خبرگزاریهای خارجی حتی معتبرهایشان هم دائم گزارش از آوارگی مردم تهران و بیپناهگاه ماندنشان میدادند. بحث کشیده شده بود به اینکه دولت و نظام فکر اینجای کار را نکردهاند و حالا وضعیت بحرانی شده است.
پناهگاه ندیده نبودیم
حالا نه اینکه من هم جوگیر شده باشم و همصدا با بحثهایی که بالاتر گفتم، همه چیز را بیندازم گردن مسئولان و اینکه طی این همه سال درگیری با صهیونیستها چرا به فکر روز مبادا و ساختن پناهگاه برای مردم نبودهاند؛ اما راستش را بخواهید، برایم سؤال شده بود که راستی چطور تهران با این عظمت و پیشینه و شهری که طی جنگ هشت ساله تجربه بمباران و موشکباران را پشت سر گذاشته و پناهگاه ندیده و جنگ ندیده نیست، حالا پناهگاهی ندارد؟ مگر پناهگاههای دوران جنگ تحمیلی چه بلایی سرشان آمده است؟ این پرسشها بیشک به ذهن خیلی از من و شما رسیده و لابد بعدش تصویر و تصور مردم وحشتزدهای که چمدان به دست و به قول قدیمیها آلاخون والاخون، از این شهر به آن شهر دنبال نقطهای امن میگردند، جلو چشممان شکل گرفته است. بعد هم در خبرها و مطالب این روزهای فضای مجازی خواندهایم که پناهگاهی اگر از گذشته به جا مانده، مثل بازار تهران یا منطقه نارمک به حال خود رها شدهاند یا به انبار و مغازه و چه و چه تغییر کاربری دادهاند. کسی هم اصلاً یادش نمیآید پناهگاه کجا بود یا اصلاً قرار بود کجا باشد.
برخی خبرگزاریها در مطالب تحلیلی نوشته بودند: «نظام جامع پدافند غیرعامل در تهران وجود ندارد؛ ستادهایی که در زمان جنگ برای ساخت پناهگاه فعال بودند، پس از پایان جنگ منحل شدند و دیگر بازتعریفی برای مقابله با شرایط بحرانی مشابه نداشتند. مدیریت شهری در این سالها، حتی در مواجهه با بحرانهایی ساده مانند بارندگی و خاموشیها هم دچار چالش مدیریت بحران شده است». بعد هم پیشنهاد کرده بودند حالا که مسئولان شهری به فکر زمان موشکباران نبودهاند توصیه میشود شهروندان به زیرزمینها، راهپلهها، اتاقهای بدون پنجره یا فضاهای بسته پناه ببرند و از پنجرهها و درها فاصله بگیرند. داشتن بسته اضطراری شامل آب، غذا، دارو و چراغقوه نیز ضروری است. آماده بودن برای وضعیت بحران، تنها راه نجات است!
حکمت زیستن
یک پرسش دیگر هم البته ذهن را خیلی قلقلک میداد: چرا صهیونیستها پیش از ما به پناهگاهسازی برای ساکنان شهرها و شهرکهایشان فکر کردهاند و ما نکردهایم؟ برای پیدا کردن پاسخ همین پرسشها چند روزی وقت گذاشتم درنهایت مطلبی را در یک کانال تلگرامی پیدا کردم. صاحب و مالک کانال البته نه اهل سیاست بود، نه تخصصی در مدیریت شهری یا معماری داشت و نه تاریخپژوه یا کارشناس امور دفاعی. خودش را روایتنویس و دانشجوی دوره دکترای ادبیات فارسی معرفی کرده بود. گویا او هم به دنبال پاسخ به این پرسش که چرا تهران پناهگاه ندارد فضای مجازی و رسانهها را شخم زده و رسیده بود به کاربر سرشناسی که از «ایال وایزمن» استاد دانشگاه گلدسمیت در لندن پرسیده بود چرا تلآویو این همه پناهگاه دارد و تهران پناهگاه ندارد؟ یا چرا صیهونیستها این همه پناهگاه برای مردمشان ساختهاند و در تهران پناهگاهی ساخته نشده؟ این را هم اضافه کنیم که وایزمن بنیانگذار مؤسسهای علمی-پژوهشی در دانشگاه گلداسمیت است که روی جنبههای مختلف تأثیرگذار بر معماری شهرها تحقیق میکند. وایزمن با زبانی معمارانه و جالب به این پرسش پاسخ داده بود که: «این پرسش در نگاه اول شاید منطقی به نظر برسد، اما با کمی تأمل و دانستن پیشزمینه تاریخی و معماری در دو کشور، این مقایسه بیاساس و نادرست جلوه میکند. اسرائیل براساس جنگ شکل گرفته است. معماری آن، بهویژه در شهرسازی، براساس منطق نظامی طراحی شده است؛ شهرهایی که از ابتدا برای مقابله، دفاع و استمرار جنگ بنا شدهاند. در چنین شرایطی، زیرساختهایی چون پناهگاه، نه یک امکان، بلکه بخشی جداییناپذیر از هویت شهر است. اما ایران کشوری با هزاران سال تاریخ و تمدن، معماریاش از دل طبیعت برخاسته؛ از کوه، دشت، باغ، باد و خورشید. ایرانی که در طول تاریخش هنر شهرسازی را با حکمت زیستن در هماهنگی با طبیعت پیوند زده، اساساً نگاهی دیگر به بنا و فضا دارد».
معماری برای صلح
«وایزمن» معتقد است در ایران سنتی، پناهگاه به معنای نظامیاش بیمعناست، زیرا معماری برای زندگی و صلح و نه آمادگی جنگی و یا اشغالگری، طراحی شده است. در حالی که اسرائیل با پیشینه کمتر از 100 سال در شرایط اشغال سرزمین دیگران و با جنگ و خونریزی شکل گرفته و بدیهی است که معماری و شهرسازیاش متفاوت باشد. اگر به قرن بیستم نگاه کنیم، در جریان جنگ جهانی دوم، مردم لندن هم برای در امان ماندن از بمباران، بهناچار به متروها پناه بردند. پس از جنگ هم دولت بریتانیا، زیر شهر پناهگاه نساخت؛ چون اساساً ساخت چنین پناهگاههایی در دل شهرهای بزرگ، چه به لحاظ فنی و اجرایی و چه اقتصادی ناممکن است. حتی اگر بار دیگر جنگی دربگیرد، مردم انگلیس دوباره به مترو پناه میبرند. در نتیجه، این مقایسه میان ایران و اسرائیل بر مبنای دو نگاه کاملاً متفاوت به شهر، انسان و زندگی است. یکی، شهر را میدان جنگ میبیند و دیگری بستر زیستن. قیاسی که فاقد درک عمیق از تاریخ، معماری و فرهنگ دو سرزمین است، نمیتواند مبنای قضاوتی درست باشد. آنهایی که به نبودن پناهگاه معترضاند خب حق دارند؛ تاریخ و معماری را نمیشناسند.
حالا شاید تا حدی برایمان قابل قبول باشد که چرا این شهر پناهگاه ندارد. تهرانی که در آن زندگی میکنیم، سرزمین اشغالی نیست و قرار هم نبود با دیگران سر جنگ داشته باشد، پس بدیهی است که نگاه سازندگان و ساکنانش به معماری و شهرسازی نگاهی نظامی و اشغالگرانه نباشد.
نظر شما