به گزارش قدس آنلاین، سحر امامی متولد ۱۳۶۴ در تهران است و دارای مدرک مهندسی صنایع غذایی از دانشگاهی معتبر در کشور است. او از سال ۱۳۸۷ وارد سازمان صداوسیما شد و در طول بیش از یک دهه فعالیت، به عنوان گوینده خبر در شبکههای مختلف (بهویژه شبکه خبر) شناخته شد. امامی به خاطر لحن شمرده، اجرای منظم و رفتار حرفهایاش نزد مخاطبان خبری، احترام و اعتبار قابل توجهی به دست آورد. با این حال، تا پیش از اتفاق اخیر، او صرفاً یکی از چندین چهره شناختهشده صداوسیما بود؛ نه بیشتر، نه کمتر.
نقطه عطف: ایستادگی در بحران
ماجرا از جایی آغاز شد که در جریان یکی از حملات هوایی به ساختمان صداوسیما در تهران، سحر امامی در میانه آنتن زنده، با خونسردی به خواندن خبرها ادامه داد. پس از انفجار اول، او از مردم خواست آرامش خود را حفظ کنند و پیام خود را «صدای حقیقت» توصیف کرد. حتی پس از وقوع انفجار دوم، او با انتقال به استودیویی دیگر، پخش زنده را ادامه داد. این رفتار حرفهای و جسورانه، بهحق شایسته تقدیر بود و همانطور که در عرف رسانههای جهانی نیز مرسوم است، واکنشهایی در تجلیل از چنین ایستادگیهایی طبیعی به نظر میرسد.
اما آنچه پس از این واقعه رخ داد، دیگر صرفاً «تقدیر» نبود؛ بلکه مسیری از بزرگنمایی آغاز شد که با اصول واقعگرایی و حرفهایگری رسانهای فاصله دارد.
وقتی تجلیل، جای خود را به اسطورهسازی میدهد
در مدت کوتاهی، سحر امامی به «شیرزن رسانه ملی» لقب گرفت. پستهای متعدد از سوی چهرههای سیاسی و فرهنگی، انتشار کلیپهای احساسی، نصب نمادهای دیواری و حتی ساخت مستندهای تجلیلآمیز تنها بخشی از موج سنگین رسانهای بود که حول نام او شکل گرفت.
نکته نگرانکنندهتر اما آنجاست که این روند به مراسمهایی کشیده شده که هیچ ارتباط مستقیمی با کار حرفهای یک گوینده خبر ندارند. اعطای «کمربند افتخار تکواندو»، نشانهای ملی، جوایز ویژه، و حتی تقدیر رسمی از سوی رئیسجمهور ونزوئلا (که با حوزه رسانهای ایران هیچ نسبتی ندارد) از جمله نمونههاییست که باعث پرسشهای جدی شده: آیا ما در حال بتسازی از یک لحظه هستیم؟
رفتار رسانهها و نهادهای رسمی، در تبدیل سحر امامی از یک گوینده موفق به «چهرهای ملی و اسطورهای»، تا حد زیادی یادآور الگوهای قدیمی تبلیغات رسمیست که در آن، بهجای تاکید بر کار تیمی، حرفهایگری، و توسعه آموزش و آمادگی در بحرانها، همه تمرکز بر یک چهره خاص قرار میگیرد تا به عنوان نماد شجاعت معرفی شود.
این نوع بزرگنمایی نه تنها با ذات رسانهای که سحر امامی نماینده آن است در تضاد قرار میگیرد، بلکه خود او را نیز در معرض فرسایش زودهنگام شخصیت حرفهای قرار میدهد. چنین حجم اغراقشدهای از توجه میتواند بهزودی باعث بیاعتمادی عمومی و نوعی واکنش منفی از سوی افکار عمومی شود؛ چرا که مخاطب امروز، هوشیارتر از گذشته است و بهراحتی میان تجلیل واقعی و تبلیغات پررنگ و لعاب تفاوت قائل میشود.
احترام آری، اغراق نه
سحر امامی بدون تردید یکی از چهرههای قابل احترام رسانه ملی است که در لحظهای حساس، وظیفه خود را بهخوبی انجام داد. تجلیل از چنین رفتاری، ضروری و اخلاقی است. اما هنگامی که این تقدیر تبدیل به نمادسازی اغراقآمیز میشود، کارکرد آن از مسیر واقعیت خارج شده و به ابزاری تبلیغاتی بدل میشود؛ ابزاری که هم به شخص مورد تجلیل آسیب میزند، و هم به اعتماد عمومی. در روزگاری که جامعه بیش از هر زمان دیگر نیازمند صداقت، عقلانیت و حرفهایگری در مواجهه با بحرانهاست، اسطورهسازیهای شتابزده نه تنها سودی ندارد، بلکه به مخدوش شدن مرز میان واقعیت و نمایش میانجامد.
نظر شما