داستان ابزاری قدرتمند برای آموزش تاریخ به کودکان محسوب میشود زیرا میتواند مفاهیم پیچیده تاریخی را به زبان ساده و قابل درک، به کودکان انتقال دهد و آنها را با گذشته، هویت فرهنگی و سرگذشت ملتها آشنا کند. افزون بر این، داستان تاریخی میتواند تخیل و تفکر کودکان را برانگیزد و زمینه تعمق، پرسشگری و نگاه عبرتآموز را در آنها تقویت کند. داستانهای تاریخی کودک را میتوان در پنج دسته اصلی جای داد: دسته اول داستانهای موقعیتمحور تاریخی است، دسته دوم داستانهای افسانهای با الهام از تاریخ و دسته سوم داستانهای شخصیتمحور تاریخی یا پرترهنگاری است. دسته چهارم به داستانهای تخیلی با عناصر تاریخی تعلق دارد و دسته آخر را میتوان بازآفرینی و سادهسازی متون کهن دانست.
در مسیر نگارش انواع داستانهای تاریخی نویسنده با دشواریهایی روبهرو بوده که گاه فراتر از چالشهای رایج در داستاننویسی کودک است. در این یادداشت به هفت چالش اصلی اشاره میشود.
۱- مرز تخیل و واقعیت تاریخی: داستان باید برای کودک جذاب و خیالانگیز باشد، اما این خیالانگیزی نباید به تحریف تاریخ بینجامد. تشخیص مرز میان تخیل و واقعیت تاریخی دشوار است. نویسنده باید بتواند با تلفیق ظریف واقعیت و خیال، فضایی رمزآلود و در عین حال وفادار به تاریخ خلق کند. مجموعه آثار داستان تاریخی حمیدرضا شاهآبادی و فریبا کلهر نمونههای موفق در تشخیص این مرز باریکاند.
۲- دشواری واژگان تاریخی: کلمات، اصطلاحات و مفاهیم قدیمی برای کودک و حتی بزرگسال امروزی دشوار و نامفهوم است. نویسنده داستان تاریخی کودک باید با استفاده از بافت موقعیت و دیالوگ، واژگان سخت را به طور غیرمستقیم توضیح داده و از پاورقی پرهیز کند.
۳- روایت وقایع تلخ و خشونتآمیز: بخشی از تاریخ با جنگ، مرگ، محاصره و تبعیض عجین است. حذف این بخشها تحریف است و روایت بیپرده آن نیز برای کودک مناسب نیست. راهکار، استفاده از زاویه دید کودکانه، یا روایتهای کنایی و استعاری است. به عنوان نمونه، برخی نویسندگان با روایت از نگاه حیوان یا اسباببازی، خشونت را تلطیف میکنند. کلر ژوبرت در داستانهای تاریخی خود از این تکنیک برای رهایی از چالش یاد شده عبور کرده است.
۴- تعارض منابع تاریخی: منابع مختلف درباره بسیاری از شخصیتها یا وقایع، روایتهای متفاوتی ارائه میدهند. این موضوع نویسنده را ناگزیر به گزینش یا گاهی خلق روایتی با روایتگر محدود میکند تا صداقت داستان حفظ شود.
۵- فاصله کودک با مفاهیم تاریخی: کودکی که با بازیهای دیجیتال و زندگی شهری رشد کرده، مفاهیمی چون قلعه، زره یا حتی نان تنوری را بهخوبی درک نمیکند. راهحل پیشنهادی، خلق موقعیتهای امروزی با شباهتهای ضمنی است. مجموعه شاهنامهبازی نوشته نگارنده این سطور از این تکنیک بهره برده است. در داستان کیخسرو و جنگ با لحاف آبی، عبور از رود جیحون در قالب بازی کودکانه با لحاف آبی بازآفرینی شده و ارتباطی ملموس با کودک امروز ایجاد میشود.
۶- بار مسئولیت تربیتی نویسنده: نویسنده داستان تاریخی کودک، تنها یک قصهگو نیست، بلکه مسئولیت فرهنگی و تربیتی نیز دارد. انتخاب زاویه نگاه، ارزشگذاری شخصیتها و نحوه مواجهه با شکست یا پیروزی در شکلگیری نگرش کودک مؤثر است.
۷- کمبود و نقص منابع برای بهرهگیری داستانی: نویسندگان کودک برای شناخت دقیق پوشاک، خوراک، زندگی روزمره، بازیها، ابزار و باورهای مردم در دورههای تاریخی مختلف، نیازمند منابع تصویری و دقیق هستند؛ اما این منابع برای کودکنویسان بهراحتی در دسترس نیست. نمونه خوب پیروزی نویسنده بر این چالش، مجموعه کتاب ۳۶۶ روز با پیامبر عزیزمان نوشته نقی سلیمانی است.
نگارش داستان تاریخی برای کودک، تلاشی است برای بازآفرینی گذشته با زبان آیندهسازان. در این مسیر، نویسنده باید هم چشم به اسناد تاریخی داشته باشد و هم دل به دنیای خیال کودکانه بسپارد. او باید هم به امانتداری در برابر حقیقت وفادار بماند و هم به زبان روایت و لذت قصهگویی. از سند تاریخی تا صحنه داستانی، راهی دشوار و پرمسئولیت است، اما اگر درست پیموده شود، کودکان را نهتنها با وقایع گذشته، بلکه با ارزشهایی همچون ایستادگی، تفکر، مهربانی و خرد آشنا میکند. این رسالت فرهنگی، ما را فرامیخواند تا تاریخ را نه در موزهها، بلکه در دل داستانها زنده نگه داریم.
۲۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۴:۲۶
کد خبر: ۱۰۸۱۸۱۶
ارتباط میان تاریخ و داستان کودک، ارتباطی دوسویه و پربار است.

زمان مطالعه: ۳ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما