بسیاری از صاحب نظران با استناد به برخی احادث مثل حدیث «اِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» (نهج البلاغه صبحی صالح ص 84) معتقدند که امکان انجام عمل صالح از ناحیه انسانِ متوفّی، در عوالم بعد از مرگش به کلی منتفی است؛ و او برای انجام اعمال صالح زمینهای ندارد؛ و بر فرض که زمینهای باشد و عمل صالحی انجام شود اما مقبول درگاه خداوند نبوده و مفید فائدهای نیست؛ این تفسیر مشهوری از این حدیث است.
ولی تحقیق در مسئله نشان میدهد که چنین تفسیری از این حدیث درست نیست؛ زیرا انجام عمل صالح از ناحیه انسانِ متوفّی، گرچه سخت و دشوار است و أحیانا در موارد خاصی ناشدنی یا ناپذیرفتنی است اما این گونه نیست که امکان انجام عمل صالح و وقوع آن به کلی منتفی باشد؛ بلکه انجام عمل صالح در عوالم بعد از مرگ، تحقق یافتنی و حتی مطلوب خداوند متعال است.
در ادامه این دعاوی را اثبات و روشن خواهیم کرد؛ به قرار زیر:
1: نقض حدیث «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ...» به برخی آیات
تفسیر مشهور یاد شده در بارة حدیث «اِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» به برخی آیات قرآنی نقض میگردد؛ و این نشان میدهد تفسیر مذکور در بارة این حدیث درست نیست؛ در ادامه به بیان این آیات مناقض با این تفسیر میپردازیم؛ البته این حدیث دو بخش دارد؛ بخش اول در باره وضعیت دنیا است که امکان عمل در آن هست اما حسابرسی در آن نیست؛ و بخش دوم در باره وضعیت آخرت است که در آن حسابرسی هست اما امکان عمل نیست؛ در هر دو بخش، آیاتی در قرآن وجود دارد که با تفسیر یاد شده در تناقض است؛ در بخش اول میتوان به آیات زیر استناد کرد:
1_1: آیه (8 تحریم)، «...یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر»؛ طبق مفاد این آیه، مؤمنان در آخرت با خداوند مناجات کرده و از او تقاضای آمرزش گناه و افزایش نور میکنند، «یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا» و نیز خداوند را با جمله «إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر» تسبیح و ستایش میکنند؛ و مناجات و استغفار و تسبیح خداوند در آخرت، اعمال صالحی هستند در آنجا که نه تنها رد نمیشوند بلکه از تعبیر «لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ» فهمیده میشود که عمل صالح آنان از جانب خداوند، با بیاعتنائی مواجه نمیگردد تا آنان گرفتار خزی و خواری شوند؛ و نیز از تعبیر «مَعَهُ» فهمیده میشود که این کارهای آنان با نظارت پیامبر و همنوا با آن حضرت انجام میشوند؛ و همه این امور نشان میدهند که انجام اعمال صالحه در آخرت نه تنها ناممکن یا نامقبول نیست بلکه بر خلاف تفسیر یاد شده، محبوب خداوند و رسول او میباشند.
2_1: آیه (24 و 23 حج)، «إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریر- وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمید» بر اساس مفاد این دو آیه مؤمنانی که به بهشت وارد شدهاند تحت هدایتهای الهی واقع میشوند؛ یعنی هم قول پاک و اعتقاد منزه از خطا به آنها ارشاد میشود و هم با کمک چنین اعتقادات منزه از خطا که در آنجا به آنها آموزش داده میشود به راه و مسیر خدای ستودنی راهنمائی شده و بُرده میشوند؛ پس این چنین نیست که در عوالم بعد از مرگ کارهایی که مطلوب و محبوب خداوندند ناشدنی باشند بلکه بالعکس خود خداوند کمک میکند که چنین کارهایی انجام گردد تا نقیصههای مومنان بهشتی برطرف گردد.
3_1: آیه (42 قلم)، «یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُون»؛ طبق مفاد این آیه، روز قیامت از مشرکان دعوت به سجود میشود اما آنان نمیتوانند که این کار را انجام دهند؛ این دعوت به سجود دلالت دارد که در قیامت عمل صالح، قابل تحقق است زیرا خداوند تکلیف به محال نمیکند «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (28 بقره)؛ پس همین که در روز قیامت، دعوت به سجود میشود نشان میدهد که در آن روز امکان وقوعی سجود در پیشگاه خداوند هست؛ گرچه مشرکان بخاطر عاداتی که در دنیا کسب کردهاند از اقدام به سجده احساس سنگینی میکنند و نمیتوانند سجده کنند؛ ولی این نتوانستن به معنی عاجز بود و یا نشدنی بودن عمل نیست زیرا همانگونه که گفته شد خداوند تکلیف به ناشدنی نمیکند؛ بلکه این نتوانستن در آنجا نظیر نتوانستن گناهکاران در دنیا است که گرچه از انجام عبادات عاجز نیستند و لذا بخاطر عدم واجبات معاقب هستند؛ ولی بخاطر افتادن در مسیر غلط و بخاطر عادات بد، برای عبادت ارادهای ندارند و از انجام اعمال عبادی ناتوانند.
4_1: آیه (52 اسراء)، «یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً» بر اساس مفاد این آیه، در مقطعی از قیامت، خداوند از انسانها دعوت به انجام کاری میکند و آنها با حمد و ستایش خداوند به این دعوت الهی پاسخ مثبت میدهند؛ و این دعوت، دلالت دارد که عمل صالح حتی بواسطه منکران معاد و گناهکاران ممکن الوقوع بلکه واقع است؛ زیرا ضمیر «کم» به قرینه آیات قبل همان منکران قیامتاند؛ از طرفی روشن است اولا دعوت خداوند، دعوت به انجام امر حق و شایستهای است که نزد خداوند محبوب و انجامش مطلوب خداوند است و طبق مفاد «فَتَسْتَجیبُونَ بِحَمْدِهِ» آن مخاطبان هم با میل و رغبت این دعوت را میپذیرند؛ زیرا پذیرش آنها همراه با ستایش خداوند است که خود حاکی از پذیرش آن دعوت از روی رغبت و میل است؛ لذا باید گفت استجابت و قبول دعوت خدا و نیز حمد خداوند هر کدام، یک کار عبادی و محبوب نزد خداوند است که در مرحلهای از قیامت از ناحیه انسانها انجام میشود؛ پس انکار امکان و وقوع عمل صالح در مطلق مراحل قیامت با قرآن سازگار نیست.
اشکال: ممکن است گفته شود دعوت در این آیه، دعوت به بعث و زنده شدن برای ورود به صحنه قیامت است، نه دعوت به عمل صالحی از بین کارهای مؤمنانه؛ بنابراین این آیه بر امکان یا بر وقوع عمل صالح در قیامت، دلالت روشنی ندارد.
پاسخ این است که اولا بعث و زنده کردن مردگان برای ورود به قیامت کاری است مربوط به خواست خداوند که در موقع معین از ناحیه خداوند انجام میشود «و أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور» چه انسانهای بخواهند و چه نخواهند؛ و حال آن که کاری که از کسی خواسته و دعوت میشود که انجامش دهد کاری است که در اختیار شخص مدعوّ است و او میتواند قبول کند و میتواند قبول نکند؛ چنانکه وقتی کسی از شما به شرکت در جلسهای دعوت میکند، شما میتوانید قبول کنید یا قبول نکنید؛ پس چیزی را که خداوند در آن مقطع از مخاطبان به انجامش دعوت میکند، از نوع عمل اختیاری انسانها است نه واقعهای مثل زنده شدن و ورود به صحنه قیامت که مدعوین بخواهند یا نخواهند انجام میشود؛ مخصوصا که برخی آیات قرآنی دلالت دارند که بعث و زنده شدن برای بسیاری از انسانها مطلوب نیست و آنها خواهان چنین حادثهای نیستند یا تصمیمگیری در بعث و زنده شدن در اختیار آنها نبوده است مثل آیه «قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُون» (52 یس)، در این آیه مردگان با گفتن «یا وَیْلَنا» از مبعوث و زنده شدن اظهار ناراحتی و بیرغبتی میکنند و با گفتن «مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا» از شخصی که آنان را زنده کرده اظهار بیاطلاعی میکنند؛ بنابراین این مبعوث و زنده شدن نه به اختیار آنان است و نه آنان راجع به زنده کننده اطلاعی دارند؛ حال آن که اگر آنها به زنده شدن، دعوت شوند و آنان به مفاد «فَتَسْتَجیبُونَ بِحَمْدِهِ» به این کار راغب و آگاه باشند اظهار بیرغبتی از زنده شدن و بیاطلاعی از زنده کننده معنی نداشت؛ پس دعوت در آیه مورد بحث، دعوت به بعث و زنده شدن نیست؛ بلکه دعوت به عمل صالحی است که در نزد خداوند محبوب و مطلوب است؛ و این نشان میدهد عمل صالح در قیامت اجمالا ممکن الوقوع بلکه واقع است.
این، برخی از آیاتی بود که بر امکان بلکه بر وقوع عمل صالح در قیامت دلالت دارند و تفسیر مشهور از حدیث مورد بحث را ابطال میکنند؛ اما آیاتی نیز هست که تفسیر مشهور در بخش دوم حدیث را نقض میکنند، که در ادامه به برخی آنه میپردازیم.
1_2: آیه (8 و 9 طلاق) «وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً- فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ کانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْرا» بر اساس مفاد این آیات امتهای فراوانی بودهاند که در اثر نافرمانی از دستورات الهی، خداوند در همین دنیا حسابرسی شدیدی برای آنان انجام داده و عذاب بر آنها نازل کرده و لذا بر اساس چنین حسابرسی گرفتار عذاب شده و وبال کارهای نایست خود را در همین دنیا چشیدند؛ بنابراین این گونه نیست که حسابرسی اصلا در این دنیا نباشد و فقط به قیامت اختصاص داشته باشد.
2_2: در آیاتی از قرآن خداوند عذاب دنیایی را به عنوان کیفر گناه مطرح کرده است مثل آیه (56 آلعمران) «فَأَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرین» و نیز آیه (74 توبه) «...وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر»؛ و نیز (57 احزاب) «إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهینا» و روشن است کیفر و عذاب الهی بر اساس حسابرسی دقیق انجام میگردد؛ بنابراین بر خلاف تفسیر مشهور از حدیث مورد بحث، این گونه نیست که حسابرسی اصلا در این دنیا نباشد و فقط به قیامت اختصاص داشته باشد.
2: نقض حدیث «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ...» به برخی روایات
تفسیر مشهور یاد شده در بارة حدیث «اِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» به برخی از روایات أئمه معصومین نیز نقض میگردد؛ و این نشان میدهد تفسیر مذکور در بارة این حدیث درست نیست؛ در ادامه به بیان برخی روایات مناقض با این تفسیر میپردازیم.
1_2: برقی در محاسنش (ج 1 ص 25) از علی بن رئاب روایت میکند که از امام صادق شنیدم که میگفت در روز قیامت بندهای که به خودش ستمکار است را میآورند؛ خداوند به او میگوید آیا ترا به طاعتم فرمان ندادم؟ و آیا ترا از عصیانم نهی نکردم؟ در جواب میگوید بله ای پروردگارم اما شهوتم بر من غالب شد؛ بنابراین اگر عذابم کنی بهگناهم عذابم کردهای و تو بر من ظلم نکردهای؛ سپس خدا امر میکند که به آتش ببریدش «فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَی النَّارِ»؛ میگوید گمان من به تو این نبود؛ خداوند میگوید گمانت به من چه بود؟ میگوید گمان من به تو بهترین گمان است؛ سپس خدا امر میکند که به بهشت ببریدش «فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ»؛ بعد خداوند میگوید در این ساعت، حسن ظن تو به من، برای تو سودمند شد «لَقَدْ نَفَعَکَ حُسْنُ ظَنِّکَ بِیَ السَّاعَةَ»؛ طبق مفاد این روایت حسن ظن به خداوند در قیامت، هم عمل صالحی است که توسط برخی بندگاه خدا تحقق مییابد؛ و هم این کار، محبوب خداوند است و هم باعث نجات از آتش و ورود به بهشت میگردد.
2_2: همچنین در وسائل الشعیه (ج 6 ص 190) از امام صادق روایت شده است که فرمود: «فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَکُلَّمَا قَرَأَ آیَةً یَرْقَی دَرَجَةً»؛ طبق مفاد این روایت در قیامت عمل صالحی مثل خواندن قرآن نه تنها واقع میشود بلکه موجب ارتقاء مقام انسان میگردد.
3: نتیجه بحث
از مجموعه این بحث روشن شد که تفسیر مشهور از حدیث «اِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» درست نیست بلکه به نظر میرسد که منظور از این حدیث این است که زندگی امروز دنیایی ما، برای عمل کردن طرح ریزی شده است نه برای حسابرسی گرچه در دنیا احیانا حسابرسی هست؛ و زندگی فردای اخروی ما برای حسابرسی و جزاء طرح ریزی شده است نه برای عمل کردن؛ گرچه در آخرت نیز عمل صالح و لو به سختی تحققپذیر است؛ نظیر این که گفته شود محیط شهر برای سکونت است و محیط صحرا برای زراعت؛ که منظور این است که محیط شهر برای سکونت طرح ریزی شده است اما نه اینکه اصلا زراعت ناممکن باشد؛ و محیط صحرا برای زراعت مناسب است اما نه اینکه اصلا سکونت در صحرا به کلی ناممکن باشد.
نظر شما