حالا اما همین دلهای سالخورده، با دستان گرم خادمان طرح معینالضعفا در نهایت حفظ کرامتشان، میرسند تا پنجره فولاد را زیر نور صبح سهشنبهای دلنشین زیارت کنند. درباره طرح «معین الضعفا» میگوییم. طرحی که از سال ۱۳۶۹ آغاز شده و در ابتدا، هدفش تنها تسهیل زیارت برای سالمندان و ناتوانان جسمی بود، اما در کنار ساختار، مسیری انسانی با رد پای خادمیارانی که با مهر، آن را زنده نگه داشتهاند ادامه پیدا کرد. این طرح، فراتر از خدمترسانی، از دلهایی میگوید که مهر امام رضا(ع) را نفس میکشند و از انسانهایی که حضورشان، آرامشی خاص به هوای حرم مطهر میدهد.
این تنها شرح یک روز کاری نیست...
محسن عرفانیان، متولد سال ۱۳۴۵ دوران جنگ را دیده و جانباز است، اما هر سهشنبه با شور کودکیای که شبها از شوق فردا خوابش نمیبرد، راهی حرم مطهر میشود. عرفانیان میگوید: «از سال ۱۴۰۰ که توفیق خدمت در حرم مطهر رضوی را دارم، انگار دوباره بچه شدهام. شبهای پیش از سهشنبه، خواب به چشمم نمیآید. تنها منتظرم صبح شود تا بروم در کنار دلهایی که میهمانهای ویژه امام رضا(ع) هستند و قرار است بیایند تا از نزدیک صدایش بزنند».
او دو سالی است که در طرح معینالضعفا فعالیت دارد. پیش از طلوع آفتاب، با نماز صبح به سمت حرم مطهر حرکت میکند. پس از سلام و خواندن اذن دخول، مزار پدرش در بهشت ثامن، نخستین ایستگاه است. بعد میرود تا لیستها را بگیرد و با بچههای تیم به سمت ویلچرها حرکت کند. ثبت شماره ویلچرها، حرکت به سمت ماشینها و آمادهسازی برای سوار کردن زائران بر صندلی چرخدار نیز در ادامه انجام میشود. سپس خادمان در نهایت حفظ کرامت به همراه زائرانی که در این روز افتخار همراهی با آنها را دارند، به سمت بست شیخ طوسی حرکت میکنند. مقصد بعدی پنجره فولاد حضرت رضا(ع) است تا میهمانهای ویژه حضرت بتوانند بدون فاصله، یک دل سیر امام خود را زیارت کنند. هنگام زیارت گروهی، نوای مداحی نیز همراه آنهاست و بر دلنشین بودن فضای معنوی شکل گرفته میافزاید. پس از برگزاری مراسم معنوی روبهروی پنجره فولاد حضرت، راهی رواق نجمه خاتون(س) میشوند تا در آنجا علاوه بر زیارت امینالله، ذکر توسلی نیز خوانده شود. اما این تنها شرح یک روز کاری نیست. این، توصیف زندگیای دیگر است، زندگیای که روح دارد، رنگ دارد و با هر نگاه به زائری که به تنهایی ناتوان از زیارت است، جان میگیرد.
آنچه دارم از دعای آنهاست
عرفانیان درباره تجربه خدمت و مواجهه با افراد سالمند و توانیاب اظهار میکند: «این افراد، مسن هستند اما دلشان پر از عشق است. وقتی به پنجره فولاد حضرت میرسند، وقتی مداحیها را گوش میدهند و برایشان زیارت امینالله خوانده میشود، حین خدمت، روحمان از دیدن این صحنهها و دعاها تازه میشود. راستش من هر چه دارم از برکت دعای همین دلهای پاک است». او از لحظاتی حرف میزند که اشکِ زائر، منقلبش میکند. از انرژی مثبتی که از سالمندان دریافت میکند. از اینکه در آن لحظهها، خدا انگار نزدیکتر است. او تأکید میکند: «برخی از زائران هستند که خدای نکرده این فکر به سراغشان میآید که شاید فراموش شدهاند. اما وقتی میبینند هنوز کسی هست که احترامشان را نگه دارد و با آنها همراهی کند، انگار نگاهشان تغییر میکند و خوشحال میشوند. ما هم وقتی میبینیم آنها خوشحال شدند، انگار خود آقا خوشحال شدند و همین برایمان کافی است».
محسن عرفانیان از همان دوران جنگ و با وجود زخمهایی که از آن سالها برایش باقی مانده، تا همین حالا خدمت، اولویت اولش بوده و باور دارد دعای خیر این دسته از زائران تأثیری حیرتانگیز بر زندگیاش داشته است. او میگوید: «تا الان هر چه داشتم، از برکت خدمت به آقا و دعای این دلهای عاشق بوده است. بارها دیدهام سختترین لحظههایم با دعای پیرزنی آرام شده و خوب میدانم این خدمت، یک پیوند قلبی با آسمان است».
هر کس کسری دارد بیاید...
