گروه هنر-حسین رضوی فرد - غزل نوقدمایی امروز که روزهای نوجوانی خود را طی کرده است، قدم در مسیر تجربه‌هایی گذاشته که می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور، پیش‌نمونه یک سبک خاص تاریخی باشد.

کشف درون مایه‌های تازه در تغزل
زمان مطالعه: ۱ دقیقه


برای کسانی که تجربه یک‌بار عبور از ممیزی کتاب را داشته‌اند فهم این موضوع که چرا اولین شعر کتاب «هـ دو چشم»، شعری متوسط و موضوعی است خیلی مشکل نیست.
گرچه خوانش شعر بعدی - روح قبرستان- سبب خواهد شد تا مخاطب، فرصت خواندن و لذت بردن از کتاب را تا پایان از دست ندهد: رد نشو از میان قبرستان، مرده‌ها را تو بی‌قرار نکن، چادرت را به روی خاک نکش، روحشان را جریحه‌دار نکن...از میان سی غزل و مثنوی کتاب ، حدود یک‌سوم غزلها با همین استحکام و روانی سروده شده‌اند و این تعداد شعر خوب در یک کتاب، قابل ملاحظه است.
صرافان از دوازده وزن عروضی متفاوت در اشعارش بهره برده است و همین موضوع به ایجاد تنوع ریتمی و مانع از خستگی مخاطب در خواندن شعرها منجر شده است. دوری از تنافر آوایی حروف و کلمات و رعایت هارمونی واژگان نیز به روانی وزن درونی اشعار کمک رسانده است. وجه ممتاز شعر صرافان، در خلق تصاویر متفاوت و غیر مرسوم در غزل عاشقانه است.
استفاده از تم مکانهای مذهبی در شعر عاشقانه که نتیجه منطقی زیستِ آیینی و مذهبی شاعر است، در میان شاعران آیینی نیز پدیده‌ای کمیاب است. شاید با همین پشتوانه مذهبی بودن و اطمینان از اینکه مخاطب بر این مطلب آگاهی دارد، هست که تغزل شاعر در شعرهایش گاهی رک می‌شود. صرافان در شعر روح قبرستان از چند آرایه ادبی و صنعت بدیعی، یک جا سود جسته است.
آرایش بیانی شعر صرفاً در محور افقی نیست، بلکه ارتباط معنایی و روایی عمودی، مخاطب را تا پایان شعر درگیر می‌کند. شاعر با هوشمندی در انتخاب و شکار صحنه دراماتیک گذشتن معشوق از کنار قبرها و فاتحه‌خوانی عاشقانه وی، موفق شده است شعر خود را در دل مخاطب جا کند. کشیده شدن چادر روی خاک در بیت اول و شاعری که ظرف حلوا را به دست گرفته و با معشوق روبه رو می‌شود و جاخوردن شاعر از این صحنه به غنای این فضای دراماتیک کمک می‌رساند.
ظرف حلوا به دست می‌آیم، چای و خرما به دست می‌آیم
روح دیدی مگر که جا خوردی؟ روح من! از خودت فرار نکن صرافان در غزلهای چون «روح قبرستان»، «قطار»، «بانوی قشم» و «کار دستی» به طور ویژه و در حدود 10 غزل دیگر بخوبی نشان می‌دهد، بر زبان غزل امروز تسلط دارد و مهمتر از آن فضای عینی و تجربی «خود» شاعر را به تصویر می‌کشد. رعایت نکردن همین قاعده و گاهی هم ساده‌انگاری در فراخواندن تشبیهات و استعاره‌ها سبب شده است بقیه غزلها و دو مثنوی زیبا، اما متوسط کتاب در سطح و بی‌حادثه باقی بمانند.
ساخت و پرداخت فضا در شعرهای درخشان صرافان را قبلاً در کارهای معدودی از شاعران جوان، بخوبی سراغ داریم با این تفاوت که در اینجا به جای فضایی سنتی و بومی یا روستایی، به طور غالب با فضایی مذهبی گاه با المانهای مدرن همچون ماشین و قطار مواجه می‌شویم. جنبه‌های دراماتیک یاد شده را در شعرهای دیگر صرافان نیز ببینیم:
هم تبسم داشت بر روی لبش هم حرف می‌زد
با وقاری سر تکان می‌داد و کم‌کم حرف می‌زد
مجری برنامه بود اما به جای واژه‌هایش
چشمهایش با تمام قلب آدم حرف می‌زد...
یا:
طعم لبخندهای شیرینت
لحن نازک، نگاه سنگینت
«هـ» دو چشم پلاک ماشینت
شیطنت در تلفظ شینت
آخرش کار می‌دهد دستم
در بیت اول از شعر روح قبرستان تکیه‌کلام عادی «جریحه دار شدن غرور»، آشنایی‌زدایی شده و عبارت «جریحه‌دار کردن روح» از آن اختیار شده است. همین‌گونه بازی‌های معنایی را در غزل «دردانه جلفا» ببینیم: در نصف جهان، ماه کلیسا شده‌ای پس هم اهل حسابی تو و هم اهل کتابی یکی از روشهای دیگر آشنایی‌زدایی از کلمات و مفاهیم معمول، استفاده از متناقض‌نما است. این مهم در شعرهای صرافان گاهی به خوبی اتفاق افتاده است:
روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی
زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی
همین طور است استفاده به‌جا از صنعت جناس و واژه ‌آرایی‌های دلپذیر: دختر خانی ولی خانم مگر ما دل نداریم
گاهگاهی کوزه‌ آبی از قناتی هم بیاور
شاعر تک بیت‌ها شاعر در برخی تک‌ بیت‌ها هنرنمایی کرده است و تصاویری به دست داده که زیبا و زینتی هستند؛ تصاویری که تا سالها می‌توانند زیبا بمانند. اما چقدر می‌توان مطمئن بود که ذایقه‌ مخاطب در همین حد باقی می‌ماند. شاعر چاره‌ای جز تجربه و ورود به این آزمون و خطا را ندارد.
اما شکی نیست شعرهایی که به یک تک‌بیت، بند هستند در گذر زمان آسیب‌پذیرند و تاریخ انقضا،‌ آنها را تهدید می‌کند مگر اینکه مکاشفه‌ای صورت پذیرفته باشد یا از حافظه جمعی یا قومی سخن رفته باشد که ریشه در خاطره مردم دارد و در گذر زمان جزئی از ادبیات یا ضرب‌المثل عوام یا جامعه ادبی شود.
در یک کلام برای ماندگار شدن یک شعر، زیبایی و صمیمیت شعر گاهی می‌تواند شرط لازم تلقی شود، اما شرط کافی آن چیزی نیست جز شاعرانگی و به قول فرمالیستها ادبیت یا شعریت شعر. در مورد شعرهای صرافان شاید اندکی عمق بخشیدن به ارتباط پنهان تصاویر با هم، سبب ماندگارتر شدن اشعار گردد.
قاسم صرافان عملاً در قلمرو فرم خطر نکرده و مقید به اصول کلاسیک و قدمایی است. حتی محذوف شدن حروف و کلمات در خوانش شعر که در غزل امروز به تواتر یافت می‌شود و به مخاطب اجازه سفیدخوانی می‌دهد، از نظر دور داشته و تنها در سه مورد (ضمن حفظ ملاحت کلام خود)، دست به فراوری‌هایی فرمی زده است که به وفور مسبوق به سابقه است.
بنابراین گوهری‌ترین دریافت از عاشقانه‌های قاسم صرافان را باید به دور از بحث فرم و بازی‌های آن، در خلق تصاویر جدید، اضافات تشبیهی و استعاری دلنشین و وحدت رویه مفهومی دانست.
برجستگی دیگر شعرهای خوب این شاعر، بهره‌مندی از طنز و مضمون‌پردازی‌های طنزآمیز است؛ رویکردی که نه تنها در شعرهای عاشقانه، بلکه در شعرهای دیگر هم سبب استحکام، روانی و مقبولیت عام شعر می‌شود، چنانکه موفقیت برخی شعرهای آیینی مرحوم سید حسن حسینی مرهون چنین کارکردی است. اینکه شاعر نسبت به دیگر عاشقانه‌سراهای جوان در کجای گود ایستاده است، باید به گذر زمان و انتخاب مخاطب سپرد .

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha