در شبستان میلانی مسجد گوهرشاد، جایی میان ستون‌های بلند و نورهای لطیف، دخترانی با چادرهای یاسی‌رنگ، تسبیح‌های صورتی و دفترچه‌های یادداشتی که گوشه‌ کیفشان جا خوش کرده بود، گرد هم آمده بودند.

با تو ای مهربان چه کم داریم؟
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

اعتکاف امسال برای تک تک بچه‌ها علاوه بر یک برنامه مذهبی، تجربه‌ای عمیق از رفاقت، معنویت و آرامش نیز بود. بچه‌هایی که با دل‌هایی پر از آرزو آمده بودند تا سه روز را برای لمس لحظه‌هایی که در هیچ جای دیگر پیدا نمی‌شود در خانه‌ امام رضا(ع) زندگی کنند. من نیز چند ساعتی از این تجربه شیرین را با آن‌ها شریک شدم و به مکان اعتکاف رفتم. فضای شبستان با فرش‌های قرمز و صدای آرام مناجات، حال و هوایی داشت که نمی‌شد از آن دل کند. هر گوشه‌ای از مسجد، پر بود از زمزمه‌های نجوا، لبخندهای صمیمانه و اشک‌هایی که بی‌صدا جاری می‌شدند. در این فضا، دخترانی بودند که با دفترچه‌های کوچکشان، اعمال اعتکاف را می‌نوشتند، نذرهایشان را ادا کرده و برخی آرزوهایشان را مرور می‌کردند.

تا خدا با تمام بزرگی‌اش اجابت کند

کنار یکی از ستون‌های شبستان، دو دختر نوجوان نشسته بودند؛ چادرهای گلدارشان روی فرش‌های قرمز پهن شده بود و هر دو با دقت مشغول کاری بودند. یکی‌شان با تسبیح صورتی بازی می‌کرد و گاهی لبخند می‌زد، آن‌یکی با نوک خودکارش آرام روی کاغذ ضربه می‌زد، انگار داشت فکرهایش را مرتب می‌کرد. حس صمیمیت میانشان آن‌قدر گرم بود که ناخودآگاه سمتشان کشیده شدم. سلام کردم و کنارشان نشستم. اسم یکی‌شان نرگس بود. دختر پایه یازدهمی پرانرژی که اول گفت‌وگو را شروع کرد: «ما سه دوست بودیم که با هم ثبت‌نام کردیم برای اعتکاف، اما اسم هیچ‌کداممان توی لیست نبود. من یکی که از این ماجرا کلی ناراحت شدم و بقیه هم همین‌طور. من حتی به معاون پرورشی هم گفتم که نمی‌خواهم معتکف باشم، فقط بگذارید بیایم و در آن فضا خادم باشم، اما گفتند نه».حالا اما نرگس و دوستش اینجا بودند و می‌گویند چند روز بعد، اسم هر سه‌شان درآمد. نرگس می‌گوید: «آن‌قدر خوشحال بودم که فقط زنگ زدم به مبینا و جیغ کشیدم پشت تلفن!» مبینا هم کنارمان بود و حرف‌های نرگس را با لبخند تأیید می‌کرد. دوست سومشان اما درست یک روز پیش از شروع اعتکاف، راهی کربلا شده بود. جایی که دوستانش می‌گویند همیشه آرزویش بود. نرگس بیان ‌می‌کند: «خدا بهتر از چیزی که می‌خواست به او داد. انگار هنوز اعتکاف نیامده دعایش مستجاب شده و خودش را به راهپیمایی اربعین رساند».بعد، دفترچه‌اش را باز می‌کند و می‌گوید: «من از دو سه روز قبل، اعمال مخصوص اعتکاف را سرچ کردم، نوشتم و با برنامه‌ریزی آمدم». اما چیزی که بیشتر از همه توجهم را جلب کرد، نوشتن اعمال نبود، جملات کوتاهی بودند که گوشه دفترش یادداشت شده بود. از نرگس درباره آن‌ها می‌پرسم، می‌افزاید: «پارسال در روزهای اعتکاف، هر چه از خدا می‌خواستم را روی کاغذ نوشتم، لوله کردم و انداختم داخل یک جعبه که اسمش را گذاشته‌ام جعبه آرزوها. امسال که جعبه را از زیر تخت درآوردم، یکی‌یکی آرزوها را خط زدم چون دیگر آرزو نبودند و به تک تکشان رسیده بودم». حالا دوباره داشت آرزوهای جدیدش را می‌نوشت؛ «می‌خواهم بگذارمشان توی همین جعبه، تا یک سال دیگر، خدا با تمام بزرگی‌اش آن‌ها را اجابت‌ کند».

