اقتصاد جنگی تنها به معنای صفآرایی توپ و تانک نیست؛ بلکه صفآرایی عزم و ارادهی یک ملت است در برابر تمامی هجمهها. این یعنی بسیج بیچون و چرای تمامی منابع ملی؛ یعنی تخصیص هوشمندانه و هدفمند هر ریال بودجه به سوی تقویت زیرساختها، ارتقای تولید داخلی و تامین نیازهای اساسی.
یعنی اولویت دادن به کالای ایرانی، کارگر ایرانی و تفکر ایرانی بر هر چیز دیگر. یعنی قطع دست واردات بیرویه و کنترل نفسگیر ارز که خون ملت را میمکد و سفرهها را خالی میکند. یعنی کاهش مصارف غیرضروری تا حد استخوان، از دولت تا آحاد مردم. این نه یک انتخاب، که تنها راه بقا و سربلندی در میدان نبرد اقتصادی است.
اما چه میبینیم؟! آیا چشمانمان دروغ میگوید؟! در اوج شرایط جنگ اقتصادی، جایی که هر نفس دلار و یورو باید با حساب و کتاب خرج شود، کالاهای لوکس و تجملاتی همچنان در ویترین فروشگاهها خودنمایی میکنند. خودروهای خارجی با پلاکهای سفید و گرانقیمت، در خیابانهای شهرهایمان جولان میدهند، در حالی که چرخ بسیاری از کارخانههایمان با نیمی از ظرفیت میچرخد و جوانانمان در حسرت کار میسوزند!
ریخت و پاشهای مالی در حوزههای نفتی و بانکی، همچنان دهان به دهان میچرخد و زخمهای کهنهی بیاعتمادی را عمیقتر میکند. آیا این اقتصاد «حس جنگ» گرفته است؟ آیا این اقتصاد، طعم تلخ تحریم و تهدید را چشیده است؟ خیر! این اقتصاد هنوز در خواب خوش «صلح پنداری» است، در حالی که شاهرگهای حیاتیاش هدف گرفته شدهاند.
این وضعیت نه تنها قابل دوام نیست، بلکه خیانت به آیندهی این مرز و بوم است! این ساختار معیوب و بیماری مزمن که همچون خوره به جان اقتصادمان افتاده، نیازمند جراحی فوری و بیرحمانه است. مسئولان عالیرتبه اقتصادی کشور و راس هرم حکمرانی باید در این لحظات حساس، ندای وجدان خود را بشنوند. دیگر زمان تساهل و توجیه به پایان رسیده است. زمان اقدام قاطع و انقلابی است!
ما به اقتصادی نیاز داریم که بیدار شود! به اقتصادی که بفهمد در میدان نبرد است و هر تصمیم، هر بودجه، هر واردات و هر صادرات، سهمی در پیروزی یا شکست دارد. این بیداری، این حس جنگی واقعی، باید در تمام تار و پود نظام اقتصادی ما رخنه کند:
موشکباران بودجههای غیرضروری: هر هزینهای که به طور مستقیم در خدمت تولید، اشتغال، معیشت مردم و تقویت توان ملی نیست، باید به بیرحمانهترین شکل ممکن حذف شود.
خاکریز محکم تولید ملی: باید با تمام قوا از تولیدکنندگان داخلی حمایت کرد. دست و پای واردکنندگان کالاهای غیرضروری و لوکس باید بسته شود و بازار به نفع تولیدکنندهی ایرانی بچرخد. این نه شعار، که فرمان حیات اقتصادی است.
عزل خائنان ارزی: مدیریت ارز باید تحت شدیدترین نظارتها قرار گیرد. هرگونه فساد، سوءاستفاده یا ریخت و پاش در این حوزه، خیانت به امنیت ملی است و باید با آن قاطعانه برخورد شود.
جهاد اقتصادی در هر خانه: باید فرهنگ صرفهجویی، قناعت و استفاده از کالای ایرانی در میان آحاد مردم نهادینه شود. این یک وظیفهی ملی و مذهبی است که از هر شهروند ایرانی انتظار میرود.
سپاهی از مدیران جهادی: نیاز به مدیرانی داریم که نه به فکر میز و صندلی، که به فکر میدان باشند. مدیرانی که درک کنند این جنگ، جنگ اقتصادی است و هر لحظه غفلت، هزینهای گزاف برای ملت دارد.
این شرایط سخت است، اما نه بنبست. ملت بزرگ ایران، در طول تاریخ، بارها از دل دشوارترین گردنهها عبور کرده است. اگر مسئولان ما از خواب غفلت بیدار شوند، اگر حس واقعی جنگ اقتصادی را درک کنند و با ارادهای پولادین، راهبردهای جهادی را به کار بندند، آنگاه میتوانیم امیدوار باشیم که از این گذرگاه سخت عبور کنیم.
امید ما به آن شرط است که دیگر شاهد واردات لوکس نباشیم، شاهد ریخت و پاش نباشیم، و شاهد بیتفاوتی در برابر سرنوشت اقتصادمان نباشیم. آن روز که مسئولان و مردم، دوشادوش یکدیگر و با روحیهی جهادی، اقتصاد را میدان اصلی جنگ بدانند، خورشید پیروزی حتماً بر سرزمینمان طلوع خواهد کرد. آیا این بیداری بزرگ رخ خواهد داد؟ این پرسشی است که تاریخ به آن پاسخ خواهد داد، اما زمان در حال اتمام است!
نظر شما