در خلوص آیتالله «محمدعلی جاودان همین بس که هرگز نشده است که مجالس و محافل او محل حضور عدهای خاص باشد؛ همه مردم از فقیر و غنی؛ رئیس و مرئوس و مسئول و غیرمسئول پای منبرش آمده و مستفیذ شدهاند و همواره با برخورد صمیمانه ایشان مواجه گشتند.
آیتالله جاودان که سالیان سال است به عنوان یکی از علما و اساتید اخلاق تهران شناخته میشود؛ محل زندگیاش گوشهای از شلوغترین و البته قدیمیترین محلات تهران یعنی چهارراه سیروس است. این عالم گرانقدر این روزها به سبب کسالت روانه بیمارستان شده و بستری است؛ ضمن دعا به محضر حضرت ولیعصر (عج) و طلب سلامتی برای ایشان، گوشههایی از زندگانی این عالم وارسته را با هم مرور میکنیم:
آیتالله جاودان در سال ۱۳۲۴ در تهران متولد شد. او نوه مرحوم شیخ «مرتضی زاهد» از علمای سابق شهر تهران است که عمری با زهد و تقوا زندگی کرد؛ محل سکونت آیتالله جاودان نیز از سالها قبل تاکنون طبقه فوقانی حسینیهای است که قبلاً خانه مرحوم شیخ مرتضی بوده و اکنون هم آن حسینیه بنام همان مرحوم است.
خودِ آیتالله جاودان در مورد زندگی و دورانی که پشت سر گذاشته میگوید: «این بنده در یک خانواده قدیمی و مذهبی تهرانی پای به عرصه وجود نهاده است. یک سند قدیمی در خانه ما موجود است و در آن یک دانگ از خانه اجدادی ما که محل تولد من نیز بوده به عنوان ثلث برای روضه خوانی حضرت اباعبد الله الحسین- علیه الصلوة والسلام- معین شده است. صاحب ثلث پدر بزرگِ مادریِ جد اعلای من، مرحوم شیخ آقا بزرگ مجد الذاکرین می باشد که حاجی خداوردی بیک نام داشته وشکرآبی لقب دارد، ومی دانیم شکرآب از ییلاقات اطراف تهران است.
خانهای که از آغاز محل برگزاری مجالس مذهبی و ذکر مصیبت سیدالشهدا (ع) بود
این خانه ملک حاجی خداوردی بیک بوده و ایشان بهعنوان ثلث خودشان یک دانگ آن را برای حضرت ابا عبدالله(ع) قرار داده اند، و نوادگان ایشان که مادر و خاله های جد اعلای من هستند، به محضر شرعی مجتهد مسلم شهر، آیت الله سید عبد الکریم لاهیجی (رضوان الله علیه) رفته و سند در یافت کرده و مهر و امضا گرفته اند.
پس تا آنجا که می دانیم شش پشت قبل این بنده از طرف مادر، تهرانی بوده اند. البته پدر مرحومه والده، در اصل اصفهانی بوده که به شهر تهران مهاجرت و در اینجا ازدواج کرده و به تجارت مشغول شده اند، و ایشان حاج محمد آقا معصومی (ره) نام داشته است؛ اما مادر والده، مرضیه خانم نام داشته واز یک خانواده ی تهرانی و بسیار نجیب بوده است. از خانواده ی ایشان یعنی پدر و پدران بزرگ ایشان اطلاعی در دست این بنده نیست.
پدرم تا آنجا که می دانم در تهران درس خوانده بود، و از اساتید ایشان آیت الله شیخ محمد رضا تنکابنی، آیت الله شاه آبادی و آیت الله مشکات را می شناسم، و به جبر زمانه رضاخانی، به دانشگاه الهیات آن زمانه رفته بودند، و دانشنامه ی فراغت تحصیل ایشان موجود است. دو ورقه اجتهاد از آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی، آیت الله شیخ ضیاء الدین عراقی نیز در اسناد ایشان بجای مانده است.
پدربزرگ من آیت الله آقاشیخ مرتضی زاهد شاگردیِ آیات عظام سید عبد الکریم لاهیجی و شیخ فضل الله نوری کرده بودند، و در نهایت پرهیز از دنیا و دوری از شهرت و هوی زندگی می کرده اند. از جمله یک دانگ و ربع از خانه ی پدرشان مرحوم مجد به ایشان رسیده بود، نه بر عرض و طول آن چیزی اضافه کرد، و نه بنّائی و تعمیری در ارث پدری انجام داد، و نه حتی به دیوار اطاق زندگی یا پذیرائی آن، رنگ تازه ای زده بود. رنگ همان رنگ قدیم بود، و دیوار همان دیوار، و در و پنجره همان در و پنجره دوران پدرش.
