بازگشت دونالد ترامپ به کاخسفید با وعده بازتعریف نظم جدید در خاورمیانه، اکنون پس از گذشت چند ماه با پیامدهایی روبهرو شده که نهتنها به ثبات کمک نکرده، بلکه آتش تنشها را شعلهورتر کرده است.
فرمولی قدیمی با نتایجی خطرناک
ترامپ همانند دور نخست ریاستجمهوری خود با شعار «صلح از طریق قدرت» وارد میدان شد. محور اصلی سیاست او تقویت همهجانبه اسرائیل بهعنوان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه، مهار سختگیرانه ایران و تلاش برای گسترش توافقهای عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل بود.
اما این راهبرد بار دیگر ثابت کرد تکیه صرف بر قدرت نظامی، بدون توجه به پیچیدگیهای سیاسی و تاریخی منطقه، نهتنها راهحل نیست، بلکه میتواند به بحرانی چندلایه منجر شود. ترامپ تصور میکرد با حمایت نظامی و سیاسی بیقید و شرط از اسرائیل و تضعیف ایران میتوان ثباتی پایدار به منطقه تحمیل کرد، اما واقعیت میدانی، مسیری کاملاً متفاوت را نشان داده است.
فلسطین؛ چالش تعیینکننده در مسیر عادیسازی
اصلیترین چالش در مسیر راهبرد ترامپ، مسئله فلسطین است؛ مسئلهای که در نگاه کاخسفید یا به حاشیه رانده شده یا با منطق زور و نادیدهگیری دنبال شده است. جنگ ویرانگر در غزه، نهتنها هزینههای انسانی سنگینی بر دو طرف تحمیل کرده، بلکه مشروعیت اسرائیل را در افکار عمومی منطقه بهشدت تضعیف کرده است.
کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر که از آنها بهعنوان اهداف بالقوه در توسعه توافقهای ابراهیم یاد میشد، اکنون بهصراحت اعلام کردهاند بدون تشکیل کشور مستقل فلسطینی، هیچگونه توافقی با اسرائیل صورت نخواهد گرفت. این موضعگیری نشاندهنده فاصله عمیق میان واقعیات منطقهای و تصورات کاخسفید است.
در عین حال، نارضایتی مردمی در کشورهای عربی، بهویژه در خلیج فارس سبب شده رهبران این کشورها نتوانند بدون هزینه سیاسی سنگین به عادیسازی بیقید و شرط با اسرائیل تن دهند. فشار افکار عمومی، بهویژه پس از گزارشهای گسترده درباره تلفات غیرنظامیان در غزه، مانعی جدی برای تحقق طرحهای ترامپ است.
حملات به ایران؛ آغازگر بحران، نه پایان آن
یکی دیگر از ارکان سیاست ترامپ، حمله مستقیم به تأسیسات هستهای ایران بود. در حالیکه این حملات با هدف تضعیف برنامه اتمی ایران و نمایش قدرت طراحی شد، اما نتایج میدانی چیز دیگری را نشان میدهد. از سه هدف اصلی، تنها یکی بهطور موقت از کار افتاد و ایران بلافاصله تأسیسات خود را به مناطق زیرزمینی منتقل کرد.
این حملات نهتنها نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند، بلکه سبب از بین رفتن اعتماد به هرگونه گفتوگوی دیپلماتیک شد و احتمال درگیری گستردهتری را افزایش داد. ایران حالا با انگیزهای بیشتر برای بقا و مقاومت، در برابر فشارها ایستاده است.
کشورهای خلیجفارس که همواره نگران پیامدهای بیثباتی در ایران هستند نیز از همراهی با سیاست تهاجمی ترامپ سر باز زدهاند. آنها برای جلوگیری از موج جدید پناهجویان و پیامدهای اقتصادی، ترجیح دادهاند روابط خود با تهران را حفظ کنند و این به معنای بیاثر شدن سیاست فشار حداکثری است.
توافقهای ابراهیم؛ اتحادی لرزان بر پایه منافع کوتاهمدت
در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، توافقهای ابراهیم بهعنوان یکی از دستاوردهای مهم او معرفی شد؛ توافقهایی که روابط رسمی اسرائیل با امارات، بحرین، مغرب و سودان را تسهیل کرد. اما در سال ۲۰۲۵، پایههای این توافقها نیز به لرزه افتاده است.
بحران غزه و خشم عمومی در جهان عرب سبب شده برخی کشورهای امضاکننده این توافقها نیز در روابط خود با اسرائیل تجدیدنظر کنند. تلاش ترامپ برای گسترش این توافقها به کشورهایی مانند عربستان، عمان و قطر، تاکنون بینتیجه مانده است.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند توافقهای ابراهیم بدون حل اساسی مسئله فلسطین، تنها ابزارهایی تاکتیکی برای منافع امنیتی و اقتصادی کوتاهمدت بودهاند، نه راهکاری برای صلحی پایدار. فروپاشی این روند نیز بار دیگر نشان میدهد چشمپوشی از عدالت، حتی در بهترین سناریوها، کارآمد نخواهد بود.
انزوای اسرائیل؛ نتیجه طبیعی یک سیاست تکبعدی
اقدامات نظامی اسرائیل در غزه و بیتوجهی آن به حقوق بینالملل موجب شده این رژیم حتی در میان متحدان سنتیاش نیز منزوی شود. اتحادیه اروپا موضعی سرد اتخاذ کرده و برخی کشورها بهدنبال اعمال محدودیتهای تسلیحاتی هستند. چین و روسیه نیز در حال پررنگتر کردن حضور خود در خاورمیانه هستند و خلأ اعتماد به آمریکا را به نفع خود پر میکنند.
در داخل سرزمینهای اشغالی نیز بحران سیاسی رو به وخامت است. ناتوانی در تحقق اهداف نظامی، اختلافات شدید میان احزاب تندرو و میانهرو و فشار اقتصادی ناشی از جنگ، جایگاه بنیامین نتانیاهو را متزلزل کرده است. باور سنتی اسرائیل به برقراری امنیت از طریق قدرت نظامی، اکنون با تردیدهای عمیق داخلی و بینالمللی مواجه است.
شکست دوباره نسخه تکراری «صلح از طریق زور»
خاورمیانه ۲۰۲۵ نشان میدهد نسخه تکراری «صلح از طریق زور» بار دیگر شکست خورده است. رویکرد ترامپ که بر تقویت اسرائیل، تضعیف ایران و نادیده گرفتن مسئله فلسطین متمرکز بود، بهجای ایجاد صلح، منطقه را بهسوی بیثباتی بیشتر سوق داده است.
تجربه امروز ثابت میکند بدون گفتوگوی واقعی، احترام به حقوق ملتها و به رسمیت شناختن عدالت تاریخی برای فلسطینیان، هیچ طرح صلحی، هر چقدر هم پرزرقوبرق باشد، به سرانجام نخواهد رسید. خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر به دیپلماسی واقعبینانه و صلحی عادلانه نیاز دارد نه سلاحهای بیشتر.
نظر شما