در این روزهای التهاب و داغ و اشک که داغ تازه آسمانی شدن هموطنانمان در حمله اخیر رژیم صهیونیستی بر جان و دل ملت نشسته، برخی اسامی همچنان در ذهنها تکرار میشود. یکی از آن نامها «زهرا نظری» است. بانویی جوان، مربی آرام و مهربان دارالقرآن حرم مطهر رضوی، حافظ کل قرآن که در شب بیستوسوم خرداد، در دل پایتخت و در حالی که برای درمان پدر راهی تهران شده بود، مظلومانه و بیگناه به شهادت رسید.
برای شناختن بهتر این بانوی قرآنی و شهادتش، به سراغ خانم غلامرضاپور، کارشناس آموزشهای قرآنی دارالقرآن حرم مطهر رضوی رفتیم. گفتوگویی آرام و دردناک که هم پر از زخم بود و هم پر از افتخار.
شهیدی از دیار قرآن و نجابت
شهید «زهرا نظری» متولد سال ۱۳۶۳ و اصالتاً اهل تهران بود، اما سالها به همراه خانوادهاش در مشهد ساکن شده بودند. زهرا نظری، یکی از فرزندان مؤمن و دلسوز این سرزمین بود. دختری که به گفته خانوادهاش، خدمت به پدر و مادر برایش اولویت اول زندگی بود و با مهربانی، همیشه لبخندی آرام بر چهره داشت. او در خانوادهای متعهد و مذهبی رشد کرده بود. یک برادر بزرگتر به نام مهدی که او نیز در همان شب با خواهرش آسمانی شد و یک خواهر و برادر دیگر به نامهای زینب و حسین داشت. او مجرد بود و تمام عمرش را وقف قرآن، خدمت و خانواده کرده بود.
ورود به حرم مطهر، آغاز راه نور
از سال ۱۳۹۱ به جمع مربیان دارالقرآن حرم مطهر امام رضا(ع) پیوست. همانجا بود که مسیر زندگیاش را بیشتر از همیشه با نور قرآن گره زد و تدریس روخوانی و روانخوانی قرآن را آغاز کرد. شهید نظری تنها مربی روخوانی نبود. او به موازات تدریس، خود نیز در مسیر حفظ قرآن قرار گرفت و سرانجام به افتخار حافظ کل قرآن کریم شدن رسید. گواه این مسیر، نه تنها تلاشهای فردیاش، بلکه درخواست اخیرش به حرم مطهر برای تدریس در بخش حفظ بود. تصمیمی که خبر از اشتیاقی عمیق و خستگیناپذیر برای خدمت بیشتر به قرآن میداد.
خانم غلامرضاپور میگوید: «آن سالها کلاسها داخل حجرههای دارالقرآن حرم مطهر برگزار میشد. شهید نظری بیشتر با گروه بچههای دبستانی کار میکرد. از همان روز اول، لبخند و آرامشش همه را جذب میکرد. صبر بینظیری داشت و رابطهای گرم با مادرها و بچهها برقرار میکرد. انگار هرکدام از بچهها، فرزند خودش بودند. چیزی که از او به خاطر دارم، قرآنی بود که همیشه و مدام در دستانش بود».
در سال اخیر، فعالیت اصلی او در دارالحجه(عج) بود. جایی که زائران خانم از همه سنین گرد او جمع میشدند تا در طول دو ساعت آموزش فشرده، روخوانی و روانخوانی قرآن را بیاموزند. تدریسش بدون مرز سنی بود، اما ارتباط ویژهای با کودکان و نوجوانان برقرار میکرد. دلیل آن، چیزی بیشتر از مهارت بود. شهید، بهگفته همکارانش، شخصیتی مهربان، باصبر، متین و دلسوز داشت و چهرهای گشاده، صدایی آرام و رفتاری که بیشتر به مادرانگی شباهت داشت.
شهود ایمان در ظاهر و عمل
حجاب کامل، برخورد مؤمنانه، پرهیز از ریا و نگاه عمیقش به عبادت، از شهید شخصیتی ساخته بود که به قول خانم غلامرضاپور «ایمان از رفتار و ظاهرش میبارید». اهل زیارت و دعا و البته پیرو راستین رهبر معظم انقلاب بود. روحیه ظلمستیزی و انقلابیاش مثالزدنی بود و دغدغه مقاومت و فلسطین در جان و کلامش جاری بود.
او تنها در حرم متوقف نماند. به گفته همکارانش علاوه بر فعالیتهای آموزشی در حرم مطهر، چهرهای جهادی نیز داشت. او عضو گروههایی بود که به زندانها میرفتند تا بهصورت کاملاً داوطلبانه و جهادی به تدریس قرآن برای زندانیان بپردازند. این روحیه بیادعای خدمت، برگ برجستهای از دفتر زندگی او است. روحیهای که تا لحظه شهادت همراهش بود.
پرواز از میان آوار
۲۳ خردادماه، شب جمعه، شهید نظری همراه خانوادهاش برای درمان پدر به تهران رفته بودند. در این سفر، همراه برادر، خواهر، پدر و مادرش در یکی از ساختمانهای پایتخت اسکان داشتند. هنگام انفجار، پدر و مادر از ساختمان خارج میشوند. زهرا و مهدی نیز آماده خروج شده بودند، اما زهرا برای برداشتن چادرش به داخل بازمیگردد و مهدی منتظرش میماند... چند ثانیه بعد، آوار بر سر هر دو فرومیریزد و زهرا و مهدی، بیهیچ گناه و تقصیری در دم شهید میشوند.
وداعی باشکوه در حرم مطهر رضوی
به گفته خانم غلامرضاپور، کارشناس آموزشهای قرآنی دارالقرآن، لحظهای که خبر شهادت زهرا نظری به گوش مربیان رسید، شوکه شدن، سکوت، ناباوری، بغض و اشک همگی درهم پیچیدند. اما همزمان همه یک جمله میگفتند: خوش به سعادتش! کاش ما هم این لیاقت را داشتیم.
پیکر مطهر شهید زهرا نظری در جوار مضجع شریف امام رضا(ع) و در رواق امام خمینی(ره) تشییع شد. مراسمی باشکوه در میان دوستان قرآنی، همکاران جهادی و زائران داغدار. همه آمده بودند تا با یک بانو، یک مربی، یک حافظ قرآن، یک شهید وداع کنند. پیکری آرام، با لبخندی از جنس متانت، به حرم بازگشت، همان حرمی که سالها در آن خدمت کرد و با قرآن انس گرفت.
باید شهید بود
وقتی از خانم غلامرضاپور پرسیدم «بهنظرتان چه شد که خانم نظری به شهادت رسید؟» مکثی کرد و گفت: «شهید سلیمانی یک سخنرانی داشت که حالا بیشتر میفهممش؛ میگفت شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه هستند. خانم نظری از سالها قبل شهید بود. در رفتار، در اخلاق، در عبادت، در خدمت به پدر و مادر، در سکوت و صبر و پیروی از قرآن».
نامت جاودان ای بانوی قرآن
زهرا نظری رفت. بیخبر، بیآنکه دنیا حتی وقت کند آخرین لبخندش را ثبت کند. اما رفتنش پرچم شد. پرچم مظلومیت، مقاومت و ایمان. در روزگاری که دشمنان این ملت رحم نمیکنند، شهادت او سندی بر مظلومیت انسانیت و تروریستترین رژیمهاست. او دیگر در میان ما نیست، اما یادش، شاگردانش، چهره مهربانش و حتی صدای آرامش هنوز در دارالحجه(عج) میپیچد. شاید روزی دخترکی با چادر گلدار، قرآن به دست، در کلاسهای حرم، سراغ مربیاش را بگیرد و جواب مادر این باشد: خانم نظری؛ همانی که با قرآن شهید شد.
نظر شما