دکتر مصدق پس از استعفای ناگهانی در ۲۵ تیر ۱۳۳۱، عملاً نشان داد به تنهایی قادر نیست در معرکه پرجدال با دربار و نمایندگان وابسته به انگلیس دوام بیاورد.

 فرصتی که «قیام ۳۰ تیر» از استعمار گرفت
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

هرچند استعفای او، بدون هماهنگی با سران نهضت و حتی دوستان خودش در جبهه ملی صورت گرفت، اما آنچه در این میان به خطر افتاد و البته مصدق نخواست به آن توجهی کند، ثمره تلاش‌های مجدانه ملت برای قطع دست استعمار از ثروت‌های خدادادی مملکتشان بود. برخی مورخان معاصر مانند یرواند آبراهامیان، در آثارشان ماجرای استعفای مصدق را یک رودررویی تمام‌عیار میان وی و شاه توصیف کرده‌اند؛ اما واقعیت این است اقدام دکتر مصدق را نه یک رودررویی، بلکه باید نوعی گریز از زیر بار مسئولیت به حساب آورد. اگر پس از خانه‌نشینی او در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱، آیت‌الله کاشانی به میدان نمی‌آمد و دربار را با صدور فرمان جهاد و کفن‌پوشیدن تهدید نمی‌کرد، کار دولت دکتر مصدق عملاً تمام بود و او باید بقیه عمر خود را به عنوان سیاستمداری شکست‌خورده و منزوی سپری می‌کرد.
احمد قوام‌السلطنه که ۲۷ تیر ۱۳۳۱، با حمایت دربار و رأی نمایندگان وابسته، به نخست‌وزیری رسید تا تکلیف ملی شدن صنعت نفت را یکسره کند، سیاستمداری کارکشته، توانمند و صاحب نفوذ بود و کارنامه او در ماجرای مذاکرات مسکو برای خروج نیروهای شوروی از آذربایجان، شهرت فراوانی دارد. جبهه مقابل قوام، به رهبری نیاز داشت که نخست، سیاست و روش انگلیسی‌ها را درست بشناسد و دوم، بتواند در برابر خدعه‌ها و تهدیدهای قوام، از قدرت مؤثری که در اختیار دارد، به‌خوبی استفاده کند. اگر آیت‌الله کاشانی وارد میدان مبارزه با قوام نشده و نیروی عظیم ملت را با قدرت ایمان مذهبی آن‌ها به کار نگرفته‌بود، هیچ فرد دیگری نمی‌توانست در برابر قوام‌السلطنه ایستادگی کند و پیروز شود. او بلافاصله پس از رسیدن به نخست‌وزیری، اعلامیه شدیداللحنی با عنوان «کشتیبان را سیاستی دیگر آمد و سیاست از دین، بعد از این، جدا خواهد بود» صادر کرد و در این اعلامیه، به تهدید مخالفان خود پرداخت و نوشت: «وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم زنند. این‌گونه آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد و چنان که در گذشته نشان داده‌ام، بدون ملاحظه از احدی، بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان می‌گذارم». طرح موضوع جدایی دین از سیاست در اعلامیه مشهور قوام، نشان می‌دهد او نیز یگانه حریف خود را در میدان، آیت‌الله کاشانی می‌دانست و عملاً از دیگر مخالفان و حتی دکتر مصدق، بیمی در دل نداشت. درستی این دیدگاه را، ترفند دیگر قوام در تلاش وی برای توافق با آیت‌الله کاشانی و پیشنهاد چند روز بعد نخست‌وزیر برای واگذاری ۶ وزارتخانه به افراد مورد وثوق آیت‌الله تقویت می‌کند. در چنین شرایطی، اگر آیت‌الله کاشانی از رهبری قیام پا پس می‌کشید، قهقرای نهضت ملی شدن صنعت نفت و شکست آن، قطعی بود.
روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱، آیت‌الله کاشانی در مصاحبه‌ای با خبرنگاران رسانه‌های داخلی و خارجی، گفت: «تا خون در شاهرگ من و این ملت است، زیر بار این نمی‌روم که قوام بر ما حکومت کند. ما یک خوشحالی داریم که صنعت نفت ملی شده و بالاتر از آن، بیداری و شهامت ملت است که از جان خود در راه وطن و استقلال مضایقه نمی‌کنند». او با اشاره به اعلامیه شدیداللحن «قوام»، تأکید کرد: «آقای قوام لیاقت و استعداد نخست‌وزیری را ندارد. یک مشت جنایتکار، دزد و خائن می‌خواهند او را وسیله‌ای برای چپاول و غارت و برای مسلط کردن مستعمران انگلیسی قرار بدهند». آیت‌الله کاشانی با ارسال نامه‌ای به حسین‌علا، وزیر دربار، نوشت: «اگر در بازگشت دولت مصدق، تا فردا اقدام نکنید، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد». نتیجه این مقاومت، قیام پیروزمندانه ۳۰ تیر بود؛ یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» درباره شرایط آن روز تهران می‌نویسد: «اوضاع شهر[تهران] طی پنج ساعت بعدی آشفته‌بود... هنگامی که مأموران انتظامی شهر یونیفرم خود را از تن درآوردند و پنهان شدند، ۶۰۰ نفر از کسانی که در تظاهرات چهار روز پیش بازداشت شده‌بودند، از زندان فرار کردند. پس از پنج ساعت تیراندازی، فرماندهان نظامی که از میزان وفاداری نیروهایشان نگران بودند، دستور دادند افراد به پادگان‌ها بازگردند و شهر را در اختیار تظاهرکنندگان قرار دهند». نافرمانی میان نیروهای نظامی، پس از اعلامیه آیت‌الله کاشانی، خطاب به سربازان و افسران ارتش، بیشتر به چشم می‌آمد. او در این اعلامیه که روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱ منتشر شد، نوشته‌بود: «امروز جنگ و جدال، بین دو صف حق و باطل است. اعمال قوام که تنها برای جاه‌طلبی و برگشت انگلیسی‌ها و استعمار است، نباید به دست شما انجام شود و شما را در مقابل خون‌ها و حق‌کشی‌ها مسئول کند. بیایید برای رضای خدا و رسول(ص)، به روی برادران خود سرنیزه و گلوله نکشید و بیدار باشید که این گلوله‌ها باید به روی دشمنان ملت و وطن کشیده‌شود». به این ترتیب، رهبری آیت‌الله مصدق و حضور مردم در صحنه، در غروب ۳۰ تیر ۱۳۳۱، دوباره دکتر مصدق را به قدرت بازگرداند تا به مسیری که برای نهادینه کردن ملی شدن صنعت نفت پیش گرفته‌بود، ادامه دهد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha