در آستانه ماه محرم؛ ماه پیروزی خون بر شمشیر و حق بر ناحق و به دنبال پیروزی جبهه حق بر دشمنان تا دندان مسلح، به سراغ آیتالله سیدابوالفضل طباطبایی اشکذری، کارشناس دینی و نهجالبلاغهپژوه برجسته رفتیم تا از دیدگاه ایشان نسبت به نبرد ازلی حق و باطل و راهکارهای حفظ عزت و بیداری در برابر دشمنان الهام گیریم.
در این گفتوگو، ایشان با استناد به سخنان امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۵۳ نهجالبلاغه و آیات قرآن کریم؛ اهمیت مقاومت، توکل و امید به نصرت الهی را تبیین میکند. با ما همراه باشید.
نبرد ازلی حق و باطل؛ رهبری الهی و تجلی باور در عمل
آیتالله طباطبایی اشکذری در آغاز سخنان خود به وجود همیشگی دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ اشاره کرده و میگوید: این دو جبهه از ابتدای خلقت بشر پدیدار شدهاند. در این تقابل، رهبر جبهه حق، خداوند متعال است و هر آن کس که از سوی او رهبری میکند، در حقیقت رهبری الهی را متجلی میسازد. در مقابل جبهه باطل، جبهه شیطان است که رهبری آن را خود شیطان یا رهبران شیطانی بر عهده دارند.
ایشان با استناد به آیات شریفه قرآن کریم، تصریح میکند: «اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» یعنی خداوند ولی و رهبر مؤمنان و جبهه حق است و «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ» و کسانی که کفر ورزیدند، اولیای آنها طاغوت هستند. بر این اساس، رهبران جبهه حق همواره الهی و رهبران جبهه باطل همواره شیطانیاند.
آیتالله طباطبایی اشکذری در ادامه میافزاید: انبیا و اولیای الهی، مصادیق بارز رهبری خدایی در جامعه هستند و دشمنان آنها نیز رهبران جبهه باطل محسوب میشوند. وی به نمونههای تاریخی این تقابل اشاره کرد: ابراهیم(ع) در برابر نمرود، موسی(ع) در مقابل فرعون، پیامبر اسلام(ص) در برابر قریش و... در تاریخ معاصر، استکبار جهانی در مقابل مظلومان عالم.
وی سپس به دو محور اساسی در جبهه حق پرداخته و تصریح میکند: جبهه حق هرگز نباید در مسیر خود تردید یا تزلزلی به خود راه بدهد. باور این جبهه باید محکم و استوار باشد، به گونهای که هیچ عاملی نتواند آن را متزلزل کند. علاوه بر آن جبهه حق با رفتارهایش شناخته میشود. اگرچه باورها و اندیشهها پیش از رفتارها شکل میگیرند و رفتارها تجلیبخش این باورها هستند، اما آنچه در جامعه و در معرض دید دیگران قرار میگیرد، نه باورها، بلکه رفتارهاست. از این رو، ضروری است که باورهای عمیق در قالب رفتارهای ملموس تجلی یابند.
تجلی باور حق در عمل؛ مقاومت، توکل و امید به نصرت الهی
این کارشناس دینی یادآور میشود که تجلی باورها در رفتارها میتواند در ابعاد گوناگونی ظاهر شود و توضیح میدهد: نقاط متعدد و جهتهایی وجود دارد که در آنها میتوان تجلی باور جبهه حق را در رفتار آن مشاهده کرد. نخستین بعد این است که جبهه حق بر این باور استوار است که خداوند منشأ قدرت است. از این رو، در رفتار خود باید نشان دهد هیچ قدرت دیگری قابل اعتماد نیست؛ چه قدرت فرعون باشد و چه قدرت نمرود. به عبارت دیگر، هر قدر قدرت ظاهری بزرگ باشد، نمیتوان به آن اعتماد یا به آن تکیه کرد. این اصل باید در رفتار جبهه حق متجلی باشد، زیرا صرف ادعای باور به قدرت الهی کافی نیست؛ مگر آنکه این باور در رفتار نیز ظهور یابد. دومین جهت تجلی باورها این است که جبهه حق باور دارد خداوند دوستانش را رها نکرده و یاران خود را یاری میکند. لذا به وعدههای دشمنان اعتماد نمیکند و به کمک آنها امید نمیبندد. این باور در رفتار جبهه حق باید به گونهای ظهور یابد که نشان دهد آنها نیازی به حمایت غیرالهی احساس نکرده و به وعدههای دشمنان اعتماد نمیکنند. قرآن کریم نیز این حقیقت را تصریح میکند: «إِنَّ اللهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» (حج:۳۸) که بیانگر حمایت و دفاع خداوند از مؤمنان است. سومین جهت تجلی باور جبهه حق این است که به ظلم و ستم و استکبار به دیده ماندگار نگریسته نمیشود. به عبارت دیگر، جبهه حق، ظالم را به چشم موجودی ضعیف و زودگذر مینگرد و بر این باور است که دولت حق است که ماندگار خواهد بود. این باور باید در رفتار جبهه حق به گونهای تجلی یابد که آنها را از خستگی و سستی در مقاومت بازدارد زیرا مقاومت و ایستادگی در برابر باطل، از اصول رفتاری جبهه حق است.
مقاومت، عزت و تعقیب دشمن؛ درسهایی از سوره نسا و واقعه احد برای امروز
این کارشناس دینی تصریح میکند: مقاومت جبهه حق، اصل حیاتی است که نه تنها زنده نگه داشتن ارزشها را تضمین میکند، بلکه ضامن بقا و پیروزی نهایی جبهه حق است. چنان که در آیه ۴۰ سوره حج آمده است: «... لَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِد...»، اگر خداوند با دفع برخی از مردم توسط برخی دیگر از طریق مقاومت، صوامع، کلیساها و مساجد را حفظ نمیکرد، ویران میشدند. این سخن بیانگر این حقیقت است که اگر مقاومت نباشد، همه چیز نابود میشود. بنابراین، جبهه حق، جبهه مقاومت است و هرگز در برابر کفر و استکبار تسلیم نمیشود. البته این عدم تسلیم به معنای پذیرش ذلت نیست؛ بلکه به معنای عدم پذیرش خواستههای نامشروع و حفظ عزت است.
وی در ادامه به آیه ۱۰۴ سوره نسا اشاره کرده و میگوید: این دستور قرآن کریم است که در تعقیب دشمن سست نشوید. قرآن میفرماید: «وَلا تَهُنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ»؛ در تعقیب دشمن سست نشوید، اگر شما درد میکشید، آنها نیز همانند شما درد میکشند. به عبارت دیگر، اگرچه جبهه حق ممکن است در مسیر مقاومت خود درد و خسارت ببیند، ولی این درد و خسارت در مقابل آنچه جبهه باطل متحمل میشود، به مراتب کمتر است. امروز اگر جبهه جمهوری اسلامی به عنوان امالقرای اسلام در مسیر مقاومت خود رنج و خسارت میبیند، باید توجه داشت که دشمن چندین برابر از این رنج و خسارت متحمل میشود. اگر امروز ما شهیدانی را از دست دادهایم اما دشمنان نیز تعداد بیشتری از کشتهها را متحمل شدهاند. با این تفاوت که سربازان جبهه باطل به درک واصل شدهاند، اما شهیدان جبهه حق، به عزت و افتخار دست یافتهاند.
آیتالله طباطبایی اشکذری به شأن نزول این آیه و جنگ احد اشاره و تشریح میکند: در این نبردی که بر مسلمانان تحمیل شد، پس از شکست و رنجی که بر آنان وارد آمد، پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان دستور داد از مقاومت دست برندارند. ابوسفیان که رهبر جبهه باطل بود، با شعار «لنا یوم لکم یوم» روزی از آن ماست و روزی از آن شماست؛ تلاش کرد روحیه مسلمانان را تضعیف کند، اما مسلمانان با پاسخ «قتلکم فی النار»، کشتههای شما در آتش هستند و «الله مولانا و لکم مولا» خداوند مولای ماست و شما مولایی ندارید، پاسخ دادند. این پاسخها که در این فرصت اندک مجال پرداختن به تمام آنها نیست، نشاندهنده مقاومت و عدم تسلیم در برابر دشمن بود. امام علی(ع) نیز در این واقعه، به عنوان نمادی از مقاومت، به دنبال دشمن رفت و آنها را تعقیب کرد. این بیانگر آن است که جبهه حق هرگز از تعقیب دشمن دست نمیکشد و همواره با مقاومت و ایمان به پیروزی نهایی به پیش میرود.
وفای به عهد و هوشیاری ایمانی؛ دو رکن صلح عزتمندانه در سایه خطبه امیرالمؤمنین(ع)
این استاد برجسته حوزه علمیه بیان میکند: در مواجهه جبهه حق با پیشنهادهای صلح از سوی دشمن، نخست باید توجه داشت صلح با دشمن کافر، جز در دو صورت، فاقد مشروعیت است: نخست آنکه ماهیت کفرآمیز دشمن زائل شود، یا آنکه فاقد سلطه، عزت و عظمت باشد. در غیر این صورت، همزیستی صلحآمیز میسر نخواهد بود. دشمن در چنین موقعیتی، به تعبیر رهبر معظم انقلاب با دستکشی مخملین روی دست، ظاهری آراسته و همراه با لبخند ارائه میدهد؛ اما هوشیاری در برابر او هرگز نباید فراموش شود. گرچه آتشبس یا صلح موقت ممکن است به مصلحت نظام تحقق یابد، ولی بیداری نسبت به نیات دشمن ضرورتی مضاعف دارد. این بیداری نه تنها در میدان جنگ، که پس از عقد صلح نیز میباید با شدتی چندین برابری از سوی مسلمانان و جبهه حق تداوم یابد.
وی با استناد به خطبه ۵۳ نهجالبلاغه تشریح میکند: امیرمؤمنان علی(ع) در این نامه تأکید میفرماید: «پیشنهاد صلح دشمن را یکسره رد مکن؛ چرا که این اقدام تو را متهم به جنگطلبی میکند». شرط پذیرش صلح آن است که رضایت الهی را تأمین کند. چنین صلحی زمینهساز بازسازی توان داخلی، تأمین امنیت ملی و کاهش آلام مردم خواهد بود. با این حال، حضرت هشدار میدهد: «پس از امضای صلح، با تمامی حزم و احتیاط از دشمنت دوری گزین!» هوشیاری باید چشمان تو را همواره به روی توطئههای دشمن گشوده نگاه دارد. هرگز نباید لبخند فریبنده او مایه غفلت شود؛ چراکه دشمن گاه با ادعای همراهی و عدم تعرض نزدیک میشود تا غافلگیرانه ضربه خویش را وارد کند. امروزِ تسلیمنمای دشمن را ملاک عمل قرار مده؛ چرا که فردا ممکن است حربهاش را با قوتی افزونتر فرود آورد. امیرمؤمنان(ع) تصریح میفرماید: در این مواجهه، حُسنظن را کنار بگذار و بر اساس واقعبینی عمل کن.
آیتالله طباطبایی اشکذری در پایان تصریح میکند: هر گونه صلح، آتشبس یا سازش با دشمن میبایست همزمان دو شرط اساسی را دارا باشد؛ نخست، پاسداری از عزت مسلمانان و دوم، تداوم بیداری کامل. بر این اساس، همان گونه که در مقاومت ۱۲روزه اخیر تسلیم جنگ تحمیلی نشدیم، هرگز صلح تحمیلی همراه با ذلت و انفعال را نیز نخواهیم پذیرفت. صلحی که کرامت امت اسلامی را خدشهدار کند، مردود است.
نظر شما