تلاوت در متن حوادث جاری میشد؛ معناهایش را از کردار امام حسین علیهالسلام میگرفت: از آیاتی که بر زبان مبارکش جاری میکرد، از خطبهها و کلماتش، از کرامتهایی که به دستانش پدید میآمد، و حتی از هر نگاه، سکوت و وقارش.
این رویدادهای پیاپی به سادگی از ذهن یاران نمیگذشت؛ در جان آنان اثر مینشاند، بینشی یکپارچه و پالوده که از جزئیات فراتر میرفت و بر همه آنها احاطه مییافت.
آنان صحنههای کربلا را از بلندای بصیرت مینگریستند؛ هیچ حادثهای آنان را در خود غرق نمیکرد، بلکه همه رخدادها در چشمشان حلقههای زنجیری بود که یکی پس از دیگری پدیدار میشد تا تصویر کلی را کامل کند. از این تداوم، بصیرت شکوفا میگشت و تزکیه جانها به حقیقت میپیوست. اینجاست که عمق آیه رخ مینماید: «یَتْلُو عَلَیهِم آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِم».
پس تلاوت در این مسیر حسینی، پلی بود به سوی تزکیه؛ راهی برای زدودن وابستگیها از اندیشه و رساندن روح به شفافیتی که او را از قید مادیات به عوالم علوی میبرد. روزهای کاروان، از مکه تا کربلا، سراسر تلاوت و تزکیه بود؛ آمادهسازی شگفتانگیز نفوس تا آن نقطه اوج، شب عاشورا. سپس مرحله سوم فرا رسید: آموزش. «وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکمَة»
آموزش کامل شده بود، اما در مرتبه قوه، نه فعل. یاران، حقیقت کتاب را شناخته و حکمت را در جان نوشیده بودند، اما فرصت اجرای آن را در جامعه نیافتند. لحظه شهادت، آنان را به عالم برزخ برد و این سرمایه آموخته را بهسان نوری نهان با خود بردند تا در هنگامهای دیگر به فعلیت رسد.
و اینجاست که پرسش ژرفی برمیخیزد: آن آموزشی که پیش از شهادت در جان آنان نقش بست، پس از شهادت چه ثمر و اثری خواهد داشت؟
نظر شما