اما تجربه جوانی در گذشته و امروز، تفاوت های چشمگیری پیدا کرده؛ از شیوه تفریح و معاشرت تا نگاه به آینده و آرزوها.
برای درک بهتر این تغییرات با چند جوان دیروز و امروز گفت و گو کردیم تا از نگاه آن ها، تصویر واضح تری از تحولات این دوره داشته باشیم.
ملیکا، دختر ۲۵ساله ای است که برای پر کردن اوقات فراغتش با دوست خود به پیاده روی آمده است. او درباره چگونگی اوقات فراغت می گوید: بیشتر سعی می کنم فیلم های مستندی را ببینم که تأثیر زیادی در زندگی و کارم داشته باشد. گاهی هم ورزش می کنم و کتاب می خوانم.
او توقع زیادی از والدین و خانواده اش ندارد و بابت اینکه همیشه هر کاری برای آسایش و آرامش او انجام داده اند سپاسگزار و شاکر است.
از نگاه ملیکا برخورد جامعه با جوانان چندان خوب نیست و نابرابری زن و مرد در جامعه او را بسیار ناراحت می کند به ویژه اینکه هر روز در مسیر کار خود نمونه هایی از این تبعیض و ضعیف انگاری دختران را شاهد بوده و از این نگاه تبعیض آمیز بسیار اذیت شده است.
ملیکا در این باره بیشتر توضیح می دهد و می گوید: برای نمونه هر روز صبح حین رانندگی در مسیر رسیدن به محل کار یا در صف نانوایی به عنوان یک شهروند که از حقوق برابر باید برخوردار باشد رفتارهایی نسبت به خودم می بینم که به گمانم مرا نمی بینند.
ملیکا امیدوار است روزی برسد که مردان جامعه، همه زنان و دختران را نه برتر اما برابر با خود ببینند.
او درباره آینده می گوید: آینده را بسیار نامعلوم می بینم. چون واقعا هیچ چیز ثبات ندارد و هم اینکه می آیی به هدف از پیش تعیین شده ات نزدیک می شوی ناگهان هدف دور می شود و هر چه تلاش می کنی می بینی حتی به نزدیک هدف هم نمی رسی.
مریم ۲۸ساله اما نگاه متفاوت تری به آینده دارد و می گوید: جوانان امروز به این نتیجه رسیده اند که باید تمام تلاش خود را برای موفقیت به کار گیرند و همه ما سعی می کنیم آینده خوبی بسازیم. با توجه به افرادی که با آن ها سروکار دارم همه موفق هستند و همه چیز عالی پیش می رود.
به یک کافی شاپی می روم و از پسر جوان مدیر کافی شاپ می پرسم اوقات فراغتش را چگونه می گذراند.
رامین می گوید: بیشتر جوان های همسن و سال من با کافه گردی و سینما وقت می گذرانند البته اگر وقت خالی وجود داشته باشد. خود من از ساعت ۶ صبح تا ۱۱ شب کار می کنم و فرصتی برای تفریح ندارم.
او که به تازگی کار و کاسبی برای خود راه انداخته درباره برخورد جامعه با جوانان می گوید: جامعه، همین همسایه های اطراف مغازه ام هستند که توقعی زیادی از آن ها ندارم اما در شرایطی که در شهر مشهد با محدودیت ها و قوانین سختگیرانه تری نسبت به دیگر شهرهای ایران رو به رو هستیم از همسایه ها می خواهم برای هر موضوع ساده ای استشهاد جمع نکنند تا موجب پلمب مغازه و تعطیلی کار و کاسبی مان شوند.
او می گوید: آینده ما مبهم است و همچنان در شرایط جنگی زندگی می کنیم بنابراین همه ما بدون تصور روشنی از آینده، در لحظه زندگی می کنیم.
جوان دیگری وارد کافی شاپ می شود که می گوید داور بسکتبال است. او هم درباره اوضاع جامعه می گوید: من یک جوان ۳۰ ساله ام و با تمام تلاش بی وقفه ای که دارم اما به خاطر اوضاع جامعه حتی لحظه ای نمی توانم به داشتن سقفی برای زندگی، همسر و فرزند فکر کنم.
با همه هنر و استعداد و تلاشم وقتی از پس مخارج زندگی خود بر نمی آیم چرا باید ازدواج کنم و یک دختر را بدبخت کنم؟
مهرداد بیشتر اوقات فراغتش را در کافی شاپ به نوشیدن قهوه و کشیدن سیگار می گذراند و معتقد است: جامعه پارتی بازی همین است؛ یا باید پارتی داشته باشی یا پدر و مادر پولداری داشته باشی تا پیشرفت کنی.
او درباره آینده می گوید: در حقیقت حرف دلم بیشتر خنده به دردهاست چون آینده را تنها در حالی خوب می بینم که مهاجرت کنم در غیر این صورت، برای ما هیچ آینده روشنی وجود ندارد.
والدین ما باید به روز باشند
با دختر ۲۶ساله ای به نام مهتاب که در حال پیاده روی است هم صحبت می شوم. از او درباره اوقات فراغتش می پرسم. می گوید: معمولا مشغول کارهایی می شوم که به آن ها علاقه دارم مثل ورزش و موسیقی.
بیشتر ساعات روز را مشغول کار هستم اما سعی می کنم اوقات فراغت کمی هم که دارم به علایق خود بپردازم.
مهتاب درباره انتظارش از والدین می گوید: همه ما احساس می کنیم توقعی از خانواده نداریم اما اگر به این موضوع عمیق تر فکر کنیم متوجه می شویم که دوست داریم والدین مان با توجه به شرایط جامعه آپدیت شوند تا بتوانند بیشتر درک مان کنند.
در جامعه هم باید محیط های فرهنگی و شرایط فرهنگی که موجب ارتباط جوان ها با یکدیگر بیشتر می شود افزایش پیدا کند، برای مثال برای برخی رشته های دانشگاهی مانند رشته تربیت بدنی که کلاس ها تفکیک شده است، کلاس ها مختلط برگزار شود.
مهتاب اما نگاهش به آینده روشن است و ادامه می دهد: شاید کشورهای دیگر به مراتب بیشتر از ما فناوری در اختیار داشته باشند اما ما هم می توانیم با همین بهره کم از فناوری نسبت به دنیا، آینده روشنی داشته باشیم. اگر خود را باور داشته باشیم بسیاری از کارها از جوانان امروز بر می آید چراکه با به محدودیت هایی که قدیمی ها داشتند، ما ذهن بسیار بازتری نسبت به جوانان دیروز داریم.
مهتاب با تشکر از خبرنگاران می گوید: خبرنگاران تلاش می کنند یکسری مفاهیم و اطلاعات را در اختیار جامعه بگذارند. اگر امروز ما نسبت به گذشته دید بازتری داریم به دلیل این است که خبرنگاران در هر بخشی تلاش می کنند اخبار و اطلاعات را به دست ما برسانند تا روزانه از کل شهر ،کشور و جهان آگاهی داشته باشیم.
نظر او را درباره ازدواج می پرسم. پاسخ می دهد: قطعا از هر فردی درباره ازدواج بپرسید می گوید شرایط خیلی سخت شده و گرفتاری زیاد است. بله درست است که سخت شده اما یک سوی ماجرا مشکلات مالی و آن سوی دیگر موضوع اعتماد، اعتمادسازی و ترس از آینده است که همه این مسائل به شرایط نامساعد اجتماعی و اقتصادی برمی گردد.
الناز ۲۸ سال دارد و مشغول دوچرخه سواری است. او هم درباره اوقات فراغت می گوید: اوقات فراغتم را با دوچرخه سواری می گذرانم و از خانواده ام به خاطر حمایت هایشان ممنونم. همین که آن ها کنارم هستند برایم کافی است و توقع دیگری از آن ها ندارم.
اوقات فراغت معنا ندارد
آن طرف تر روی نیمکت پارک، "ساناز" نشسته و درباره اوقات فراغتش به ما می گوید: این روزها اوقات فراغت معنای خاصی ندارد چون به قدری شرایط جامعه سخت شده که هر جوان باید آن قدر تلاش کند تا بتواند یک زندگی با امکانات حداقلی داشته باشد.
حتی اگر فرصتی برای فراغت بماند، حوصله و انرژی برای تفریح و سرگرمی باقی نمی ماند.
ساناز درباره انتظارش از والدین می گوید: والدین هر چه دارند از گذشته و قدیم دارند و امروز تنها باید تلاش کنند تا بتوانند با همان داشته ها، زندگی خود را بگذرانند بنابراین نمی توان از آن ها توقع چندانی داشت.
او از جامعه می خواهد به جوان ها توجه کرده و با مقایسه دیگر کشورها، بیشتر به مردم رسیدگی کنند.
به گفته این دختر ۳۰ ساله فرهنگ جامعه ما به گونه ای پیش می رود که همسایه از همسایه خبر ندارد و مردم زندگی خود را به سختی می گذرانند.
شرایط اقتصادی فشار مضاعفی به مردم وارد کرده است بنابراین از مسئولان درخواست می کنم به لحاظ اقتصادی به ویژه با وجود محدودیت ها و کمبودهای آب، برق و ناتراژی انرژی مردم را دریابند.
او ادامه می دهد: در حال حاضر کمتر خبری از ازدواج جوانان می شنویم. جوانی که می خواهد ازدواج کند نه خانه دارد نه سرمایه ای که بتواند منزلی را رهن و اجاره کند.
از سوی دیگر یک بخش از زندگی آدم ها آرامش روحی و روانی است و انسانی که مدام درگیر کار باشد ذهنی آرام برای ساختن آینده ندارد. بنابراین بیشتر جوانان، مهاجرت را به امید داشتن زندگی بهتر انتخاب می کنند.
گپ و گفتی با جوانان دیروز
زری خانم، مادری ۷۰ساله است که روزهای جوانی، اوقات فراغتش را در کنار خانواده با خیاطی یا شرکت در جلسات تفسیر قرآن سپری کرده است.
برای لحظه ای گریه امانش نمی دهد و با بغضی فرو خورده، اشک هایش را از روی گونه اش پاک می کند و می گوید: یادش بخیر. چه روزهای خوشی که برای ما حسرتش ماند و برای جوانان امروز آرزویش.
از نگاه زری خانم دوره جوانی قدیمی ها خیلی بهتر از امروز بوده چون مهربانی و صمیمیت بین مردم بیشتر بوده و در جامعه امروز مردم از هم فاصله گرفته اند و دلسوز همدیگر نیستند.
او به جوانان امروز توصیه می کند: راه خدا را پیش بگیرند و ایمان داشته باشند که با توکل بر خدا بر مشکلات پیروز خواهند شد.
آقا ایرج هم ۶۵ساله و کارمند بازنشسته بانک است. او که در جوانی از طلوع صبح تا ۱۲ شب کار می کرده از دوران قدیم یاد و خاطرنشان می کند: آن دوران جوانان کنترل شده نبودند و بسیار آزاد بودند و هر کاری دلشان می خواست انجام می دادند اما حالا اوضاع خیلی بهتر شده چون جوانان کنترل شده و سر به راه هستند.
بازنشسته دیگری که خود را خشایار معرفی می کند دوران جوانی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. آن روزها با از دست دادن پدر و مادر، از روستا به مشهد مهاجرت می کند و به کار قالیبافی مشغول می شود.
با شرکت در کلاس های شبانه در ۲۰سالگی دیپلم می گیرد و تصمیم می گیرد کار قالیبافی را کنار بگذارد. مدتی راننده کامیون و پس از آن در یکی از ادارات مشهد استخدام می شود و حالا پس از ۳۱سال خدمت بازنشسته شده است.
او با تمام سختی هایی که تحمل کرده آرزو می کند به همان دوران برگردد چراکه معتقد است: در جامعه امروز هیچ دلخوشی وجود ندارد. برای مثال فرزند خودش با دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد رشته کارگردانی فروشنده لوازم آرایشی و بهداشتی است و از کار خود رضایت ندارد.
او می گوید: آینده جوانان امروز به آینده مملکت، سیاست خارجی و سیاست داخلی بستگی دارد که برای جوانان چه اقدام مثبتی انجام دهند.
متأسفانه در حال حاضر هر روز گرانی، مشکلات اجاره یا خرید مسکن، ازدواج، معضلات طلاق، اعتیاد و بیکاری بیشتر و ازدواج های جور واجور مانند ازدواج سفید و غیره ترویج می شود.
نظر شما