مرور سیاهه ۱۶ تیم حاضر در لیگ بیستوپنجم نشان میدهد جوانگرایی در دستور کار باشگاهها قرار گرفته تا مستطیلهای سبز دیگر زیر نگاه مسنترها منقلب نشوند و پیری از جوانی سبقت نگیرد.
در نصف جهان یک فرمانده چهلودو ساله که پنج بار با زردها جشن قهرمانی برپا کرده است روی صندلی پاتریس کارترون مینشیند تا سکوها یکسره نام محرم نویدکیا را در روزهای ملتهب لیگ فریاد بزنند. کمی آن سوتر در اردوگاه ذوب نیز رفرم گاندوها منتج به صدور حکم برای بک نفوذناپذیری به نام قاسم حدادیفر شده که ۲۷۳ بار جنگیدن در کارزار فولادشهر را در کارنامه دارد و پاداش یک عمر وفاداری به جامه سبز را گرفته است.
از نصف جهان دور میشویم و خوزستان میرویم. آنجا در حوالی کارون که صبح با لبخند یحیی شروع میشود و فولادآرنا دل به نقشههای یک مربی جوان و یک گرگ باراندیده سپرده است. آن سوتر در اتراقگاه استقلال خوزستان امیر خلیفه اصل چهلوشش ساله نبض آبیهای جنوب را در دست گرفته و تموز بر چهره آفتاب خوردهاش رنگارنگ شده است. اما ۹٠۴ کیلومتر دورتر از اهواز در سیرجان آب از آب تکان نخورده و مهدی تارتار در ۵۲ سالگی مهر ابقا را بر نامه اعمال خود نظاره میکند و به دنبال آن است در لیگ جدید، نوار جاهطلبیهای گلگهر را ادامه دهد.
از سیرجان تا تالاب انزلی هزارو۲۹۶ کیلومتر راه است، اما آنچه برای قوی سفید رخ داده با آنچه سراغ رقیبان دیگر را گرفته شباهت بسیاری دارد. مازیار زارع که با رساندن ملوان به ایستگاه آخر جام حذفی، نگاهها را به سوی خود جلب کرد، پس از یک فصل درخشان در کنار خزر آماده میشود تا دوباره ماهیها را عاشق کند و گلخندههای شادی را بر لبان ملاحان بنشاند.
از بندر بارانی تا فلکالافلاک درست ۶۸۴ کیلومتر راه است. آنجا که لر تباران برای آنکه خواب از سر زاگرس بپرد، سکان خیبر را به مهدی رحمتی چهلودو ساله سپردهاند و امیدوارند رهبر ارکستر یشمیها در فصل تمام شده به پیامآور شور و شادی و شبنم بدل شود.
اما از خرمآباد تا یزد اگر ۷٠٠ کیلومتر راه است، در عوض دکترین مدیران چادرملو به مانیفست بندرنشینان شباهت بسیاری دارد. چه اینکه آنها با حفظ سعید اخباری پروسه جوانگرایی را پیش برده و شطرنجهای مرموز را به سوزنبانی سپردهاند که در آستانه چلچلی به انعکاس نور بر تن کویر میاندیشد.
از اردکان و یزد تا قزوین نیز راه زیادی است، اما همچنان قزوینیها بر وعده جوانگرایی اصرار و ابرام میورزند و با سپردن شمسآذر به وحید رضایی جوان به پرواز عقابها بر فراز قلعه الموت میاندیشند. ۱۵۱ کیلومتر دورتر از پایتخت صفویان، ارتش سرخ نیز با تمسک به جوانگرایی به دنبال آن است که فصل تازهای از اتفاقها را رقم بزند. در همین راستا درویش و رفقا دلچرکین از بستن فلنگ اسماعیل کارتال شصتوسه ساله، گوی و میدان را به یک بالگرد جوان سپردهاند تا شاید پایتخت به خوشبختترین شهر ایران و آزادی به جایی برای دستافشانی سینهچاکها بدل شود.
در این حیص و بیص تنها دو باشگاه استقلال تهران و تراکتور عنان و لجام نیمکتهای خود را به غریبهها واگذار کردهاند. یک سو ریکاردو ساپینتو پنجاهودو ساله و در سوی دیگر دراگان اسکوچیچ پنجاهوشش ساله رازهای سر به مهر را زیر گوش سربازان خود نجوا خواهند کرد تا آبیها از گرداب برجامانده از فصل پیش خارج شوند و سرخها همچنان در قامت قهرمان گرد و خاک کنند و حریفان را از دم تیغ بگذرانند.
این یک نقاشی امپرسیونیستی نیست. این یک تابلو سورئالیستی از نیمکتهایی است که کرختی رؤیاهای خود را با برنایی رهبران خود تاخت زدهاند. خوب نگاه کنید.
۲۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۴:۰۸
کد خبر: ۱۰۸۱۵۵۷
این یک نقاشی امپرسیونیستی نیست. این یک تابلو رئالیستی از نیمکتهایی است که برای نقش اول خود به سراغ پیرانه سرها نرفته و به جد و جهدی ملموس به رنسانس میاندیشند.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما