«ابوعلی فارمدی» بیشک، نامدارترین عارف دشت توس است؛ تا آنجا که در کتابهای پیشینیان، از او با لقب «لسان الوقت» و «زبان خراسان» یاد شده است. او در پهنه پهناور دشت توس گردیده و از خرمن عارفان نامدار خوشهچینیها کرده است؛ مهمترینشان ابتدا «ابوالقاسم قُشیری» و پس از آن «ابوالقاسم کُرَکانی». جامی در «نفحات الانس» به این داستان و این جستوجو اشاره کرده است؛
«پس مدتی به مجاهدت، پیش استادْ امام (ابوالقاسم قشیری) بنشستم. یک روز حالتی به من درآمد که در آن حالت گم شدم؛ و آن واقعه با استادْ امام بگفتم. گفت: «ای بوعلی روش من از اینجا فراتر نیست. هر چه از این فراتر بُوَد، راه فرا آن ندانم». من با خود اندیشه کردم که مرا پیری بایستی که مرا از این مقام فراتر بردی. و آن حالت زیادت میشد، و من نام شیخ ابوالقاسم کُرگانی شنیده بودم. روی به طوس نهادم. چون به شهر رسیدم، جای او بپرسیدم. نشان دادند. رفتم. با جماعتی از مریدان خویش در مسجد نشسته بود. سر برآورد و گفت: «بیا ای بوعلی تا چه داری!» من سلام گفتم و بنشستم و واقعههای خویش بگفتم. شیخ ابوالقاسم گفت: «آری، ابتدایت مبارک باد! هنوز به درجهای نرسیدهای اما اگر تربیت یابی به درجهای بزرگ رسی».
(جامی، عبدالرحمن/ نفحاتالانس)
فارمدی سالها در محضر کُرَکانی ماند و داماد او و خلیفه طریقتش شد؛ و نام و آوازهاش و وصف مجالس وعظش در سرتاسر خراسان پیچید.
«و مریدان وی (ابوالقاسم کُرَکانی) هر یکی عالمی را زینتیاند و از پس او، مَر او را خَلفی نیکو ماند انشاءالله که مقتدای قوم باشد و آن لسان الوقت است و زبان خراسان؛ ابوعلی الفضل بن محمد الفارمدی، ابقاه الله، که نصیب خود اندر حق آن بزرگ، فرو گذاشته باشد و از کُل اِعراض کرده، و حق تعالی و تَقَدس، مَر او را به برکات خود، زبان حال آن سید گردانیده...» .
(هجویری، علی بن عثمان/ کشفالمحجوب)
جایگاه و پایگاه ابوعلی فارمدی، تا آنجاست که از او در کنار «ابوالقاسم نصرآبادی نیشابوری»، «ابوعلی دقّاق نیشابوری» و «ابوالقاسم کُرَکانی» به عنوان پایهگذاران طریقت عرفان در خراسان نام میبرند. عطار نیشابوری در «منطقالطیر»، «الهینامه» و «مصیبتنامه» بارها سخنانی از فارمدی نقل کرده است؛ نیز شیخ اشراق، سهروردی، رساله «آواز پر جبرئیل» را در پاسخ به یک «منکر مدعی» که سخنان فارمدی را به استهزا گرفته بوده، نوشته است.«در این یک دو روز، از کسانی که رَمَد نقص، لازمِ بصر و بصیرت ایشان شده است، یکی از برای کِبَرِ منصب سادات و ائمه طریقت، از سر قصور، در مشایخ، سَوالِف بیهده میگفت و در اثناء آن، از بهر تقریر تشدید، انکاری را بر مصطلحات متأخران، استهزا میکرد، تا تَمادی او در آن، بجایی رسید که حکایت را ایراد کرد از خواجه ابوعلی فارمدی رحمة الله علیه، که او را پرسیدند که چون است که کبودپوشان بعضی اصوات را آواز پر جبرئیل میخوانند؟ او گفت بدان که بیشتر چیزها که حواس تو مشاهده آن میکند، همه از آواز پر جبرئیل است؛ و سائل را گفت از جمله آوازهای پر جبرئیل یکی توئی.
این منکرِ مدعی، تعصب بیفایده میکرد که چه معنی این کلمه را فرض توان کرد الا هذیانات مزخرف؟
چون تجاسر او بدین جا رسید، راستی را گفتم اینک من در شرح آواز پر جبرئیل بعزمی درست و رائی صائب، شروع کردم. تو اگر مردی و هنر مردان داری، فهم کن و این جزو را آواز پر جبرئیل نام کردم...» .
(سهروردی، شهابالدین یحیی/ آواز پر جبرئیل)
مزار ابوعلی فارمدی در حاشیه زادگاهش، روستای فارمد در شمال شرقی مشهد، زیارتگاه اهالی و البته مشتاقان طریقتهای عرفانی است.
نظر شما