت گرفتن چیزی جز آنچه تو از در بخشش بدهی ندارم، و توان پرهیز از چیزی جز آنچه تو مرا از آن نگاه داری در خود نمی بینم.
خداوندا، به تو پناه می آورم از اینکه در سایه ی بی نیازیت نیازمند شوم، یا در پرتو هدایتت به گمراهی روم، یا در پناه تواناییت ستم بکشم، و در قلمرو فرمانروایت آزار و اذیت بینم.
خداوندا، جان مرا نخستین عضو گرانبهایی قرار ده که از من میستانی، و نخستین سپرده از سپرده های نعمت هایت نزد من گردان که بازپس می گیری.
خداوندا، به تو پناه می بریم از اینکه از سخنت روی برتابیم، یا با فریب خوردن از دینت دست برداریم، یا به جای هدایتی که از جانب تو رسیده هوس ها ما را به دنبال خود کشیده، در پی آنها به راه افتیم).
وی گفت: بر اساس این خطبه نخستین مساله سلامت؛ دومین مساله رفاه مادی، سومین مساله کسب مطلوب های اخلاقی، چهارمین مساله کسب مطلوب های روان شناختی به معنای داشتن رضایت باطنی و آرامش و امید و اعتماد به نفس؛ بنابراین عوامل یاد شده منجر به تحقق سعادت دنیوی و البته متعاقب آن سعادت اخروی می شود که از لسان حضرت امیر (ع) مطرح شده است.
نظر شما