۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۲
کد خبر: ۱۰۹۰۶۶۳

ریا نشود، سرسوزن ذوق و طبع شعری داشت، هر از گاهی، قصیده یا غزلی می‌نوشت و در جلسات شعر می‌خواند.

روشن‌تر از خورشید عالم‌تاب
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

اطرافیان و اغلب مادرش گفته بودند: «تو که می‌توانی، بد نیست اگر بعضی وقت‌ها برای آقا امام رضا(ع) شعر بگویی». بی گفتن آن‌ها، خودش هم چه وقت زیارت و چه روزهای دیگر سال بارها خواسته بود طبعش را آزمایش کند، هربار اما انگار واژه‌ها سرسختی کرده بودند. وزن و قافیه، مثل وزنه‌های سنگین، دست و بالش را بسته بودند و مانده بود که چطور برای امامش شعری بگوید؛ کدام حرف تازه را بزند که دیگران نزده باشند. برای همین و به بهانه اینکه نمی‌شود و نمی‌توانم، قید شعر آیینی را زده بود. تا اینکه در یکی از جلسات شعر، یک شاعر آیینی گفت اگر سراغ سرودن شعر آیینی می‌روید، اگر اهل گفتن از اهل‌بیت(ع) هستید، یک شرطش این است که اشعار شاعران آیینی را بخوانید، هرچه بیشتر، بهتر. برای همین یک روز مانده به آخر ماه صفر، وقتی از زمین و آسمان، اشک روضه و عزا می‌بارید و در و دیوار شهر سیاه‌پوش شده بودند، رفت سراغ کتاب‌ها و اشعار آیینی مختلف. هرچه خواند، بیشتر حظ برد و بیشتر از نوشته‌های خودش شرمگین شد! لابه‌لای کتاب‌ها چشمش به کتابی درباره سروده‌های اخوان ثالت افتاد. اخوان شاعر آیینی نبود اما خالی از لطف نبود وسط آن همه شعر آیینی مثلاً «زمستان» اخوان را بخواند و نفسی تازه کند. کتاب را که ورق زد رسید به این شعر:ای علی موسی‌الرضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده
من تو را بیدار می‎دانم
زنده‎تر، روشن‎تر از خورشید عالم‎تاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار می‎دانم
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطره‎ها در خاک
رفته‎ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمت‎بار می‎دانم...
باز هم ورق زد و به سروده‌های امام رضایی دیگری از اخوان رسید که مثلاً شاعر آیینی هم حسابش نکرده بود! شاعر در مقدمه یکی از سروده‌ها نوشته بود: «در فروردین ۱۳۶۷ به زادبوم خود، توس (مشهد) رفته بودم، بیمارگونه و گریزان از بمب و موشک جنگ تحمیلی و نیز برای شرکت در مجلس ترحیم درگذشته‌ای و مدت‌ها شاید ۱۱-۱۰ ‌ماه بود شعری نگفته بودم؛ اما به محض سکون یافتن در مشهد، این قصیده به خاطرم خطور کرد...». بی‌اختیار دوباره و چندباره اشعار اخوان را زمزمه کرد. حس کرد واژه‌ها دیگر مثل سابق بدقلقی نمی‌کنند، وزن و قافیه روی طبعش سنگینی نمی‌کرد، حزن و اندوه لذت‌ناکی سراغش آمده بود که شاید داشت تولد شعری تازه را نوید می‌داد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha