اما زخم اختلافات مذهبی، این آرزو را به چالشی بزرگ تبدیل کرده است. آیا میتوان این زخم را التیام بخشید و راهی به سوی وحدت گشود؟ برخی بر این باورند که کلید حل این معما، در نگاهی نو به باورهای دینی نهفته است؛ تلاشی برای یافتن تفسیرهایی همگرا که زمینه تفاهم را فراهم کنند. آیا این رویکرد تفسیر تقریبی، همان گامی است که میتواند ما را به این هدف والا نزدیکتر کند؟
برای بررسی این پرسش و واکاوی ابعاد این رویکرد نوین با حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری، عضو هیئت علمی دانشکده شیعهشناسی و مشاور عالی رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب در امور جهان اسلام گفتوگو کردهایم تا از منظر ایشان به این چالش اساسی و راهکارهای ممکن برای فائق آمدن بر آن بپردازیم.
وحدت اسلامی؛ از آرمان تا واقعیت
دکتر شریعتمداری در ابتدا با بیان اهمیت وحدت میگوید: امروزه اجماع نسبتاً گستردهای در میان نخبگان و عموم مسلمانان بر سر اهمیت و ضرورت وحدت اسلامی و تقریب مذاهب وجود دارد. به عبارت دقیقتر، کمتر کسی را میتوان یافت که با اصل این ایده، مخالفت اصولی داشته باشد. به نظر میرسد کانون انتقادها و تردیدها، نه اصل وحدت و تقریب، بلکه بیشتر متوجه کنشگران و نهادهای فعال در این عرصه و یا نحوه پیادهسازی عملی این مفاهیم است. به بیان دیگر، دغدغهها و اعتراضات، اغلب معطوف به مصادیق و تطبیقات تقریب است، نه خودِ مفهوم. هرچند به نظر میرسد گفتمان وحدت و تقریب، از آن شور و حرارت دهههای ابتدایی پس از انقلاب اسلامی فاصله گرفته، اما همچنان شاهد انکار یا تردید در اصلِ ضرورت آن نیستیم. با این حال، باید اذعان کرد التزام عملی به این ایده که مستلزم همافزایی و دخالت مؤثر نهادهای سیاسی و دینی، سرمایهگذاری در تربیت دینی و تقریبی و ایجاد بسترهای فکری و فرهنگی مناسب است، هیچگاه در سطح مطلوب و یا حتی ضروری محقق نشده است. در نهایت، تأکید بر این نکته ضروری است که وحدت، دستکم به معنای همزیستی مسالمتآمیز پیروان مذاهب مختلف و تقریب، به معنای تلاش برای کاهش اختلافات فکری و اعتقادی، همچنان یک ضرورت اجتنابناپذیر برای جهان اسلام است.
وی با تکیه بر پشتوانههای نظری وحدت اسلامی، ادامه میدهد: علاوه بر مبانی استوار قرآنی، روایی و سیره عملی معصومین(ع)، وحدت اسلامی بر دلایل عقلی و عقلایی نیز استوار است. آیاتی همچون آیه شریفه ۱۰۳ سوره آلعمران «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» که بر تمسک به ریسمان الهی و پرهیز از تفرقه تأکید دارد، همچنین داستان پرهیز حضرت هارون(ع) از ایجاد تفرقه در میان بنیاسرائیل «أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ» (طه: ۹۴) نمونههای بارزی از اهمیت این موضوع در آموزههای دینی ما هستند. مفهوم قرآنی «امت واحده» (انبیا: ۹۲؛ مؤمنون: ۵۲) نیز به روشنی بر لزوم اتحاد و انسجام مسلمانان تأکید دارد.
سیره معصومین(ع) و ضرورت همگرایی در برابر تهدیدات
عضو هیئت علمی دانشکده شیعهشناسی با اشاره به روایات و سیره معصومین(ع) میافزاید: سفارش امام عسکری(ع) به شیعیان مبنی بر حضور در جمع عشایر، شرکت در تشییع جنازهها، عیادت از بیماران و ادای حقوق دیگران «صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَاشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَعُودُوا مَرْضَاهُمْ وَأَدُّوا حُقُوقَهُمْ...»(تحفالعقول، ص ۴۸۷) نمونهای بارز از تأکید بر تعامل و همزیستی مسالمتآمیز با سایر مسلمانان است. پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودهاند: «الزموا السواد فإن یدالله مع الجماعة و إیاکم والفُرقة فإن الشاذ من الانسان للشیطان کماأن الشاذ من الغنم للذئب» با توده مردم باشید که دستِ خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که تنهامانده از مردم، نصیب شیطان میشود، همانطور که تنهامانده از گله گوسفندان، نصیب گرگ میشود.(سفینةالبحار، ج ۲، ص ۳۶۰). سیره عملی ائمه اطهار(ع) نیز همواره گویای این حقیقت بوده است (علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی). علاوه بر این، عقل نیز حکم میکند در برابر دشمنان و بدخواهان مشترک، انسجام داشته باشیم و از هرگونه منازعه و دشمنی که موجب تضعیف همگان میشود، پرهیز کنیم. باید اشتراکات را بر اختلافات ترجیح دهیم و با تمرکز بر مبانی، مواضع و منافع مشترک، امکان تداوم حیات را فراهم کنیم.
دکتر شریعتمداری در ادامه مباحث پیشین و با تأکید بر اهمیت راهبردهای عملی در مسیر وحدت، چنین اظهار میکند: در راستای تقویت پایههای وحدت اسلامی، علاوه بر تأکید بر مبانی نظری و تاریخی، نیازمند اتخاذ راهبردهای عملی و کارآمد هستیم. همانگونه که پیشتر اشاره شد، دو راهبرد اصلی در این زمینه، تمرکز بر اشتراکات و تلاش برای تثبیت و توسعه آنها و همچنین پذیرش و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی و اختصاصی است. اما میتوان راهبرد سومی را نیز به این دو افزود و آن، تبیین و تفسیر تقریبی از مواضع اختلافی و اختصاصی است.
تفسیر تقریبی؛ پلی میان اختلافات، بستری برای وحدت
این پژوهشگر تاریخ تشیع در تشریح راهبرد تبیین و تفسیر تقریبی از مواضع اختلافی بیان میکند: این راهبرد را میتوان به دو شکل پیادهسازی کرد؛ نخست، با ارائه تفسیری دقیق و عالمانه میتوان نشان داد بسیاری از اختلافات، ریشهای و بنیادین نیستند و آنچه به عنوان یک موضوع اختصاصی مطرح شده، در حقیقت امری مشترک بین تمام مسلمانان یا بین شیعه و برخی مذاهب اسلامی است، یا حداکثر، اختلاف موجود صرفاً در تعابیر و الفاظ است. به عنوان نمونه، شیخ مفید(ره) در بحث بداء معتقد است اختلاف شیعه و اهل سنت در این زمینه، تنها در لفظ بداء است و در اصل معنا و مفهوم آن، اختلافی وجود ندارد. (اوائل المقالات، ص ۳۰) این نوع تفسیر با هدف گسترش زمینههای مشترک، میتواند نقش مهمی در کاهش اختلافات و تقویت وحدت ایفا کند. دوم، ارائه تفاسیری است که نه به منظور تقلیل اختلافات یا تبدیل آنها به اشتراکات، بلکه با هدف کاستن یا زدودن احساس بیگانگی و غیرعادی بودن از آنها صورت میگیرد؛ به عبارت دیگر، هدف این نوع تفسیر، نشان دادن مشروعیت و معقولیت مواضع اختلافی است.
وی در تشریح بیشتر این رویکرد، چنین ادامه میدهد: در برخی موارد، اختلافات چنان عمیق و جدی هستند که به هیچ وجه نمیتوان آنها را به اشتراکات تبدیل کرد یا به اختلافات لفظی تقلیل داد. در اینگونه موارد، حداقل کاری که میتوان انجام داد، ارائه تفسیری از این اختلافات است که اگرچه لزوماً مورد پذیرش مخالفان مذهبی قرار نمیگیرد، اما برای آنها غریب و نامأنوس نباشد و از معقولیت یعنی عقلستیز نبودن و مشروعیت مانند داشتن نمونههای مشابه در سنت دینی عموم مسلمانان برخوردار باشد. این نوع تفاسیر، در واقع گامی مهم در جهت تقریب ذهنی و فکری میان مسلمانان است و راه را بر اسناد اتهاماتی نظیر کفر، بدعت، غلو و مانند آنها میبندد. با ارائه تفاسیری معقول و مشروع از اختلافات، میتوان از سوءتفاهمها و تنشها کاست و فضایی برای گفتوگو و تعامل سازنده ایجاد کرد.
رفع اتهام از تشیع با تبیین دقیق و همدلی، نه انکار اختلاف
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اهمیت ارائه تفاسیر تقریبی، به تجربیات تاریخی اشاره و تصریح میکند: در طول تاریخ، به دلیل عدم تبیین صحیح یا سوءبرداشتها، اتهاماتی به شیعه نسبت داده شده است. برای مواجهه با این اتهامها، به جای تمرکز بر تفاسیری که مستمسکی به دست مخالفان میدهد، باید تفاسیر دیگری از دیدگاههای شیعی برجسته شود که اگرچه ممکن است مورد پذیرش مخالفان قرار نگیرد، اما احساس بیگانگی از آن دیدگاه را از بین برده و اتهامهایی چون غلو، بدعت یا کفر را منتفی کند، به این ترتیب میتوان نشان داد دیدگاه مورد بحث، هرچند با دیگر دیدگاهها متفاوت است، اما در چارچوب اصول تشیع قابل تبیین بوده و صرف اختلاف نظر، نمیتوان آن را مصداق کفر یا بدعت دانست.
دکتر شریعتمداری در پایان با بیان راهکارهایی برای رفع سوءتفاهمها و اتهامهای ناروا علیه تشیع میگوید: برای زدودن تصورات نادرست و پیشداوریهایی که مانع از درک صحیح و متقابل میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی میشود، ضروری است به برخی ابهامها و اتهامهای رایج علیه مذهب تشیع، با ارائه تفاسیر دقیق و مستند به مبانی فکری شیعه پاسخ دهیم. اینکه شیعه منکر صفات الهی است؛ در حالی که تشیع صفات الهی را عین ذات مقدس میداند. رجعت را نوعی تناسخ میپندارد در حالی که رجعت، بازگشت گروهی در آخرالزمان است و ربطی به تناسخ ندارد. باور به علم و عصمت ائمه(ع) را غلو میداند در حالی که اینها موهبتی الهی است. امامت و ولایت فقیه را مغایر مردمسالاری میداند، در حالی که ولایت فقیه، نظامی مبتنی بر رأی مردم است. امامت را برتر از نبوت میداند، در حالی که نبوت برتر است و امامت، استمرار آن. تلقی شیعه از غدیر را تکفیری میداند در حالی که غدیر، دلیل حقانیت امیرالمؤمنین(ع) است و عاشورا را تقابل شیعه و سنی میداند در حالی که عاشورا، نماد مبارزه با ظلم است. بنابراین، با ارائه تفاسیری دقیق و مستند به مبانی فکری شیعه و با برجسته کردن تفاسیر کمترشناختهشده اما کاملاً سازگار با اصول تشیع، میتوان این سوءتفاهمها را برطرف و به تقویت وحدت و همدلی میان مسلمانان کمک کرد.
نظر شما