در پس هر خدمت، خاطراتی نهفته است که هر بار با یادآوری آنها لبخند به لب مینشیند. مثل خاطره رضا رمضانی از آغاز خدمتش در طرح معین الضعفا. او که حالا یک سالی است در طرح معینالضعفا بهطور ثابت خدمت میکند، روایت نخستین سهشنبه خدمتیاش را برایمان میگوید؛ «نخستین سهشنبه هیچوقت از یادم نمیرود. روزی که با قلبی سنگین و با گرفتاری که مدتی بود درگیرش بودم، به بخش ویلچر آمدم و داوطلب شدم در این طرح خدمت کنم. آن روز، زائری که به او خدمت میکردم، خانم مسنی بود. من همراه او تا پنجره فولاد رفتم، زیارتنامه خواندم و در رواق نجمه خاتون(س) به حضرت جواد(ع) توسل کردم و تا پایان طرح همراهش بودم. اما پس از پایان خدمت، آنقدر حالم از آن ماجرایی که درگیرش بودم بد بود که برای ادامه روز مرخصی گرفتم . سلامی به حضرت دادم و از حرم مطهر بیرون رفتم. هنوز کامل از فضای حرم خارج نشده بودم که فردی تماس گرفت و در اوج سادگی گفت: «آقای رمضانی مشکلت حل شد». درست در همان روز و همان لحظه، درست چند دقیقه پس از پایان خدمتم برای آن خانم مسن». آن روز آغاز خدمت هفتگی آقای رمضانی در طرح معین الضعفا و خاطرهای ماندگار در زندگیاش شد. جایی که احساس کرد امام رضا(ع) به او مستقیم پاسخ داده است. از آن به بعد، تمام سهشنبهها را بیوقفه خدمت کرد و در دهه کرامت، ۱۰ روز تمام را با جانودل آمد.
او درباره خدمتش در روزهای دهه کرامت که طرح معینالضعفا هر روز و با ظرفیت گستردهتری انجام میشد، میافزاید: «در آغاز دهه کرامت امسال یکی از همکاران گفت هر کس کسری دارد بیاید. منظور او کسری در ساعات خدمت یا چنین چیزهایی بود، اما من برداشتی که داشتم این بود هر کس کسری در زندگیاش دارد، بیاید و همین شد که هر ۱۰ روز را به نیت خشنودی حضرت آمدم».
ویلچرهایی که خاطره میسازند
آقای رمضانی از فضای پس از خدمت در آسایشگاه خادمان میگوید. جایی که خادمان بخش ویلچر پس از شیفتهای گاه دشوار خدمتی در گرما و سرما، در یک مکان جمع میشوند و از تجربههایشان میگویند. خاطراتی که نه فقط شیریناند، بلکه عمقشان تا سالها در دل آدم جا میماند. از خاطره آن خانمی که دور تا دور حرم مطهر را با ویلچر چرخیده بود و وقتی پیاده شد، به خادم گفته بود: «امروز پیش از حرکت به آقا گفتم همیشه با پای خودم به حرم میآمدم و یکی یکی صحنها را دور میزدم... حالا چطور میتوانم این کار را بکنم؟ خدا شما را فرستاد تا با این وضعیت، تمام حرم را دور بزنم و از دیدن صحن و سرای آقا کیف کنم» یا مثلاً خاطرهای دیگر که پیرمردی سن و سالدار هنگام حرکت ویلچر برای خادم روایت کرده بود: «یکی از دوستان قدیمیام خادمی بود که دو سال در بخش ویلچر خدمت کرده بود و حالا دیگر در این دنیا نیست، اما خبر تأثیر عمیق آن خدمت حتی در آخرتش را به خواب دیگران آورده و در آن گفته شیرینترین پاداشها برای آن خدمت بوده است».
احساس تعلق، احساس انتخاب شدن توسط خدا و احساس معنا، چیزی است که از تکتک حرفهای آقای رمضانی میجوشد. این حس انتخاب شدن، آنقدر عمیق است که میگوید: «خدمت در این طرح برای من فقط خدمت نیست، یک مدرسه است، یک آینه است برای شناختن خودم. هر سهشنبه انگار من هم مانند یک زائر دلشکسته در پی آرامش میروم. زائری که یقین دارد آرامشش در همین نقطه نورانی از زمین است».
طرحی به گستره قلبها
طرح معینالضعفا، چیزی فراتر از جابهجایی زائران مسن است؛ اینجا قلبها جابهجا میشوند. اینجا اشکها وسیلهاند برای اتصال به رضای دل و اینجا خادمانشان با تمام وجود، در مسیر خدمت به دلهایی ایستادهاند که شاید سالها فقط از پشت قاب تصویر، حرم مطهر را دیدهاند. سهشنبهها در دل حرم مطهر، طرحی جاری است که هر صندلی چرخدار، میشود وسیلهای برای دیدن رؤیایی دیرین و هر خادم میشود نوری که زائر در آغوش دعایش او را دعا میکند.
نظر شما