هر ساله بخشی از تاریخ دروان قاجار ، به طور ویژه سالروز قرارداد رویتر و امثال آن بازخوانی می شود. بازخوانی این قسم از تاریخ که محتوای انتزاعی را در بررسیها و تحلیلها به خود میگیرد باعث میشود فهم دقیقتری از آنچه باعث و بانی یا علل یک اتفاق یا سلسله رویدادهایی به وجود بیاید را متوجه بشویم. نوعا نمیتوان هر آنچه که درتاریخ آمده و یا در کتابها ذکر شده است را قبول کنیم چرا که رابطه هر اتفاقی، رابطه علت و معلولی میباشد و باید برای آن دلیل مشخصی ذکرکنیم .
ساختار نظامی ایران در عصر قاجاریه ، به ویژه در نیمه اول حکمرانی دودمان قاجار ، همانند ساختارهای سیاسی و اقتصادی در مقایسه با ساختار های نظامی جدید بسیار عقبتر بود و هنوز فن آوری و دانش نظامی جدید به ایران نیامده بود . ضعف و ناکارآمدی ساختار نظامی ایران در دو دورعه جنگ های بین ایران و ورسها کاملا مشخص شد. شکست های مهم و غمبار عبرت آموز ایران از روسها به اندازهای مهم بود که شدت آن تکانههایی را به دستگاه سنتی قاجار زد و آنها را مجبور به تفکر به دلایل واماندگی و عقب ماندگی در این حوزه کرد. به همین دلیل عباس میرزا اقدام به اصلاحات در صنعت نظامی با کمک مستشاران فرانسوی کرد ؛ هرچند که در این راه موفقیت چندانی به دست نیاورد. دو مشکل عمدهی عباس میرزا که با آن مواجه بود، قابل دسترس نبودن فناوری نظامی و مربیان نظامی، که به صورت مداوم نیروهای نظامی ایران را با دانش و علوم و فنون تازه جنگ آشنا کنند و مخالفت رقبای سیاسی، با دستآویز قرار دادن این موضوع که فراگیری آموزش و پوشیدن لباسهای نظامی به سبک اروپایی نوعی عمل کفر آمیزاست مانع کمک حکومت مرکزی قاجار به تبریز که مقر ولیعهد بود و شخص عباس میرزا میشدند.
از آنجایی که دانش وفناوری نظامی و علوم وفنون جدید جنگ در اختیار کشورهای استعمارگری همچون انگلیس و روسیه بود آنها هیچ زمانی حاضر نمیشدند که امکانات و تجهیزات نظامی را تاحدی در اختیار ایران قرار دهند که مبادا بعدتر علیه خودشان استفاده شود. آنها از این مسئله به مثابه یک امتیاز استفاده میکردند. به طور مثال برای گرفتن امتیازاتی موافقت می کردند که دانش - فناوری و تجهیزات نظامی در اختیار قوای ایران قرار دهند؛ حتی در قبال حل و فصل اختلافات سیاسی بین دو کشور، یا بدتر از آن وقتی قراردادهایی با ایران امضاء میشد به تعهدهای خودشان اصلا عمل نمیکردند و نه تنها کشور ایران را در برابر دشمنان و رقبای خودشان تنها می گذاشتند که از اعطای هرگونه کمک اندک نیز خودداری میکردند. ایران حتی یک بار هم موفق به نوسازی و اصلاحات ساختار نظامی ( در نیمه اول ) قاجار نشد؛ صرفا تجهیزاتی نظامی مانند توپ ها و یا تفنگهایی از سایر کشور ها وارد کشور میشد .
نیازهای ایران در زمینه تجهیزات و صنایع نظامی یکی از مناسبترین بسترها برای تحمیل قراردادهای استعماری در نیمه اول حکومت قاجاریه بوده است؛ به نحوی که در اکثر قراردادها این موضوع خودش را نشان می دهد. تا آنجایی که انگلیسی ها با تهدید و ترساندن و حتی اقدامات نظامی مستقیم ایران را مجبور به انعقاد قراردادهایی می کردند که بارزترین هویت آن قراردادها نابرابری و استعماری بودنشان میباشد. نمونه هایی چون رویتر ، دارسی ، گلستان و فینکنشتاین میباشد. چنین قراردادهایی وجود یک خلاء یک مولفه اقتدارآمیز به نام قوای نظامی را در ذهن متبادر میکند. خلایئ که نبود آن نه تنها جسم ایران که روح جامعه ایران را نیز آسیب پذیر کرد و باعث ایجاد فهم نادرستی از محاسبات راهبردی در بین حکمرانان و دولتمردان قاجار و حتی بعدتر از آن در بین دو پادشاه حکومت پهلوی شد.
روابط ایران و انگلستان در دورههای قبل از قاجاریه درسطح محدود تجاری بوده به طور مثال در زمان صفویه رابطه تجاری با کمپانی هند شرقی برقرار شد. این ضعفهای نظامی حتی ریشههایی از دوران صفویه دارد. جایی که در جنگ چالدران نبود سلاحهای جدید به طور واضح خودش را نشان میدهد؛ چراکه شیوه مبارزه ایرانیان بر اساس همان روش مغولان و ترکان بود و با در این جنگ نیاز به سلاح گرم عمیقا احساس میشد. البته ضعف های نظامی در دورههای قبل از قاجار را نمیتوان به مسائل استعماری مرتبط دانست چرا که بیشتر بخاطر مسائل سیاسی یا بافت قومی قبیلهای مربوط میشد.
حمید اسدی -خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما