اینکه چرا و چطور اقتصاد جهانی به سلاحی تبدیل شد که آمریکا و نظام سرمایهسالارش از آن علیه کشورهای دیگر جهان استفاده کند، چندان ربطی به «ترامپ» ندارد. رئیسجمهور فعلی آمریکا فقط مدعی است که بهتر از دیگرهمتایانش قدر و ارزش این اسلحه را میداند و در همه حال دستش روی ماشه و آماده شلیک به منافع و اقتصاد دیگر کشورهاست.
گروگانگیری اقتصاد
کتاب افشاگرانه «امپراتوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد؟» درباره قدرت نظارت و تحریمگری است و توضیح میدهد واشنگتن چگونه به چنین قدرت عجیبوغریبی دست پیدا کرده است و چگونه از آن استفاده میکند.
«پل گروکمن» استاد اقتصاد در دانشگاههای آمریکا ضمن نگاهی به این کتاب در مقالهای که نشریه «فاریِن افرز» آن را منتشر کرده (ترجمه شده توسط ترجمان) میگوید: « در قرن اخیر، هیچ کشوری به اندازه آمریکا جنگ بر پا نکرده است، طوری که آمریکا را کشوری همواره در حال جنگ توصیف میکنند.
بااینحال پس از حمله به برجهای تجارت جهانی و آغاز آنچه «جنگ علیه ترور» خوانده میشود، ماهیت این جنگها تفاوتی اساسی پیدا کرد. آمریکا که در گلوگاه تقریباً تمام مبادلات مالی و اطلاعاتی بزرگ جهان بود، شروع به کنترل و پایش گسترده این دادهها با اهداف امنیتی و نظامی کرد. حاصل این کار، اختراع سلاح کشتارجمعی جدیدی بود که بعدها علیه کشورهای مختلفی به کار بسته شد: تحریم!
در ابتدای قرن بیستم، بریتانیا تقریباً چنین موقعیتی داشت و پیش از آن هم قدرتهایی دیگر. اما آمریکا مسیری اساساً متفاوت از آنها را پشت سر گذاشته است و در دهههای اخیر توانسته سطحی از کنترل را بر اقتصاد جهانی اعمال کند که واقعاً در تاریخ بشر نمونه دیگری ندارد. حالا هر معاملهای که در هر کجای جهان بخواهد انجام شود، آمریکا هم نقشی در آن ایفا میکند.
اما واقعاً چطور چنین اتفاقی ممکن شد؟ ماجرا به ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برمیگردد که آمریکاییها آن را دستاویز تغییر مسیر خود کردند تا اقتصاد جهان را به گروگان بگیرند.
اداره امنیت ملی
البته آمریکا به واسطه قدرت دلار، پیش از آن هم ابزارهای مداخله مهمی در اقتصاد بینالملل داشت، اما پس از ۱۱ سپتامبر، دو عنصر دیگر به آن اضافه شد: کنترل بر اطلاعات از طریق سلطه بر کابلهای فیبر نوری و کنترل مالکیت فکری. این سه عنصر در کنار هم، چیزی را ساختند که «امپراتوری زیرزمینی آمریکا» به حساب میآید. درواقع آمریکا به اسم «امنیت»، نظامی پیچیده و سوءاستفادهگری ساخت که شبکههای اقتصادی پررونق جهان را به ابزار سلطه تبدیل کرده است. در همه جاهایی که کابلهای فیبر نوری وارد خاک آمریکا میشوند، دولت ایالات متحده «اسپیلیتر» (جداکننده) نصب کرده است.
یعنی چیزی که اطلاعات را به دو جریان تقسیم میکند. یک جریان به سمت گیرندگان مورد نظر میرود، اما دیگری به اداره امنیت ملی میرسد تا با محاسبات پیچیده، تجزیهوتحلیل شوند. درنتیجه، ایالات متحده میتواند تقریباً تمام ارتباطات بینالمللی را زیر نظر بگیرد.
ممکن است بابانوئل نداند که شما آدم بدی بودهاید یا آدم خوبی، اما اداره امنیت ملی احتمالاً میداند!
چنین فرایندی ممکن است منجر به آسیبهای دهشتناکی برای جهان شود. بهخصوص اینکه ترامپ دوباره روی کار آمده و فکر میکند باید از این ابزار سلطه، در همه حال، کاملاً بیرحمانه و بیشرمانه به نفع منافع خودش و آمریکا استفاده کند. مشکل اینجاست که تحلیلگران میگویند اگر واشنگتن مدام از ابزارهایش برای سلطه استفاده کند، ممکن است کشورهای دیگر وادار شوند نظم بینالمللی کنونی را در هم بشکنند. مثلاً ایالات متحده میتواند چین را وادار کند که رابطه خود با بیشتر بخشهای اقتصاد جهانی را قطع کند، اما این کار رشد جهانی را کاهش میدهد. همچنین، واشنگتن ممکن است از قدرت خود برای خشونت علیه کشورها و مردمانی استفاده کند که هیچ گناهی نکردهاند. نمونههای زیادی برای این سبک مداخلات سیاسی-اقتصادی آمریکا میتوان برشمرد.
مهار امپراتور
تحریمهای همهجانبه آمریکا علیه ایران یکی از مهمترین مثالها در این زمینه است. نمونه حیرتانگیز دیگر، جنگ بیسروصدا و بیرحمانه آمریکا با شرکت بزرگ هواوی بود. سالها بود که وحشت از سرعت پیشرفت هواوی در زمینه فناوریهای ارتباطی در آمریکا حس میشد. وقتی هواوی آماده میشد تا تجهیزات پیشرفته ۵جی را به جهان عرضه کند، آمریکا با استفاده از تسلط خود بر اطلاعات اقتصادی در جهان، پروژهای عظیم علیه این شرکت به راه انداخت.
هواوی متهم شد که با ایران به صورت مخفیانه معامله و به همین دلیل، تحریمهای آمریکا را نقض کرده است.
سپس مدیر مالی این شرکت «منگ وانژو» به کلاهبرداری متهم و با اعمال نفوذ آمریکا در کانادا دستگیر شد. شرط آزادی او را پذیرفتن محدودیتهای عظیمی قرار دادند که عملاً هواوی را از دور مسابقات تکنولوژیک بیرون میراند. سه سال بعد که هواوی محدویتها را پذیرفت و «وانژو» هم آزاد شد، دیگر خبری از جایگاه پیشروانه این شرکت در صنعت ارتباطات نبود! این نمونهها نشانههایی از استفاده بیشازحد آمریکا از امپراتوری زیرزمینیاش است. درست است که این نوع قدرتنمایی سیاسی و اقتصادی فعلاً جواب میدهد، اما اصلاً بعید نیست که در آینده کشورهای مختلف راههای جدیدی برای دور زدن یا بیرون راندن آمریکا از عرصه اقتصادیشان بسازند. اتفاقی که مقدماتش مدتی است شروع شده و احتمالاً بتواند جهانی با شیوههای سیاسی و مدیریتی تازه بیافریند که در آن امپراتوری ایالات متحده به مناسبترین شکل محدود شود.
کتاب افشاگرانه «امپراتوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد؟» درباره قدرت نظارت و تحریمگری است و توضیح میدهد واشنگتن چگونه به چنین قدرت عجیبوغریبی دست پیدا کرده است و چگونه از آن استفاده میکند.
«پل گروکمن» استاد اقتصاد در دانشگاههای آمریکا ضمن نگاهی به این کتاب در مقالهای که نشریه «فاریِن افرز» آن را منتشر کرده (ترجمه شده توسط ترجمان) میگوید: « در قرن اخیر، هیچ کشوری به اندازه آمریکا جنگ بر پا نکرده است، طوری که آمریکا را کشوری همواره در حال جنگ توصیف میکنند.
بااینحال پس از حمله به برجهای تجارت جهانی و آغاز آنچه «جنگ علیه ترور» خوانده میشود، ماهیت این جنگها تفاوتی اساسی پیدا کرد. آمریکا که در گلوگاه تقریباً تمام مبادلات مالی و اطلاعاتی بزرگ جهان بود، شروع به کنترل و پایش گسترده این دادهها با اهداف امنیتی و نظامی کرد. حاصل این کار، اختراع سلاح کشتارجمعی جدیدی بود که بعدها علیه کشورهای مختلفی به کار بسته شد: تحریم!
در ابتدای قرن بیستم، بریتانیا تقریباً چنین موقعیتی داشت و پیش از آن هم قدرتهایی دیگر. اما آمریکا مسیری اساساً متفاوت از آنها را پشت سر گذاشته است و در دهههای اخیر توانسته سطحی از کنترل را بر اقتصاد جهانی اعمال کند که واقعاً در تاریخ بشر نمونه دیگری ندارد. حالا هر معاملهای که در هر کجای جهان بخواهد انجام شود، آمریکا هم نقشی در آن ایفا میکند.
اما واقعاً چطور چنین اتفاقی ممکن شد؟ ماجرا به ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برمیگردد که آمریکاییها آن را دستاویز تغییر مسیر خود کردند تا اقتصاد جهان را به گروگان بگیرند.
اداره امنیت ملی
البته آمریکا به واسطه قدرت دلار، پیش از آن هم ابزارهای مداخله مهمی در اقتصاد بینالملل داشت، اما پس از ۱۱ سپتامبر، دو عنصر دیگر به آن اضافه شد: کنترل بر اطلاعات از طریق سلطه بر کابلهای فیبر نوری و کنترل مالکیت فکری. این سه عنصر در کنار هم، چیزی را ساختند که «امپراتوری زیرزمینی آمریکا» به حساب میآید. درواقع آمریکا به اسم «امنیت»، نظامی پیچیده و سوءاستفادهگری ساخت که شبکههای اقتصادی پررونق جهان را به ابزار سلطه تبدیل کرده است. در همه جاهایی که کابلهای فیبر نوری وارد خاک آمریکا میشوند، دولت ایالات متحده «اسپیلیتر» (جداکننده) نصب کرده است.
یعنی چیزی که اطلاعات را به دو جریان تقسیم میکند. یک جریان به سمت گیرندگان مورد نظر میرود، اما دیگری به اداره امنیت ملی میرسد تا با محاسبات پیچیده، تجزیهوتحلیل شوند. درنتیجه، ایالات متحده میتواند تقریباً تمام ارتباطات بینالمللی را زیر نظر بگیرد.
ممکن است بابانوئل نداند که شما آدم بدی بودهاید یا آدم خوبی، اما اداره امنیت ملی احتمالاً میداند!
چنین فرایندی ممکن است منجر به آسیبهای دهشتناکی برای جهان شود. بهخصوص اینکه ترامپ دوباره روی کار آمده و فکر میکند باید از این ابزار سلطه، در همه حال، کاملاً بیرحمانه و بیشرمانه به نفع منافع خودش و آمریکا استفاده کند. مشکل اینجاست که تحلیلگران میگویند اگر واشنگتن مدام از ابزارهایش برای سلطه استفاده کند، ممکن است کشورهای دیگر وادار شوند نظم بینالمللی کنونی را در هم بشکنند. مثلاً ایالات متحده میتواند چین را وادار کند که رابطه خود با بیشتر بخشهای اقتصاد جهانی را قطع کند، اما این کار رشد جهانی را کاهش میدهد. همچنین، واشنگتن ممکن است از قدرت خود برای خشونت علیه کشورها و مردمانی استفاده کند که هیچ گناهی نکردهاند. نمونههای زیادی برای این سبک مداخلات سیاسی-اقتصادی آمریکا میتوان برشمرد.
مهار امپراتور
تحریمهای همهجانبه آمریکا علیه ایران یکی از مهمترین مثالها در این زمینه است. نمونه حیرتانگیز دیگر، جنگ بیسروصدا و بیرحمانه آمریکا با شرکت بزرگ هواوی بود. سالها بود که وحشت از سرعت پیشرفت هواوی در زمینه فناوریهای ارتباطی در آمریکا حس میشد. وقتی هواوی آماده میشد تا تجهیزات پیشرفته ۵جی را به جهان عرضه کند، آمریکا با استفاده از تسلط خود بر اطلاعات اقتصادی در جهان، پروژهای عظیم علیه این شرکت به راه انداخت.
هواوی متهم شد که با ایران به صورت مخفیانه معامله و به همین دلیل، تحریمهای آمریکا را نقض کرده است.
سپس مدیر مالی این شرکت «منگ وانژو» به کلاهبرداری متهم و با اعمال نفوذ آمریکا در کانادا دستگیر شد. شرط آزادی او را پذیرفتن محدودیتهای عظیمی قرار دادند که عملاً هواوی را از دور مسابقات تکنولوژیک بیرون میراند. سه سال بعد که هواوی محدویتها را پذیرفت و «وانژو» هم آزاد شد، دیگر خبری از جایگاه پیشروانه این شرکت در صنعت ارتباطات نبود! این نمونهها نشانههایی از استفاده بیشازحد آمریکا از امپراتوری زیرزمینیاش است. درست است که این نوع قدرتنمایی سیاسی و اقتصادی فعلاً جواب میدهد، اما اصلاً بعید نیست که در آینده کشورهای مختلف راههای جدیدی برای دور زدن یا بیرون راندن آمریکا از عرصه اقتصادیشان بسازند. اتفاقی که مقدماتش مدتی است شروع شده و احتمالاً بتواند جهانی با شیوههای سیاسی و مدیریتی تازه بیافریند که در آن امپراتوری ایالات متحده به مناسبترین شکل محدود شود.
نظر شما