در چند سال اخیر، تماشاگران سینمای ایران با یک چهره آشنا به‌طور مکرر مواجه شده‌اند: پژمان جمشیدی، فوتبالیست سابق تیم ملی که حالا دیگر بی‌هیچ شکی تبدیل به یکی از پرکارترین بازیگران سینمای تجاری ایران شده است.

خطر پژمان زدگی
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، در میان تحولات و دگرگونی‌های یک دهه‌ی اخیر سینمای ایران، یکی از پدیده‌های قابل‌توجه در سینمای گیشه‌ای ایران، ظهور و تثبیت چهره‌ای است که از میانه‌ی میدان فوتبال، به مرکز توجه سینمای تجاری کشور نقل‌مکان کرده است. پژمان جمشیدی، که بسیاری او را با پیراهن پرسپولیس و تیم ملی به خاطر می‌آورند، امروز به چهره‌ای پرتکرار و در عین حال پرفروش در سینمای ایران تبدیل شده است و با اتکا به محبوبیت عمومی و حس طنز طبیعی خود، توانست جایگاهی چشمگیر در سینمای تجاری کشور به دست آورد. حضوری که اگرچه مورد اقبال تهیه‌کنندگان و بخشی از مخاطبان قرار گرفته، اما در عین حال، پرسش‌های مهمی را درباره‌ی وضعیت انتخاب بازیگر، عدالت حرفه‌ای در سینما، و حتی خستگی مخاطب از تکرار چهره‌ها، پیش‌روی جامعه فرهنگی کشور قرار می‌دهد. آیا پژمان جمشیدی همچنان توان خلق نقش‌های تازه را دارد؟ یا دوران اوجش به پایان رسیده و اکنون در تکرار خود فرومی‌رود؟

خطر پژمان جمشیدی زدگی

یک شروع غیرمنتظره، یک رشد سریع

آغاز بازیگری جمشیدی در سریال موفق «پژمان» (۱۳۹۲) به کارگردانی سروش صحت، حرکتی هوشمندانه و در عین حال برخاسته از تجربه‌ی زیسته‌ی خودش بود. بازی او در نقش «پژمان» فوتبالیستی بازنشسته، خودشیفته و بی‌دستاورد دقیقاً منطبق با تصویر ذهنی مخاطب از شخصیت واقعی‌اش بود. همین انطباق موجب شد تا جمشیدی، بدون نیاز به تجربه‌ی آکادمیک بازیگری، مستقیماً با مخاطب ارتباط برقرار کند و وارد دنیای سینما شود.

جمشیدی با بهره‌گیری از محبوبیت فوتبالی‌اش و توانایی اجرای نقش‌های کمدی، به‌سرعت در سینمای ایران جایگاه پیدا کرد. از همان ابتدا با کارگردان‌هایی چون سیدرضا میرکریمی، برزو نیک‌نژاد، محسن امیریوسفی، سامان مقدم و مانی حقیقی همکاری کرد و به نوعی مورد اعتماد بسیاری از فیلمسازان قرار گرفت.

فیلم‌هایی چون «خوب، بد، جلف» و «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» (پیمان قاسم‌خانی)، «شیشلیک» (محمدحسین مهدویان)، «دوزیست» (برزو نیک‌نژاد)، و «بی‌مادر» (سیدمرتضی فاطمی)، در کنار آثار جدی‌تری مانند «علف‌زار» (کاظم دانایی) و «جنایت بی‌دقت» (شهرام مکری)، نشان‌دهنده‌ی دامنه‌ی حضور گسترده او در ژانرهای مختلف است.

آمار و حضور پرتکرار

نگاهی به رزومه پژمان جمشیدی در دهه گذشته نشان می‌دهد که او سالانه بین ۳ تا ۵ فیلم سینمایی بازی می‌کند؛ رقمی که در سینمای ایران، مخصوصاً در ژانر کمدی و تجاری، بسیار بالاست. پرسش اساسی اینجاست: آیا این حجم از حضور به معنای موفقیت است؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند تفکیک میان دو مقوله‌ی «محبوبیت» و «اعتبار هنری» است. پژمان جمشیدی بی‌تردید چهره‌ای محبوب است؛ توانسته طیف گسترده‌ای از مخاطبان را با خود همراه کند و نقش‌های کمدی‌اش در آثار مختلف، لبخند بر لبان بسیاری بنشاند. او حتی در آثاری نظیر علف‌زار، موفق شد توجه منتقدان را نیز به خود جلب کند و به‌عنوان یک بازیگر جدی مورد سنجش قرار گیرد.

با این حال، آنچه محل بحث است، فقدان تنوع در چهره‌های سینما و بازتولید یک بازیگر در قالب‌های مشابه است. حضور پی‌درپی پژمان جمشیدی در فیلم‌های مختلف، اغلب در نقش‌هایی مشابه یا کلیشه‌ای، سبب شده بخشی از مخاطبان نسبت به این وضعیت واکنش منفی نشان دهند.

خطر پژمان جمشیدی زدگی

آیا پژمان موفق بوده؟

در پاسخ به این سؤال، باید واقع‌گرا بود. پژمان جمشیدی توانسته با ظاهری مردمی، توانایی در اجرای کمدی، و بهره‌گیری از برند شخصیتی‌اش، مخاطبان زیادی را جذب کند. بازی او در برخی فیلم‌ها مانند «علف‌زار» حتی تحسین منتقدان را نیز برانگیخته است. اما این بدان معنا نیست که کیفیت هنری بازی‌های او همیشه در سطح بالا بوده.

جمشیدی هنوز هم بیش از آنکه یک «بازیگر» تمام‌عیار باشد، یک «چهره محبوب» است. و این تفاوت، زمانی به چشم می‌آید که مخاطب، با فیلمی جدی روبه‌رو می‌شود و انتظار نقش‌آفرینی متفاوت دارد.

علیرغم پرکاری قابل توجه و تنوع نسبی پروژه‌ها، پژمان جمشیدی همچنان در دایره‌ای محدود از بازیگری باقی مانده است. بازی او، به‌ویژه در آثار کمدی، عمدتاً مبتنی بر الگوی «شخصیت بی‌خبر، ساده‌دل و کمی خودشیفته» شکل گرفته است؛ الگویی که در اغلب فیلم‌های کمدی ایرانی تکرار می‌شود و بر تیپ‌سازی بیش از شخصیت‌پردازی اتکا دارد.

جمشیدی در طول سال‌های اخیر، نتوانسته موقعیت‌های نمایشی جدیدی خلق کند یا ابزارهای متنوع‌تری از فن بیان، زبان بدن یا لحن در اختیار بگیرد. اکثر نقش‌های او بر پایه‌ی همان شخصیت اولیه‌ی سریال «پژمان» بنا شده‌اند، با اندکی تغییر در ظاهر یا حرفه‌ی کاراکتر. مخاطب با تماشای فیلم‌های اخیر او، اغلب با همان تیپ تکراری مواجه می‌شود که صرفاً از یک فیلم به فیلم دیگر منتقل شده است.

خطر پژمان جمشیدی زدگی

چرا فقط او؟

بسیاری از بازیگران توانمند، چه در تئاتر و چه در سینما، فرصت حضور در فیلم‌های گیشه‌ای را پیدا نمی‌کنند. دلیلش ساده است: ریسک تجاری. تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌های سینمای ایران، به‌ویژه در حوزه گیشه، به دنبال چهره‌هایی هستند که بازگشت سرمایه را تضمین کنند. پژمان جمشیدی یکی از همین گزینه‌هاست: چهره‌ای شناخته‌شده، با کارنامه‌ای پرفروش، و محبوب میان اقشار مختلف جامعه. تأکید بیش از حد بر یک چهره، در عمل فرصت را از سایر بازیگران بااستعداد به‌ویژه جوانان و بازیگران تئاتری سلب می‌کند. این وضعیت، نوعی انسداد در گردش چهره‌ها و رکود در جریان بازیگری به‌وجود می‌آورد که می‌تواند در بلندمدت، به کاهش خلاقیت، تنوع و کیفیت در سینما بینجامد.

اما این تکرار، به‌تدریج به فرسودگی مخاطب منجر شده است. کاربران شبکه‌های اجتماعی بارها اعتراض کرده‌اند که «باز هم پژمان؟» یا «آیا فقط او بازیگر است؟» و این نارضایتی به‌شکل قابل‌لمسی در سطح جامعه دیده می‌شود.

در شرایطی که بازیگران تحصیل‌کرده‌ی تئاتر برای دریافت یک نقش فرعی در فیلم‌های سینمایی تلاش می‌کنند، تکرار یک چهره در تیراژ گسترده، نشانه‌ای از بی‌عدالتی در توزیع فرصت‌های هنری است؛ موضوعی که باید از سوی خانه سینما، انجمن بازیگران و حتی رسانه‌ها مورد نقد و بررسی جدی قرار گیرد.

در این میان، باید تأکید کرد که پژمان جمشیدی نه علت اصلی این وضعیت، بلکه محصول ساختاری معیوب در نظام انتخاب بازیگر در سینمای ایران است؛ ساختاری که به‌جای کشف چهره‌های تازه، به «چهره‌محوری تجاری» بسنده می‌کند و از هرگونه ریسک‌پذیری هنری دوری می‌جوید.

تیزرهای تبلیغاتی

یکی دیگر از وجوه پررنگ این چهره، حضورش در تیزرها و کمپین‌های تبلیغاتی است. از اپلیکیشن‌های آنلاین گرفته تا محصولات خوراکی و فروشگاه‌ها، پژمان جمشیدی بدل به برند تبلیغاتی شده است. موضوعی که بیش از پیش، احساس اشباع و خستگی از این چهره را به همراه داشته است. این همه‌جا بودن، اگرچه از منظر برندینگ برای خود او یک موفقیت تلقی می‌شود، اما برای بخشی از مخاطبان، به خستگی و دل‌زدگی انجامیده است. مخاطبی که امروز او را در یک فیلم سینمایی، فردا در یک تیزر تبلیغاتی، و پس‌فردا در یک برنامه تلویزیونی می‌بیند، به‌مرور، دچار اشباع بصری می‌شود و این روند می‌تواند برای خود بازیگر نیز در بلندمدت آسیب‌زا باشد. پژمان جمشیدی، در این میان، نه یک مقصر، بلکه محصول یک سیستم سودمحور است که اگر بازبینی نشود، می‌تواند به قیمت از بین رفتن تنوع و شادابی سینمای ایران تمام شود.

خطر پژمان جمشیدی زدگی

زمان بازنگری در مسیر حرفه‌ای یک چهره

پژمان جمشیدی در طول نزدیک به یک دهه، مسیر حرفه‌ای‌ای طی کرده که شاید برای بسیاری از بازیگران ایرانی، به‌خصوص آنان که از دنیای غیرهنری وارد سینما شده‌اند، الگویی آرمانی به نظر برسد. اما اکنون، در نقطه‌ای ایستاده که نه‌تنها آینده‌ی حرفه‌ای خود او، بلکه مفهوم «موفقیت در سینمای ایران» را نیز زیر سوال می‌برد.

او اگر می‌خواهد از مرز یک چهره محبوب عبور کرده و به بازیگری معتبر تبدیل شود، نیازمند وقفه، بازنگری، و انتخاب‌های سخت‌گیرانه‌تر است. و در سوی دیگر، سینمای ایران نیز بیش از هر زمان، نیازمند تنوع، شجاعت در انتخاب بازیگر، و عبور از چهره‌های تکراری است.

پژمان جمشیدی امروز بیش از آن‌که «یک گزینه جذاب» باشد، بازتابی از تکرار، محافظه‌کاری و یکنواختی در سینمای تجاری ایران است؛ واقعیتی که تنها با تغییر در نگاه سیستماتیک تولیدکنندگان، قابل اصلاح خواهد بود. شاید وقت آن رسیده باشد که تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها، کمی ریسک‌پذیرتر باشند و به بازیگران جدید و توانمند هم میدان بدهند. و البته پژمان جمشیدی نیز، در انتخاب نقش‌ها و پروژه‌هایش، با حساسیت و دقت بیشتری عمل کند تا از «محبوبیت» به «اعتبار هنری» پل بزند.

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha