بلافاصله طیفی از طرفین موافق و مخالف نسبت به این رویداد هنری واکنش نشان دادند.
موافقان، عموم مردم هستند؛ مردمی که موسیقی سنتی را دوست دارند و صدای همایون شجریان را؛ مردمی که خیلی وقتها نمیتوانند بلیت کنسرتهای معمول را تهیه کنند و فرصت اینکه همراه خانواده رویدادی از این دست را تجربه کنند از دست میدهند. در آن سو اما مخالفان، دو طیف متفاوت هستند؛ نخست سلطنتطلبهایی که هر اتفاق سیاسی و هر دستاورد اجتماعی را در کشور، «تلاشی حکومتی برای بقا» میدانند؛ و دوم، متأسفانه جمعی از دوستان خیلی انقلابی که در ملغمهای از سیاستورزی و منفعتاندیشی حزبی همراه با رویهای از آرمانخواهیِ گلدرشت، گرفتار آمدهاند.
بیایید این بهانهجوییها را دقیقتر ببینیم.
دولت به جای حل مشکلات، مشغول کنسرت است
این یک استنتاج نادرست است. همایون شجریان یا مردمی که بناست شنوندگان کنسرت باشند، حتی وزارتخانه مربوط، قرار بوده کدام مشکل را حل بکنند که مشغول شدنشان به این رویداد هنری، آنها را از حل مشکل بازمیدارد؟ نماینده قم به این مشکل اشاره کرده است. قاسم روانبخش گفته: «دولت به جای حل بحران برق، مشغول برگزاری کنسرت است». نماینده جبهه پایداری در مجلس باید به این نکته منطقی دقت کند که امر برگزاری کنسرت در حوزه وظایف و اختیارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و امر تأمین انرژی با وزارتخانه دیگری به نام «نیرو». طبیعتاً تلاش یک وزارتخانه برای تحقق امری، نافی تلاش وزارتخانهای دیگر برای تحقق دیگر امور نیست.
میخواهند سر مردم را گرم کنند
این گزاره کم و بیش درست است؛ کنسرت را میتوان با اغماض در دسته سرگرمیها جای داد، هر چند این دستهبندی جفایی در حق هنر و هنرمندی و جفایی در حق فرهنگ است اما با اغماض، پذیرفتنی است. نکته در نتیجهای است که از طرح این گزاره گرفته میشود. میخواهند سر مردم را گرم کنند که...، که یادشان برود کشور گرفتار بحران بیآبی است؛ که یادشان برود ناترازی انرژی داریم؛ که یادشان برود تورم، کمرشکن شده که... که... که... اما استنتاج این نتیجه از این گزاره نمیتواند چندان منطقی باشد. در واقع طرح این گزاره، توهینی است به مردم. بعید است با برگزاری یک کنسرت خیابانی، مردم چیزی یادشان برود. کارنامه دولت (و حاکمیت) در نزد مردم نقد خواهد شد و در این نقد حتماً مشکلات و معضلات در نظر گرفته میشود؛ کنسرت خیابانی همایون شجریان هم به همچنین.
مردم را احمق فرض میکنند
این گزاره شکل دیگری از همان گزاره بالاست. جریان برانداز که سالهاست ارتباطی با بدنه جامعه ایرانی ندارد، به کژاندیشی درباره مردم دچار است. واقعیت آنکه این مردم، به ویژه همانهایی که شوق دارند در کنسرت همایون شجریان حاضر بشوند، مسئله را این طوری نمیبینند. این «نظام پاداشدهی چماق و هویج» و نظاماتی از این دست، گزاره ذهنی براندازها و پهلویچیهاست و مردم درباره خودشان، قضاوتی منطقیتر و محترمانهتر دارند.
نظام میخواهد تصویر خوبی از خودش نشان بدهد
این گزاره چندان غیرمنطقی نیست. برگزاری کنسرت موسیقی سنتی و استقبال مردمی از آن، به ویژه در میدان نمادین آزادی، آن هم با صدای همایون شجریان فرزند برومند مرحوم استاد محمدرضا شجریان، تصویری مطلوب و منعطف از جامعه (و حاکمیت) ارائه میکند؛ تصویری که بسیاری بدشان نمیآید آشفته و مغشوش باشد. از این منظر به فهم آن کسی که در این شرایط، به تقاضای کنسرت خیابانی همایون شجریان پاسخ مثبت داده، باید آفرین گفت. او حتماً به بازی برد-برد معتقد است و تا آنجا که میشود و میتواند سعی میکند از بازیهای باخت-باخت جلوگیری کند.
در وضعیت کشتی تایتانیک قرار داریم
گیرم که این گزاره درست باشد و ما در وضعیت کشتی تایتانیک (روایت هالیوودی ماجرا البته) قرار داشته باشیم؛ کشتی پرزرق و برقی که درست وقتی خدمه و میهمانهایش گرم تماشای پارهای امورات هنری بودند، با صخرههای بزرگ یخی برخورد کرد و غرق شد. گیرم که کشتیِ کشور در وضعیت تایتانیک قرار داشته باشد، حالا چرا باید از برگزاری کنسرت همایون شجریان روگردان بود؟ دستکم آنوریها که دهههاست منتظرند تا این کشتیِ زخمیِ سربلند بحرانها، بالاخره تیر و تختهاش بشکند و فروبپاشد، حالا لطفاً اجازه بدهند در کنسرت همایون هم حاضر بشویم و بعد برویم به قعر دریا.
نظر شما