استاد شفیعی کدکنی در صفحه اینستاگرامش درباره توجه شاهنامه به پایداری ایرانیان در برابر هجوم بیگانه پرداخت. او نوشت: شاهنامه سرگذشت این پایداری ها و تجلّی روح ملی ایران و بیان آرمانهای جاودانی ایرانیان است. از اینجاست که در ضمیر ناخودآگاه ایرانیان جای گرفته و با گذشت هزار سال، غبار کهنگی بر آن ننشسته است. گردآوری داستان های ملی و تدوین شاهنامه در عصر انوشیروان، به نیت تقویت همبستگی ملی و رفع پراکنده اندیشهای درونی کشور و تقویت نیروی ملی در برابر خطرهای هجوم هپتالیان از شمال شرق و رومیان از غرب بود.
در عصر فردوسی هم ایران از یک سو دستخوش ستم و تاراج عباسیان بود و از دگرسوی اقوام بیابانگرد تازه نفسی از شمال شرق به ایران میتاختند و شاهنامه پیامی به مردم ایران برای برانگیختن روح پایداری در برابر این خطرها بود.
این پیام در سراسر شاهنامه، از آغاز تا انجام آن، به گوش میرسد. وقتی کاووس درهاماوران گرفتار گردید، افراسیاب لشکر به ایران کشید و از آن سوی تازیان به ایران تاختند:
ز ترکان و از دشتِ نیزهوران
ز هر سو بیامد سپاهی گران
سپاه اندر ایران پراگنده شد
زن و مرد و کودک همه بنده شد
ایرانیان شوریده بخت روی به زابلستان نهادند و پیغام به رستم فرستادند:
دریغ است ایران که ویران شود
کُنام پلنگان و شیران شود
کنون چارهای باید انداختن
دل خویش از رنج پرداختن
رستم که مظهر نیروی پایداری ایران در برابر انیران بود، مهاجمان را تار و مار کرد و ایرانیان را نجات داد. بعد از آن هم تا پایان عمر نگهبان ایران بود. حتی وقتی پسرش سهراب به تورانیان پیوست (اگرچه هدفش از میان بردن افراسیاب خونخوار و کاوس سبکسر بود)، به دست پدر (اگرچه ناشناخته) کشته شد.
در شاهنامه هجوم های سه قوم تازی، رومی و تورانی به ایران را میخوانیم.
نخستین و بازپسین دشمنان تازیان اند که با چیرگی هزارساله ضحاک، جنگ کاوس با شاههاماوران (= حِمیَر)، حمله شعیب قتیب در عهد داراب، و حمله طایر عرب در عهد شاپور اول بیان میشود.
دومین دشمن رومیاناند که کینهٔ آنها از سلم ـ پسر فریدون ـ آغاز میشود
و دیربازترین دشمنی و بیشترین و خونینترین جنگهای ایرانیان با تورانیان است.
نظر شما