این نکته را علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش نیز تأیید میکند و میگوید: «آموزش و پرورش همیشه کمبود معلم دارد و باید هم داشته باشد و باید درصدی را با حقالتدریس تأمین کنیم، همین الان ۱۵درصد کلاسها را با حقالتدریس نیروهای شاغل، بازنشسته و آزاد پر کردهایم».این در حالی است که کاظمی ۲۹ آذر سال گذشته در حاشیه گرامیداشت دانشآموختگان دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد گفته بود: حتی یک مورد هم کمبود معلم نداریم، اما با کمبود فضای آموزشی مواجه هستیم!
رضا مراد صحرایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش هم دو سال پیش گفته بود کمبود معلم در مدارس کنونی نداریم، همه مدارس ما معلم دارند.
این سخنان واکنشی بود به اظهارات سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس.
حجتالاسلام احمدحسین فلاحی در این باره گفته بود: علت اصلی معضل کمبود نیروی آموزشی در وزارت آموزش و پرورش مربوط به ادوار مختلف است.
مشکلات و مسائل آموزش و پرورش به مرور زمان ایجاد شده، در طول سالیان گذشته کمبود معلمان در طول زمان انباشته شده و خبرهای روز وزارتخانه حاکی از کمبود ۲۶۰هزار معلم است. این وضعیت حاصل بیتدبیری مسئولان به مرور زمان بوده است .
نگاه سطحی به مسئله کمبود معلم
مدیر گروه آموزش و پرورش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در همین خصوص به ما میگوید: نگاه سطحی به مسئله کمبود معلم موجب شده این بحران هر سال تشدید شود، بدون آنکه راهحلی پایدار برای آن ارائه دهند. این موضوع صرفاً یک مشکل مقطعی یا ناشی از افزایش جمعیت نیست؛ بلکه ریشه در سیاستگذاریهای نادرست در حوزه جذب، تربیت و نگهداشت معلم دارد.
محمدصادق عبداللهی به تحولات تاریخی در نظام تأمین معلم در ایران اشاره میکند و میافزاید: در بیش از یک قرن گذشته که نظام آموزش مدرن در کشور ما شکل گرفته، شیوههای متعددی برای تأمین معلم تجربه شده است. زمانی حتی استخدام یک معلم خارجی مستلزم تصویب قانون در مجلس بود و در سالهای بعد، همان قانون بار دیگر تمدید میشد تا آن معلم بتواند باقی بماند. بعدها نیز از شیوههایی همچون سپاه دانش استفاده شد تا نیاز کشور به معلم پاسخ داده شود.
وی تشکیل دانشگاه فرهنگیان در ابتدای دهه ۱۳۹۰ را یکی از دستاوردهای مهم سند تحول بنیادین آموزشوپرورش میداند و ادامه میدهد: انتظار داشتیم با راهاندازی این دانشگاه، مسیر تأمین و تربیت معلم بهصورت متمرکز، هدفمند و حرفهای دنبال شود، اما متأسفانه این هدف بهطور کامل محقق نشد، چرا که در عمل، این دانشگاه هیچگاه به عنوان مرجع اصلی تربیت معلم تثبیت نشد.
عبداللهی خاطرنشان میکند: با وجود صراحت سند تحول و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر انحصار تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان، برخی از مسئولان اجرایی همچنان معتقد بودند میتوان از روشهای غیررسمی نیز برای جذب معلم بهره گرفت. این تفکر موجب شد ظرفیت دانشگاه فرهنگیان محدود باقی بماند و در کنار آن، مسیرهای فرعی و ناپایدار دیگری برای جذب معلم ایجاد شود.
وی میافزاید: در سالهای اخیر، کشور با دو پدیده همزمان مواجه شده است؛ از یک سو افزایش جمعیت دانشآموزی و از سوی دیگر، موج بازنشستگی معلمان. این وضعیت فشار دوچندانی را بر نظام تأمین نیروی انسانی وارد کرده است و چون از قبل برای چنین شرایطی برنامهریزی نشده بود، حالا با کمبود شدید معلم روبهرو هستیم.
بیتوجهی به دانشگاه فرهنگیان
عبداللهی در همین خصوص با انتقاد از اینکه ساختار دانشگاه فرهنگیان در سالهایی که فرصت توسعه داشت، مورد بیتوجهی قرار گرفت، میگوید: در آن سالها جمعیت دانشآموزی نسبتاً کمتر بود و ظرفیت برای گسترش دانشگاه وجود داشت، اما نه زیرساختهای فیزیکی دانشگاه تقویت شد، نه اعضای هیئت علمی افزایش یافتند و نه سرانه آموزشی و رفاهی دانشجویان مورد توجه قرار گرفت و امروز در شرایطی قرار داریم که خروجی بازنشستگان از ورودی معلمان پیشی گرفته است. در حال حاضر، سالانه ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر از معلمان کشور بازنشسته میشوند. گرچه بخشی از آنان درخواست ادامه خدمت میدهند، اما در مجموع خلأ بزرگی در نیروی انسانی ایجاد میشود. از سوی دیگر، دانشگاه فرهنگیان تنها حدود ۲۵ تا ۳۰ هزار معلم تربیت میکند که پاسخگوی نیاز نظام آموزشی نیست.
وی با اشاره به آزمونهای استخدامی فشردهای که برای تأمین نیروی انسانی برگزار میشود، تصریح میکند: در حال حاضر، این آزمونها در فاصله کمتر از دو ماه مانده به آغاز سال تحصیلی برگزار میشوند. فرایند اعلام نتایج، گزینش، صدور ابلاغ و تعیین محل خدمت نیز بهسرعت انجام شده و فردی که ممکن است دانشآموخته رشتهای غیرمرتبط باشد، بهسرعت روانه کلاس درس میشود، بدون اینکه آموزش کافی دیده باشد.
مدیر گروه آموزش و پرورش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با انتقاد از رویه جاری تأمین نیرو از طریق ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان اظهار میکند: این ماده قرار بود یک مسیر استثنایی باشد تا در صورت نیاز به معلم در رشتهای که دانشگاه فرهنگیان پوشش نمیدهد، بتوان از آن استفاده کرد. اما اکنون این مسیر به شاهراه تبدیل شده و تقریباً نیمی از معلمان جدید از این طریق جذب میشوند.
بر اساس قانون، کسانی که از طریق ماده ۲۸ پذیرفته میشوند، پیش از ورود به کلاس باید یک سال آموزش حرفهای را در دانشگاه فرهنگیان بگذرانند. اما اکنون به دلیل فوریت و بحران کمبود معلم، این آموزشها یا برگزار نمیشود یا به حداقل کاهش یافته است. این یعنی فرستادن معلمی فاقد صلاحیت حرفهای به کلاس درس.
وضعیت بحرانی کمبود معلم در مناطق محروم
عبداللهی با اشاره به وضعیت کمبود معلم در مناطق محروم میگوید: مسئله کمبود معلم در این مناطق بحرانیتر است؛ در برخی مدارس ابتدایی، کلاسهایی داریم که بدون معلم هستند یا معلمانی دارند که صرفاً برای پر کردن جای خالی به کار گرفته شدهاند. در چنین شرایطی، خانوادهها نیز نارضایتی خود را اعلام کردهاند.
وی درخصوص راهکارهای کوتاهمدت برای رفع این بحران توضیح میدهد: در کوتاهمدت، ناچار به استفاده از روشهای اضطراری نظیر استفاده از سربازمعلم، موظفی مضاعف برای معلمان رسمی، بازگشت نیروهای مأمور به دستگاههای دیگر و حتی خرید خدمات آموزشی هستیم. این راهکارها هرچند به لحاظ کیفی قابل دفاع نیستند، اما فعلاً تنها راهحل برای پر کردن کلاسهای خالی محسوب میشوند.
عبداالهی با بیان اینکه تمرکز باید بر مقطع ابتدایی باشد، میافزاید: طبق نظریات علوم تربیتی و سند تحول بنیادین، مقطع ابتدایی مهمترین مقطع تحصیلی است. تمام سرمایهگذاریهای آموزشی باید از همینجا آغاز شود، اما متأسفانه در کشور ما، بیشترین تمرکز بر دورههای منتهی به کنکور است.
باید کاری کنیم که دبیری، نسبت به آموزگاری امتیاز خاصی نداشته باشد. امروز بسیاری از آموزگاران تلاش میکنند به مقطع متوسطه منتقل شوند، چون شرایط کاری در آنجا آسانتر است، اما باید به سمتی حرکت کنیم که تدریس در مقطع ابتدایی نهتنها سختتر نباشد، بلکه از لحاظ مزایا و جایگاه، جذابتر هم باشد.
وی با تأکید بر اینکه آموزشوپرورش ستون اصلی توسعه هر کشور است، میگوید: نمیتوان این ستون را با نیروهای غیرحرفهای و ساختارهای ناقص اداره کرد. اگر میخواهیم آینده روشنی داشته باشیم، باید از همین امروز با سرمایهگذاری جدی در حوزه تربیت معلم، ساختار نیروی انسانی آموزش و پرورش را اصلاح کنیم.
نظر شما