هشت پنجره رو به هشت نبرد با ۱۵ گل که به طولانی شدن غم‌ها و شعف‌ها منتج خواهد شد. کمی امیدواری بد نیست.
(۱) قارقار کلاغ‌ها آرامش فولادشهر را به‌هم زده بود که پیکان مدل جدید در لاین سبقت از گاندوها پیشی گرفت و سعید دقیقی در شطرنج مرموزِ گاو خونی، قاسم حدادی‌فر را مات کرد تا طعم نقل و پولکی زیر زبان خودروسازان بنشیند و زنده‌رود در چشمان مسافران نصف جهان دمی برقصد.
(۲)بردهای مقتصدانه‌ گل‌گهر دوباره شروع شد تا سرگیجه سفر سراغ اراکی‌ها را بگیرد و سکوهای سیرجان در شور و شبنم و شادی غرقه شوند. سه امتیاز شیرین بر کف دستِ داماد فیروزخان در دوشنبه داغ... آنجا در حوالی کویر و در عبور مکرر از خیال خود، تمام فراخنای مخمل سبز را پشت سر بگذار آقای تارتار!
(۳)شاگردان وحید هاشمیان خوش‌شانس بودند که از توفان کاکوها جان سالم به در بردند و در واپسین ثانیه‌ها، در آن‌سوی رستاخیز برای یک شاخه گل سرخ جان دادند. وقتی لیگ برای ارتش سرخ با رستگاری شروع نمی‌شود، لابد هلی‌کوپتر بوندس‌لیگایی گریزی ندارد جز اینکه در خلوت و جلوت طرحی نو دراندازد.
(۴)در پرگل‌ترین نبرد هفته خیبر شکست را با پیروزی معاوضه کرد تا لرها در حوالی فلک‌الافلاک دنیا را روی سر خود بگیرند و برای مهدی رحمتی و پسرانش اسپند دود کنند. یک خیبر هجومی و بی‌پروا در جمع محافظه‌کاران لیگ. مغتنم نیست؟
(۵)یک گل مشکوک به آفساید و یک نبرد پربرخورد، جیب‌های خوزستانی‌ها و قزوینی‌ها را پر از آفتاب کرد. مساوی عادلانه در متروک‌ترین ورزشگاه دنیا، آن‌هم در درگاه روزها و هفته‌های نیامده نتیجه جانسوزی نیست. تا نظر شما چه باشد؟
(۶)چهره آبی عشق نمودار شد وقتی آبی‌ها به فاصله چند روز انتقام سختی از قهرمان متفرعن گرفتند و با پلن‌های ساپینتو، دراگان و سربازانش را در دامنه سهند خلع سلاح کردند. آیا تقویم‌ها در حضور عشق به عبث ورق می‌خورند. پاسخ مرد پرتغالی به این پرسش دو گزینه فعلاً «خیر» است.
(۷)لشکر ولخرج و تا بن دندان مسلح نصف جهان آن‌سوتر از مرداب انزلی زمینگیر شد تا ملوانان در سن سیروس برای مدعیان خط و نشان بکشند و بندرنشینان روی سقف نمور ورزشگاه به عشق مازیار دم بگیرند. برای سپاهان با این همه علم و کتل این یک امتیاز هیچ حلاوتی نداشت. بی‌تعارف.
(۸)اردکانی‌ها در ایستگاه اول دست به کار بزرگی زدند و صدها کیلومتر دورتر از خانه، فولاد را آب کردند تا نام تمام مغمومان جهان یحیی باشد و هنوز قطار لیگ به حرکت درنیامده زنگ‌ها برای فولاد به صدا درآیند. اندوه فصل و لذت وصل در تموز سراغ چادرملو و فولاد را در خاکریز نخست گرفت.