مناظره امام رضا(ع) با اَبوقُرّه گفتوگویی علمی است درباره جسم بودن یا نبودن خدا. اَبوقُرّه بر این باور است که خداوند متعال نعوذبالله جسم بوده و قابل دیدن است، در مکانی قرار دارد، مانند انسانها زبان دارد و سخن میگوید. او با استناد به آیاتی از قرآن و روایات تلاش میکند برای باورش دلیل بیاورد. در مقابل، امام رضا(ع) هم با استناد به آیات قرآن به سخنان او اشکال وارد میکند. به گزارش احمد طَبْرسی، ابوقره در این مناظره از پاسخ به اشکالات امام رضا(ع) ناتوان میماند. در ادامه مروری داریم بر دومین قسمت از سومین جلسه از سلسله دروس آیتالله العظمی سبحانی در مدرسه تابستانی دارالعلم. این مناظره درباره صفات خداوند متعال و انواع آنها در میان فرق اسلامی بوده که به طور خلاصه در ادامه آمده است.
سعی ابوقره در اثبات نظریه مُجَسِّمه
ابوقره رفیق فقیه عراقی است. صفوان بن یحیی میگوید: ایشان در نزد من عذرخواهی و ملاقات از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را درخواست کرد. به او گفتم بفرمایید. آمد نشست و تمام هم و غم این آدم در ۱۰ پرسشی است که مطرح کرده است. همه پرسشها بر این مبناست که خداوند عیناً یک موجود مجسم است.
در این مناظره ابوقره در آغاز پرسید: «خداوند با موسی(ع) با چه زبانی سخن گفت؟» حضرت رضا(ع) لسان را در آنجا به معنای لغت گرفته و جواب دادند خداوند میداند با موسی(ع) با چه زبانی سخن گفت و لسان را حمل بر لغت کردند. ابوقره گفت: من مرادم از لسان، لغت نیست. در آن حال او زبان خود را درآورد و گفت: مرادم از لسان، زبان است. وی با این کار میخواست حضرت را به تجسیم نزدیک کند. هنگامی که ابوقره زبانش را درآورد، آقا فرمودند به خدا پناه میبرم از اینکه خداوند بزرگ را در حد یک بشر پایین بیاورم. عقل اجازه نمیدهد خدای آفریدگار زمین و آسمان در حدی باشد که همچون مخلوقات دارای زبان باشد. ابوقره در اینجا متوجه شد اشتباه کرده زیرا اگر خدا زبان داشته باشد همانند بشر است.
خداوند چگونه با حضرت موسی(ع) سخن گفت؟
ابوقره که از سؤالهای اولیه مغلوب شده بود در سؤال بعدی خود مطرح کرد که اگر این گونه نیست پس خداوند با موسی(ع) چگونه سخن گفت؟ حضرت رضا(ع) فرمودند: سخن گفتن خداوند متعال با حضرت موسی(ع) با خلاقیت در خالق است. (سخن گفتن خداوند را سخن گفتنی بدون داشتن جسم دانستهاند؛ زیرا سخن گفتن با زبان و از طریق تارهای صوتی، نشانه جسم داشتن است، در حالی که خداوند دارای جسم نیست. امام رضا(ع) نیز سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته که با سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر تفاوت دارد. شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۷۹). در اینجا حضرت تکلم خدا را از صفات فعل قرار داد. تکلم خدا این است که در خالق ایجاد تکلم میکند و از صفات فعل است نه از صفات ذات. (یکی از اوصافی که به خدای متعال نسبت داده میشود سخن گفتن است که از شئون ربوبیت الهی است. خداوند برای انتقال پیام و هدایت موجوداتی مانند انسان به سعادت و کمالشان، رابطه کلامی با برخی از آنها برقرار میکند. این رابطه ممکن است از طریق القای مقصود در نفس مخاطب یا ایجاد مفهوم در ذهن او، یا ایجاد صوت قابل شنیدن برای وی، یا فرستادن لوح و نوشتهای مکتوب و از طریق وسایط یا بدون هیچ واسطهای صورت گیرد. با توجه به تعریف اوصاف ذاتی و فعلی، به آسانی میتوان دریافت سخن گفتن به هر صورتی که باشد، از اوصاف فعلی است که باید برای انتزاع آن، مخاطبی را در نظر گرفت که مقصود گوینده را به صورتی دریابد. در واقع، این وصف از رابطه میان خدا که میخواهد حقیقتی را بر کسی روشن کند، با مخاطبی که آن حقیقت را درک میکند، انتزاع میشود. اگر تکلم صفت ذات باشد یعنی قدیم است و لازمه آن این است که خداوند از ابتدا که خدا بوده است مدام تکلم کند. همان طور که از ابتدا عالم و قادر بوده است). در حال حاضر نیز وهابیها معتقدند تکلم از صفات ذات است و عنوان میکنند از زمانی که خدا بوده است، تکلم میکرده و اکنون نیز تکلم میکند. خدا شاهد است اینها تکلم را صفت ذات گرفتند. پس گفتیم در جواب، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرمودند: تکلم خداوند صفات فعل است.
سخن گفتن و دیدن خدا از سوی دو پیامبر
در پرسش بعدی ابوقره عنوان میکند روایت شده است: «خدا دیدن و همسخنی خود را میان دو تن از پیامبران تقسیم کرده است: صحبت را به موسی(ع) و دیدن را به محمد(ص) داده است».
او با این سؤال میخواهد مجدداً امام هشتم(ع) را وارد مبحث جسمانیت کند و بیان میکند کلامالله در اختیار موسی(ع) است اما رؤیت به شما داده شده است. حضرت در اینجا عصبانی شدند و فرمودند: خجالت نمیکشید؟ زنادقه نتوانستند چنین تهمتی را به ما بزنند که خدا دیده میشود اما شما به ما تهمت میزنید که کلامالله مال موسی(ع) و رؤیت برای حضرت محمد(ص)؟ سپس میفرمایند: آیا قبیح نیست به پیامبری که فریاد میزند روز قیامت همه ما جمع میشویم و خدا را میبینیم، تهمت میزنید؟
نگاهی بر بخشی از متن مناظره
(در توضیح متن خوب است این قسمت از مناظره را بخوانیم: امام رضا(ع) میفرمایند: پس، مگر آنکه از طرف خدا به همه گفته است: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ؛ چشمها او را نمیبینند»، «وَ لایُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً؛ مخلوقات به او احاطه علمی ندارند»، «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ؛ چیزی مانند او نیست»، کسی غیر از محمد(ص) بوده است؟ و پس از تأیید ابوقره، در ادامه میفرماید: چگونه ممکن است کسی به مردم بگوید از سوی خدا آمده و آنان را به فرمان خدا به سوی خدا بخواند که میگوید: «چشمها خدا را نمیبینند»، «مخلوقات به او احاطه علمی ندارند» و «چیزی مانند او نیست»، اما در عین حال بگوید: «من به چشمم خدا را دیدم و به او احاطه علمی پیدا کردم و او به شکل انسان است؟!». ابوقره پاسخ میدهد: «لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری؛ و قطعاً بار دیگری هم او را دیده است». (سوره نجم، آیه ۱۳) امام رضا (ع) در توضیح این شاهد مثال میفرمایند: آیه بعد از این آیه بیان کرده که پیامبر(ص) چه دیده است: «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی؛ دل آنچه را دید، دروغ نشمرد». (سوره نجم، آیه۱۱) یعنی دل حضرت محمد(ص) آنچه را چشمش دید، دروغ نشمرد. آن گاه خدا از آنچه حضرت محمد(ص) دیده، خبر داده و گفته است: «پیغمبر برخی از آیات بزرگ پروردگارش را دید». (همان، آیه ۱۸) و «آیات خدا» غیر از «خود خدا» است. همچنین خدا فرموده است: «مردم نمیتوانند به خدا احاطه علمی پیدا کنند». (سوره طه، آیه ۱۱۰) اگر میشد با چشم خدا را دید که میتوانستیم به او احاطه علمی پیدا کنیم. در اینجا ابوقرّه میپرسد: پس روایات را تکذیب میکنید؟ و امام پاسخ میدهند: وقتی روایتی مخالف قرآن باشد، تکذیبش میکنم؛ ضمن اینکه مسلمانان اتفاق نظر دارند که نمیتوان به خدا احاطه علمی پیدا کرد).
رحمتی که در آسمانهاست
پرسش ششم او این بود که آیا خداوند در آسمانهاست؟ پاسخ امام(ع) این بود که «خیر خدا همه جا هست اما این به معنای حُلول (فرود آمدن و نازل شدن در محلی) نیست، ما در همین حد میدانیم که جهان خالی از خدا نیست اما کیفیت وجود خدا بر ما روشن نیست». در اینجا امام(ع) هم او را محکوم کردند و با ذکر آیه از قرآن میفرمایند: «او با شماست هر جا که باشید». (سوره حدید، آیه ۴) لطفاً سوره حجرات را مطالعه بفرمایید. در این سوره ۶آیه وجود دارد که امام سجاد(ع) فرمودند این آیات برای محققان آخرالزمان نازل شده است. پرسش بعدی ابوقره این بود که اگر خدا در آسمانها نیست؛ پس چرا موقع دعا دست و صورت به بالا میبرید؟ حضرت در پاسخ فرمودند: این به خاطر آن است که رحمت همیشه از بالا میآید. آخرین سؤال او این بود که اگر خدا در آسمانها نیست پس چرا پیامبرش را به معراج برد. حضرت پاسخ دادند: قرآن میگوید خدا پیامبر(ص) را به معراج برد نه اینکه خدا را ببیند بلکه «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ» تا آیات خدا و عظمت خدا را ببیند؛ بنابراین هیچ نوع ترسیمی نیست. صفوان بن یحیی میگوید: ابوقره با ناراحتی جلسه امام(ع) را ترک کرد و بیرون رفت. قدر مذهب، ائمه(ع) و روایات خود را بدانیم همچون همین روایت امام ثامن(ع) که یک جهان معرفت و یک جهان کمال بوده و برای ما افتخار است.
نظر شما