دعوتی که از سوی امام رضا(ع) آمده بود

مبینا جاوید، همکلاسی و دوست نرگس با همان شور و شوق از لحظه‌ای گفت که اسمش در لیست ذخیره‌ها درآمد. صبح آن روز، نرگس تماس گرفت و از شوق فقط جیغ کشید. مبینا هم با دل پر از شکر، وسایلش را جمع و نذرهایش را مرور کرد تا در این اعتکاف ادا کند.
او از ایمان قلبی‌اش به میزبان این اعتکاف می‌گوید: «درست پس از اینکه در مرحله اول قرعه‌کشی اسم من برای اعتکاف درنیامد، آمدم حرم. نشستم یک گوشه صحن و به آقا گفتم می‌دانم از دست من کاری برنمی‌آید، اما از دست شما چرا. شما می‌توانید. این‌ها را در دلم می‌گفتم و ایمان داشتم به این اعتکاف می‌آیم و آمدم». مبینا اعتکاف را فرصتی برای نزدیکی دوباره به خدا می‌دانست؛ جایی که بدون دغدغه‌های روزمره، می‌توانست کنار امام رضا(ع) بنشیند، بخوابد، بیدار شود و آرامش را لمس کند. او اعتکاف را یک دعوت می‌دانست. دعوتی که از سوی امام رضا(ع) آمده بود و حالا او در خانه‌ ایشان بود.

اعتکافی با محور مقاومت

در میان بچه‌ها، معلم‌های باتجربه‌ای نیز در قامت مربی حضور داشتند. یکی از آن‌ها خانم کاکری، کارشناس فرهنگی بنیاد فرهنگی رضوی بود که برایم از طراحی برنامه‌ها با محور مقاومت گفت. او می‌گوید: «اعتکاف امسال با تأکید بر تجربه‌ ملموس از محرومیت طراحی شده بود. بچه‌ها باید سه روز از موبایل فاصله می‌گرفتند تا درک کنند در شرایط بحرانی، همیشه ابزارهای دیجیتال در دسترس نیستند». او از گروه‌بندی بچه‌ها نیز گفت؛ گروه‌هایی با نام شهدای جنگ تحمیلی، شهدای جنگ ۱۲ روزه و شهدای هسته‌ای. هر گروه یک مربی اختصاصی داشت و برنامه‌ها با سخنرانی، مطالعه و روشنگری همراه بود.
خانم کاکری با لبخند ادامه می‌دهد: «بچه‌ها وقتی از شبستان بیرون می‌رفتند، موقع برگشت می‌گفتند: برگردیم خونه!» و این یعنی شبستان مسجد گوهرشاد، برایشان خانه شده بود. خانه‌ای پر از آرامش، محبت و معنویت.
حجت‌الاسلام سلیمانی، معاون پرورشی بنیاد رضوی نیز از فلسفه‌ اعتکاف در ماه صفر گفت. او اعتکاف را فرصتی برای تقویت هوش معنوی نوجوانان به معنای توانایی درک معنای زندگی و ارتباط با عالم معنا دانست.
حجت‌الاسلام سلیمانی می‌گوید: «در دنیای امروز، موفقیت فقط به هوش و استدلال نیست؛ بلکه نیازمند تأمل در مفاهیم عمیق‌تر است». با همین نگاه، اعتکاف‌هایی برای دختران و پسران مدارس امام رضا(ع) برگزار شد تا نوجوانان در فضایی آرام، این بستر برایشان فراهم شود.
برنامه‌ها با محور مقاومت طراحی شده و کتاب‌هایی مثل «توجیه‌المسائل کربلا» با بچه‌ها مرور شد تا بفهمند چرا برخی در کنار حق نمی‌ایستند. اساتید برجسته‌ای مانند مهندس صاحبی، آقای سخدری، دکتر شفاییان، دکتر سرواراد، دکتر کرمانی، آقای پارسایی و حجت‌الاسلام ولی‌پور هم حضور داشتند و شبستان گوهرشاد، به مدرسه‌ای برای تربیت معنوی تبدیل شده بود.