مروری بر دوران تحصیل آیتالله جاودان؛ از خردسالی تا دوران نوجوانی
نمی دانم شاید پنج ساله بودم که مرا به یک مکتب خانه گذاشتند. محل مکتب خانه در همان کوچه کوچک منزل خودمان، دست راست در ماقبل آخر، قرار داشت؛ مدتی بعد به کودکستانی در کوچه ی نقیب السادات- که کوچه ای دراز و باریک بود- باز در همان محله خودمان حمام گلشن فرستاده شدم. شاید یکسال در آنجا بودم و اولین تجربه کودکانه یک دوستی، با یک هم سن و سال در آن کودکستان برایم پیش آمد که این دوستی هنوز باقی است. دیگر چیزی از آن دوران بیاد ندارم.
یادم می آید ظهرها در حیات مدرسه فرش می انداختند، و نماز جماعت بپا می کردند. یک روز هم من به امامت جماعت منصوب شدم. این جریان مربوط به زمان محمدخان بود، و بعد از ایشان کسی به مدیریت مدرسه آمد که از فرهنگیان جدید بود، با فـُکل و کراوات و ریشِ تراشیده. این أواخر معلم ها هم گاه بوی چپ می دادند. مدرسه شلوغ بود. در کلاسها سی تا چهل نفر حضور داشتند. معمولا هم خانواده هایشان فقیر بودند. البته در آن روزگاران فقر عمومی بود. در چنین شرایطی نه آموزش قوت می گیرد، و نه تربیت ممکن است. خیلی فداکاری و جانفشانی لازم است که بتوان کاری در تربیت و تعلیم انجام داد، و این مشکل هر روز آموزش و پرورش ماست تا خدا چه بخواهد.
در آن دوره من شاگرد دوم بودم، و شاگرد اول معمولا آقای عباس فلسفی نواده آیت الله تنکابنی بود که خیلی درس می خواند. بعدها من شاگرد سوم شدم، و نفر دوم نوجوان آذربایجانی الاصل بود رسول نام که کمی درشت اندام؛ اما شیطان بود. فکر می کنم که این شاگرد سال ششم به مدرسه ی ما آمده بود. روزی مدیر کراواتی جدید به سر کلاس ما آمده و از شاگردان کلاس سوال می کرد: پدر شما چکاره است؟ ممکن بود بعضی ها خجالت بکشند که شغل پدرشان را بگویند. من هم فکر می کردم که چه باید بگویم؟ یکی از همکلاسی ها قبل از من در سوال از شغل پدر گفت: پدر من مجتهد است، تکلیف من هم روشن شد. معلم ما که قبلا هم به اواشاره کرده بودم، با خشم زیاد اما پنهان از این عمل مدیر اظهار ناراحتی کرد. به هر شکل دوره دبستان با همه ی رنجهای آن پایان یافت. فکر می کنم برای بسیاری از بچه های آن دوران، مدرسه بالخصوص دبستان، دوران شادمانی و خوشی نبود.
در دوره متوسطه یعنی دوره ی دبیرستان، پدرم نام مرا در دبیرستان مرتضوی نوشت. آن زمان دوره ی دبستان شش سال، وهمچنین دوره ی دبیرستان شش سال بود. این دبیرستان در کوچه ای مشهور به کوچه ی ارامنه نزدیک چهار راه و موازی خیابان مولوی قرار داشت. مدیر این دبیرستان با پدرم دوست بود، وحاج سید جوادی نام داشت. پسر عمویش نیز ناظم مدرسه بود، و او مدرسه را درست اداره می کرد. مدرسه خوب و منظم بود، و دبیران خوبی داشت.
ازسال چهارم به بعد به دبیرستان دارالفنون رفتم. لازم است بگویم در این سنین هم، جوان نیاز به همراهی و راهنمائی پدر و مادر دارد- البته اگر خود پدر و مادر این فهم و تجربه را دارا باشند- و هنوز تجربیات او برای تشخیص مدرسه ی بهتر و بسیاری از چیزها از سرنوشت آینده ی خودش، کافی نیست، و باید پدر و مادر او را کمک کنند. دار الفنون مدرسه ی مهمی بود، و دبیران با سواد و کار کشته در آن درس می دادند. تا آخر دوران دبیرستان در همین مدرسه بودم؛ اما بویژه سال آخر دبیرستان، مدرسه برای من مثل یک زندان شده بود. سر کلاس به انتظار پایان ساعت می نشستم. تا کلاس تمام می شد به حیاط مدرسه می رفتم، و دور حوض وسیع مدرسه قدم می زدم، و نمی توانستم با کسی مؤانست و صحبت بکنم؛ لذا تا سال تحصیلی به پایان رسید مثل یک زندانی آزاد شده از آن فرار کردم، و دیگر پشت سرم را هم نگاه نکردم. بعد از چندین سال که کسی را به دنبال اسناد و مدارک تحصیلی و کار نامه های خودم فرستادم، گفتند همه را سوزانیده اند!!
ماجرای حضور آیتالله جاودان در مساجد مهم تهران
بیشتر از شانزده سال داشتم که با رفقای هم سن به مسجد محل رفتیم. مسجد کوچکی بود که مردان بزرگی در آن امامت کرده بودند. از جمله آیت الله حاج سید احمد لواسانی(ره). در آن وقت که ما به آن مسجد رفتیم، حاج آقای سعادت رحمة الله علیه در آن نماز می خواندند، و مسجد هنوز چندان رونقی نداشت. البته رفته رفته ایشان شناخته شده و مردم جمع شدند. ایشان هم مرد خوبی بود، و هم فاضل بود. در این دوران دوستی پیدا کردم که مرا به مساجد مهم تهران راهنمائی کرد: اول مسجد چهارسوق بزرگ، در بازار تهران، به امامت آیت الله سید محمد حسین درکه ای که مردی مهربان و مردمدار و متعبد بود. دوم مسجد امینالدوله به امامت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حق شناس- رضوان الله علیه- سوم مسجد سیدالشهداء در خیابان گوته. در طول زمان مساجد دیگری را نیز یافتم که در همه ی آن ها علماء أخیار نماز میخواندند. علاقه مندان می توانند شرح کاملی از این زندگینامه را از اینجا دریافت کنند.
صبر و حوصله و پاسخ به سوالات مردم ویژگی بارز آیتالله جاودان
یکی از نکات جالب توجه در مورد آیتآلله جاودان اثرگذاری ایشان بر اقشار مختلف مردم بر اثر مواجهه و تعامل از سَر صبر و حوصله است تا جایی که کتاب «رهنمای طریق؛ پرسشهایی برای زندگی بهتر از محضر استاد محمدعلی جاودان»، اختصاص به پرسشهای مردم و پاسخهای آیتالله جاودان یافته و البته این اثر موضوعبندی شده و در ۱۲ بخش ارایه شده است.
مقام معظم رهبری در خصوص این کتاب نوشتند: «بخش عمدهای از کتاب مطالعه شد، مطالب سودمند بسیاری در آن هست که برای جوانان دانستن آن ها لازم یا راهگشا است. خداوند به همه آنان توفیق دهد و مؤلف محترم را محفوظ بدارد بمنّه و کرمه.»
رهبری نظام مجتهد عدل و لایق و شایسته برای رهبری است/ حضور همهجانبه در صحنه و حمایت از نظام و انقلاب اسلامی
نکته دیگری که در مورد آیتالله جاودان مطرح است حمایت تام و تمام از انقلاب اسلامی است؛ ایشان همواره از نظام صیانت کرده و در برهههای مختلف از جمله راهپیمایی ۲۲ بهمن، انتخابات و البته دیگر راهپماییهای انقلابی و مذهبی حضور داشته است.
آیتالله جاودان در پاسخ به سوال یکی از جوانان درخصوص جمهوری اسلامی و شخص مقام معظم رهبری نوشت: امروز بایستی از نظام اسلامی حاکم بر کشور دفاع کرد. آن را تقویت و تأیید کرد و در برابر دشمنان ایستاد و مقابله کرد. رهبری نظام مجتهد عادل و لایق و شایسته برای رهبری است. بنده به ایشان اعتقاد دارم و ایشان را تأیید جدی میکنم و برای دوام عمر و عزت ایشان دعا میکنم.
امروز اما آیتالله جاودان، از شاگردان و سلف صالح اساتید بزرگ اخلاق تهران، به دلیل کسالت در بیمارستان بستری شده است؛ ضمن مسئلت شفای عاجل و کامل ایشان از درگاه ربوبی، از عموم مخاطبان برای سلامت این استاد برجسته و وارسته اخلاق التماس دعا داریم.
نظر شما