با نزدیک شدن به انتخابات زودهنگام در ترکیه و در سایه بحرانهای عمیق اقتصادی، رجب طیب اردوغان بار دیگر سیاست خارجی را به میدان نجات داخلی تبدیل کرده است. این بار، نقطه تمرکز او سوریه است؛ و مشخصاً، شهر استراتژیک حلب.
به نوشته وبگاه تحلیلی کرادل،از نگاه اردوغان، بازتعریف معادلات میدانی سوریه نهتنها برگ برندهای برای مهار بحرانهای داخلی است، بلکه بستری برای احیای گفتمان ملیگرایانه ترکیه تحت لوای «میثاق ملی» نیز محسوب میشود. در این میان، مسأله کردها، دخالت اسرائیل، و رقابت با ایران و روسیه، همه به ابزارهایی در یک بازی پیچیده ژئوپلیتیک بدل شدهاند.
شمشیر بر قلم؛ پیام تهدیدآمیز اردوغان
اردوغان در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد نبرد ملازگرد – یکی از مهمترین پیروزیهای تاریخی ترکها – جملهای گفت که بسیاری آن را نه شعار، بلکه بیانیهای راهبردی دانست:
«اگر شمشیر از نیام بیرون آید، دیگر جایی برای قلم و کلمه باقی نمیماند.»
این جمله بهوضوح حاوی تهدیدی نظامی بود که نه فقط متوجه کردهای شمال سوریه، بلکه ناظر بر یک دکترین جدید در سیاست منطقهای ترکیه است. اردوغان در ادامه تأکید کرد که امنیت کردهای سوریه تنها در گرو نزدیکی به آنکارا و دمشق است – نه در اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای.
ترکیه در تلاش است از فضای آشفته و چندقطبی در سوریه، فرصتی برای گسترش نفوذ خود بسازد. در این مسیر، اردوغان نشان داده که قصد دارد از شمشیر، بیش از قلم، بهره بگیرد.
استفاده ابزاری از حملات اسرائیل
در شرایطی که حملات اسرائیل به خاک سوریه بخشی از اخبار روزانه منطقه شده، آنکارا بهجای موضعگیری علنی علیه تلآویو، این تحولات را بهمثابه فرصتی تاکتیکی میبیند.
حملات هوایی اسرائیل به زیرساختهای نظامی سوریه – اغلب مورد حمایت ایران – برای ترکیه نه تهدید، بلکه «موقعیت» ایجاد میکند. در این خلأ، آنکارا میکوشد مسیرهای نفوذ جدیدی به حلب، رقه و سایر مناطق شمالی باز کند. موضع وزیر خارجه ترکیه مبنی بر اینکه «تا زمانی که کسی تهدیدی برای ما نباشد، ما هم تهدیدی نیستیم»، خود گویای این دیپلماسی منعطف اما مهاجم است.
انتخابات و فتوحات خارجی؛ حلب در تیررس
با نزدیک شدن به موعد انتخابات، اردوغان با بحرانی کمسابقه در حوزه اقتصادی و مشروعیت داخلی مواجه است. در این فضا، یک پیروزی خارجی میتواند ابزاری نجاتبخش باشد.
تمرکز بر حلب و روژاوا دقیقاً در همین چارچوب معنا مییابد.
دو سناریوی اصلی در محافل آنکارا مطرح است:
۱-عملیات مشترک نظامی با ارتش ملی سوریه برای ایجاد کریدور به سمت حلب. هدف از این عملیات، کسب دستاوردی تبلیغاتی برای اردوغان و معرفی او بهعنوان «فاتح حلب» خواهد بود؛ لقبی که میتواند در رقابت انتخاباتی علیه مخالفان بسیار کارآمد باشد.
۲-برگزاری همهپرسی در مناطق شمالی تحت کنترل ترکیه. در این سناریو، آنکارا میتواند انتخابات را به تعویق انداخته و کنترل نظامی خود را با پوشش مشروعیت سیاسی تثبیت کند.
در هر دو سناریو، موضوع اصلی ایجاد یک واقعیت جدید سرزمینی است که ساختار سیاسی داخلی ترکیه را بازتعریف کند.
میثاق ملی؛ بازگشت یک رؤیای عثمانی
در پشت پرده این اقدامات، احیای گفتمان «میثاق ملی» نقش محوری دارد. سندی که در دوران پایانی امپراتوری عثمانی ترسیم شد و مناطقی همچون حلب، لاذقیه و موصل را جزو قلمرو طبیعی ترکیه تعریف میکرد.
اردوغان در سخنرانیهای اخیر خود بارها از «مرزهای مقدس» ترکیه سخن گفته و تأکید کرده که «هیچگونه تغییر یا دخالتی را چه در داخل ۷۸۲ هزار کیلومتر مربع و چه در مرزهای میثاق ملی نمیپذیرد.»
این رویکرد، ترکیب خطرناکی از تاریخگرایی و توسعهطلبی نظامی است که مرزهای حقوق بینالملل را به چالش میکشد.
اقتصاد پشت فتوحات؛ چرا حلب مهم است؟
بخش مهمی از تمرکز ترکیه بر حلب، دلایل اقتصادی دارد. شمال سوریه، بهویژه حلب، بهدلیل خاک حاصلخیز، منابع آب، و موقعیت ژئواستراتژیک، گنجینهای کشاورزی و ترانزیتی محسوب میشود.
این منطقه، هم گذرگاه انرژی میان شام و آناتولی است، و هم میتواند به سکوی پرش جدیدی برای تجارت ترکیه با عراق و اردن تبدیل شود. در شرایطی که اقتصاد ترکیه با کاهش ذخایر ارزی، کاهش لیر و بحران سرمایهگذاری مواجه است، دسترسی به این مناطق، سود چندجانبه برای آنکارا به همراه دارد.
میدان شلوغ ریسکها و رقابتها
در میدان سوریه، ترکیه با طیفی پیچیده از بازیگران و رقبا مواجه است. کردهای شمال سوریه که از حمایت نظامی و سیاسی ایالات متحده برخوردارند، کنترل بخش قابل توجهی از خاک سوریه را در اختیار دارند. در کنار آنها، نیروهای روسی در قالب توافقات امنیتی با دولت دمشق، حضوری دائمی در غرب و مرکز سوریه دارند. همچنین، نفوذ راهبردی ایران از طریق نیروهای نیابتی و حمایت از ارتش سوریه، معادلات میدانی را برای هرگونه مداخله ترکیهای پیچیدهتر میسازد. علاوه بر این، اقلیتهای قومی و مذهبی همچون دروزیها در مناطقی چون جنوب سوریه، درگیر تنشهای داخلی و در مواردی، برخوردهای نظامیاند.
در چنین فضای شلوغ و چندقطبی، بازماندههای ساختار سیاسی رژیم بشار اسد نیز همچنان بخشی از اقتدار رسمی را در اختیار دارند و با وجود ضعف اقتصادی و فروپاشی گسترده، از حمایت برخی کشورهای منطقهای برخوردارند. این مجموعه عوامل، نهتنها محاسبات آنکارا را دشوار کرده، بلکه خطر تبدیل هرگونه عملیات ترکیه به درگیری منطقهای گسترده را بهشدت افزایش داده است.
همچنین، تغییر مرزها از طریق زور، مغایر با اصول منشور سازمان ملل و خطوط قرمز اتحادیه اروپا و ایالات متحده است. آنکارا در صورت ورود به چنین بازی خطرناکی، ممکن است ائتلافهای منطقهای خود را نیز از دست بدهد.
شمشیر، نه دیپلماسی
در نهایت، اردوغان آشکارا نشان داده که بهجای کاهش تنش و مذاکره، بر تحمیل واقعیت از طریق زور تکیه دارد. در چنین منظومهای، دیپلماسی تنها یک ابزار نمایشی است. آنچه تعیینکننده است، کنترل میدانی و «روایت پیروزی» است.
و همانطور که خودش گفته، در این روایت، شمشیر جای قلم را گرفته است.
نظر شما