شیرین‌ترین دعوت‌شده

هر یک از دختران در حال و هوای خاص خود غرق است. فائزه اصغرزاده، دانش‌آموخته مدرسه امام رضا(ع) با صدایی آرام از تجربه‌ خاصش گفت. او قرار بود برای پیاده‌روی اربعین به کربلا برود، اما نشد. اسمش هم در لیست اعتکاف نبود و دلشکسته، در ظهر روزی که قرار بود بچه‌های اعتکاف راهی حرم‌مطهرشوند، گوشه‌ اتاق نشسته بود و مداحی گوش می‌داد. او می‌گوید: «همان لحظه تلفن خانه زنگ خورد. مادرم جواب داد و بعد صدایم زد. آمدم. خانم کاتبی، معاون پرورشی پشت خط بود و پرسید: «می‌آیی اعتکاف؟» و من با اشتیاق گفتم:«بله، معلومه که میام!» و اشک‌هایش، این بار از خوشحالی جاری شد. مادرش گفت: «درست است که از کربلا جا ماندیم، ولی امام رضا(ع) برایت جبران کرد. سه روز دعوتت کرده بروی خانه‌اش».او آخرین نفر لیست بود، اما حس می‌کرد شیرین‌ترین دعوت‌شده است. تجربه این اعتکاف برای فائزه، یک پاسخ بود، پاسخی به دلشکستگی‌اش و دعوتی به آرامش.

نماز اول وقت، کلید همه‌ آرزوها

زهرا صفدری، دانش‌آموخته رشته انسانی که در کنار ما نشسته بود، از اعتقادش به نماز اول وقت گفت. او باور داشت همه‌ چیزهایی که در زندگی دارد، از همین نمازهاست. چهار بار تجربه‌ اعتکاف داشت، اما هیچ‌کدام در حرم‌مطهر نبود. این بار در یکی از نمازها، از صمیم قلب از خدا خواسته بتواند در اعتکاف حرم شرکت کند و شد. او خاطره‌ای از ۱۴ سالگی‌اش تعریف کرد؛ زمانی که یکی از مربی‌های دوره اول اعتکافی که شرکت کرده بود، او را به نماز اول وقت مقید کرد. از آن زمان، این عادت را حفظ کرده و حالا در این اعتکاف، آمده تا خصلت‌های خوب را در خودش تقویت کند. زهرا اعتکاف را فرصتی برای نزدیکی بیشتر به خدا می‌داند. سه روزی که به اندازه‌ یک عمر تأثیر دارد. برای او، این فضای معنوی، تربیتی است برای ساختن خود و رسیدن به آرامش درونی.

خانه‌ای که امام رضا(ع) میزبانش بود

در اعتکاف امسال، در شبستان میلانی مسجد گوهرشاد، اشک‌ها جاری شد، لبخندها شکفت و دل‌ها به آسمان نزدیک‌تر شدند. از جعبه‌ آرزوهای نرگس تا نذرهای مبینا، از اشک‌های فائزه تا باورهای زهرا، همه چیز در این اعتکاف رنگی از معنویت داشت. مسئولان نیز با برنامه‌هایی دقیق و محتوایی غنی تلاش کردند نوجوانان را به تأمل، مقاومت و رشد معنوی دعوت کنند.
و در نهایت، شبستان آیت‌الله میلانی مسجد گوهرشاد، برای این دختران، خانه‌ای شده بود که در آن، علاوه بر عبادت، زندگی جریان داشت. خانه‌ای که در آن، آرزوها نوشته می‌شدند، نذرها ادا شده و دل‌ها آرام می‌گرفتند. خانه‌ای که امام رضا(ع) میزبانش بود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha