آیت الله سید احمد خاتمی، عضو فقهای شورای نگهبان در یکی از سخنرانی ها به موضوع «خودبینی و تکبر در فرمایشات امام سجاد علیه السلام از دعای مکارم الاخلاق» اشاره کرد که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ امام سجاد (ع) می فرمایند: «وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا.»
در این جملات، حضرت پنج خواسته مهم از خداوند داشتند که در کنار هر خواسته، از تبعات و پیامدهای منفی احتمالی آن نیز بیمناک بودند و از پروردگار میخواستند که او را از آن آثار سوء محفوظ بدارد.
نخست، حضرت از خداوند «غنا» طلب میکند، اما بلافاصله پس از آن، چنین عرضه میدارد که اگر قرار است غنا به او عطا شود، او را از سرکشی و طغیان نگاه دارد.
سپس «عزت» را از پروردگار میخواهد، ولی از آنجا که عزت ممکن است انسان را دچار «کبر» و «خودبزرگبینی» کند، دعا میکند که در عین دریافت عزت، به آن آسیب مبتلا نگردد.
در ادامه، از خدا میخواهد که توفیق عبادت و نیایش نصیبش شود، اما چون میداند که عبادت نیز میتواند منشأ غرور و عجب گردد، از خدا مسئلت دارد که این عبادت، مایه فساد درونش نشود.
همچنین، از پروردگار درخواست میکند که خیر و نیکی به دست او برای مردم جاری شود؛ بهعبارتدیگر، خود را واسطه و مجرای احسان الهی برای خلق قرار دهد، ولی در کنار آن، تقاضا میکند که نیکیاش همراه با منتگذاری نباشد، تا آن نیکی از بین نرود.
و سرانجام از خداوند «زیبایی اخلاق» و حسن سیرت و سنت را طلب میکند، ولی باز نگران است که مبادا این اخلاق نیکو، او را به فخر و خودستایی وادارد.
پس در این پنج بخش، حضرت از خداوند خواستههایی را دارد که همه در ذات خود امور مطلوب و ارزشمندند، اما در کنار آن، از آثار منفی و انحرافات محتمل نیز بهشدت پرهیز دارد.
و بهدرستی میتوان دریافت که در عمق این دعاها، بیشترین نگرانی حضرت نسبت به رذایلی چون «عُجب» و «کِبر» است.
در حقیقت، بسیاری از مفاسدی که حضرت متوجه آنها بودهاند—مانند منت گذاشتن، تحقیر دیگران، طغیان ناشی از ثروت یا عزت—همگی بهنوعی ریشه در «عجب» و «تکبر» دارند.
میتوان گفت مهمترین دغدغه حضرت، هم در این دعاها و هم در سیره تربیتیشان، همین دو صفت است.
اکنون که به این فراز از دعا رسیدیم، باز سخن حضرت ناظر به همین موضوع است.
ایشان بهروشنی اشاره میفرماید که در انسان، ممکن است حالتی یا موقعیتی پدید آید که در ظاهر، خوب و مطلوب باشد، اما همان حالتِ خوب، اگر کنترل و تهذیب نشود، میتواند منجر به عجب، کبر و در نهایت سقوط و تباهی گردد.
از این رو، دعاهای حضرت، برای ما درسی آموزنده است؛ اینکه انسان باید هوشیار باشد و بداند که هر نعمتی_ نعمتهای معنوی و اخلاقی_ ممکن است آثاری منفی در پی داشته باشد و تنها راه رهایی از این آفات، پناه بردن به خداوند است.
چون این جملات حضرت عمدتاً مرتبط با کِبر و عجباند، مناسب است که بار دیگر نگاهی فشرده ولی روشن به مفهوم کبر و تکبر بیندازیم.
«کِبر» بهمعنای خودبزرگبینی است، یعنی انسان در درون خویش، خود را برتر از دیگران ببیند و این خودپسندی و برتریطلبی، در او نهادینه شود.
این حالت، بهطور طبیعی زمینهساز «تکبر» است. تکبر آن است که انسان این برتریطلبی درونی را در رفتارهای بیرونیاش نیز آشکار کند.
پس کِبر امری است درونی و باطنی، ولی تکبر امری است ظاهری و رفتاری.
تا زمانی که این احساس برتری در درون انسان باقی بماند و در کردار و گفتار او نمایان نشود، به آن «کبر» گفته میشود؛ اما اگر در حرکات، سخنان، نحوه تعامل با دیگران و سلوک اجتماعی فرد نمود پیدا کند، به آن «تکبر» اطلاق میگردد.
تکبر باعث میشود که انسان در رفتارهای خود، بهگونهای عمل کند که دیگران را تحقیر کند و خود را در موقعیتی بالاتر نشان دهد.
این مسأله در گفتار، نگاه، نشستن، برخاستن، راه رفتن، گوش دادن، و حتی نوع پوشش فرد میتواند تجلی یابد.
در قرآن کریم، در سوره لقمان، خداوند متعال میفرماید:
«ولا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»؛ صورت خود را با تکبر از مردم برمگردان و در زمین با نخوت راه مرو، چرا که خداوند هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.
در این آیه، با لطافت و بیانی بسیار دقیق، به حالات درونی و ظاهری تکبر اشاره شده است.
تعبیر «تُصَعِّرْ خَدَّکَ» اشاره به حالتی دارد که انسان با چهرهای درهمکشیده و متکبرانه با دیگران برخورد میکند، سر خود را برمیگرداند و از مردم روی میگرداند.
همچنانکه در برخی آداب غیرکلامی، حتی نوع نگاه و کیفیت گوش دادن نیز میتواند حالت تکبرآمیز داشته باشد.
برای مثال، وقتی انسانی در گفتوگو با دیگری از نگاه مهربانانه و گوش سپردن دقیق بهره میبرد، این نشانهای از تواضع است. اما اگر با بیاعتنایی سخن گوید، سر را پایین اندازد، یا اصلاً نگاه نکند، این رفتاری است متکبرانه.
نوع ایستادن، نشستن، راه رفتن، حتی بلندی صدا هنگام سخن گفتن، اینها میتواند حامل پیام تکبر باشد.
در ادامه آیه، خداوند میفرماید: «وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ»؛ در راه رفتنت میانهرو باش، و از صدایت بکاه، چراکه زشتترین صداها صدای الاغ است.
در اینجا نیز راه رفتن و سخن گفتن بهعنوان دو مصداق از رفتارهای بیرونی انسان که میتوانند جلوهگاه تکبر یا تواضع باشند، مورد توجه قرار گرفتهاند. راه رفتن، اگر همراه با وقار و میانهروی باشد، نشاندهنده تواضع است. اما اگر با هیاهو، تندی، حرکات اغراقآمیز، یا جلبتوجه دیگران باشد، نشانهای از بزرگنمایی و تکبر است.
همچنین، بلند صحبت کردن، فریاد زدن، و لحن تحقیرآمیز داشتن، اینها نمادهایی از بزرگیفروشیاند.
در مقابل، بندگان خاص خداوند، طبق تعبیر قرآن، کسانیاند که «یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا»؛ با آرامش، ملایمت و فروتنی بر زمین گام برمیدارند.
اینان نه خود را خوار میکنند، نه دیگران را تحقیر. تواضع ایشان برخاسته از درک جایگاه واقعی خویش در برابر خالق است.
حال بازگردیم به سخن ابتدایی. حضرت زینالعابدین (ع) در آن پنج دعا، نعمات بزرگ معنوی را از خدا طلب میکند، اما در همان حال، به خوبی آگاه است که همین نعمتها، اگر به درستی مدیریت نشوند، ممکن است منشأ فساد و تکبر گردند.
از اینرو، درخواست میکند که خداوند او را از تبعات منفی آنها مصون دارد.
و این، نگاهی بسیار ژرف و دقیق به ساحت روان و اخلاق انسان است؛ که باید از آن درس گرفت و دانست که منشأ بسیاری از آسیبهای رفتاری و اخلاقی، همان کبر و عجب درونی است که اگر اصلاح نشود، دیر یا زود در رفتار و گفتار انسان جلوهگر میشود و او را از مسیر بندگی و انسانیت خارج میسازد.
نظر شما